اصلاحطلبان که در سالهای اخير با همه توان در حمايت از دولت يازدهم و دوازدهم به ميدان آمده بودند، اين روزها به واسطه عملکرد ضعیف دولت به شدت نگران از دست رفتن اعتبار اجتماعي خود هستند و تلاش دارند نسخهای براي حل مشکلات کشور ارائه دهند.
در این راستا، سخنان رئیس دولت اصلاحات در ديدار نمايندگان ادوار مجلس فرصتي بود تا کلام وي از سوی تيم رسانهاي اين جريان دستهبندي شده و با عنوان «۱۵ راهکار خاتمي براي خروج از وضعيت فعلي» با آب و تاب فراوان رسانهاي شود. بلافاصله جمعي از اصلاحطلبان امثال بهزاد نبوي، محمد سلامتي، محسن آرمين، مصطفي تاجزاده، فيضالله عربسرخي، محمد کيانوشراد، عبدالله ناصري و... دست به کار شده و در حمايت از راهکارهاي خاتمي بيانيهاي صادر کرده و به تعبير خودشان «راهکارهاي اصلاحطلبانه» براي حل مشکلات کشور ارائه دادند.
اما وقتي راهکارهاي پيشنهادي را مرور ميکنيم، آنچه بيش از هر چيز به ذوق ميزند، صبغه سياسيـ جناحي اين موارد است. انتظار میرفت، در ميان راهکارهاي پانزدهگانه خاتمي که ميتوان آن را در چند بند محدود خلاصه کرد، حداقل چند پيشنهاد قابل ملاحظه اقتصادي يافت شود! اما متأسفانه آنچه با عنوان راهکار حل مشکلات کشور ارائه شده، همگي اظهاراتي سياسي است که آن هم در خدمت حل معضلات جناحي يک جريان سياسي طرحريزي شده و با معضلات اکثريت جامعه نسبتي ندارد!
واقعاً رفع حصر سران فتنه، کجاي مشکلات معيشتي امروز مردم قرار دارد و چه تأثيري در آرامش بازار سکه و ارز خواهد داشت؟! طرح مباحثي چون اعلام عفو عمومي، آزادي تمام زندانيان سياسي... با نگاه به کدام معضل تودههاي مردم و واقعيتهاي اجتماعي امروز جامعه پيشنهاد شده است؟! کدام زنداني امروز بدون جرم و تنها به دليل مواضع سياسي در زندان قرار دارد؟ عفو عمومي شامل چه کساني خواهد شد؟
اظهارات مذکور به خوبي حکايت از آن دارد که اين جريان سياسي و برنامهاي براي حل مشکلات کشور ندارد، از این رو متفکران و نظریهپردازان آن ترجيح ميدهند با انحراف در افکار عمومي، اذهان جامعه را به سوي ديگري جلب کرده و با ايجاد نيازهاي کاذب براي رفع آن تلاش کنند. در واقع، میتوان گفت اصلاحطلبان به بنبست رسيدهاند و بدون اصلاحات جدي در اردوگاه خود امکان بقاي سياسي نخواهند داشت.