سدسازی رسانه ای در مقابل سیل تهاجم فرهنگی

آیا به راستی استراتژی تكثیر رسانه ای جوابگوی نیازهای امروز جامعه ماست؟ آیا تاكتیك سدسازی به وسیله شبكه های تلویزیونی و رادیویی متعدد در برابر سیل تهاجم فرهنگی دشمنان اطمینان بخش است؟ این نوشتار، پاسخی اجمالی به این پرسش ها است.

سدسازي رسانه اي در مقابل سيل تهاجم فرهنگي

صداوسيما امروز اصلي ترين جبهه مقاومت فرهنگي و رسانه اي ايران در جنگ نرم است. رسانه اي كه يك تنه در مقابل صدها شبكه ماهواره اي و هزاران سايت اينترنتي و ميليون ها سي دي مبتذل و مستهجن كه روزانه جامعه ما را هدف بمباران قرار مي دهند، ايستاده است در چنين شرايطي، يكي از تاكتيك هاي ابتدايي براي بالا بردن ضريب مقابله با اين حملات، تكثير و افزايش شبكه ها است. طبيعي است كه هرچه تعداد شبكه ها افزايش يابد، احتمال جذب مخاطب نيز بيشتر مي شود.

سياست افزايش شبكه هاي صداوسيما سابقه اي طولاني دارد و مربوط به اواسط دهه 07 مي شود. تا پيش از اين زمان، هموطنان مان تنها از دو شبكه تلويزيوني و تعداد انگشت شماري كانال راديويي برخوردار بودند، اما از سال 57 با تأسيس شبكه سه، رفته رفته بر تعداد اين شبكه ها افزوده شد. از اين پس بود كه به ترتيب شبكه هاي چهار، تهران(استاني)، خبر، آموزش و قرآن به شبكه هاي سيما افزوده شد. البته اين رويه بسيار تدريجي و آرام بود. يعني هر چند سال يك بار، شبكه اي به آنتن رسانه ملي اضافه مي شد.

با اين حال طي يك سال اخير اين جريان تشديد شده، به ويژه با ورود گيرنده هاي تلويزيوني ديجيتال يا همان سامانه ستاباكس، سياست بالا بردن تعداد شبكه هاي صداوسيما به يكي از اولويت هاي اصلي مديريت سيما تبديل شده است.

ابتدا شبكه هايي چون « آي فيلم» و «بازار» وارد مدار تلويزيون هاي داخلي شد و پس از آن نيز شبكه هاي ديگري چون مستند، نمايش، ورزش و پويانمايي به اين جمع پيوستند. به تازگي نيز شبكه سلامت، فعاليت آزمايشي خود را در تهران آغاز كرده است. در حال حاضر سيما 41 شبكه سراسري، 33 شبكه استاني، 01 شبكه برون مرزي و صدا دارد.

اما آيا به راستي استراتژي تكثير رسانه اي جوابگوي نيازهاي امروز جامعه ماست؟ آيا تاكتيك سدسازي به وسيله شبكه هاي تلويزيوني و راديويي متعدد در برابر سيل تهاجم فرهنگي دشمنان اطمينان بخش است؟ اين نوشتار، پاسخي اجمالي به اين پرسش ها است.

واقعيت اين است كه اين تاكتيك در زمينه جذب مخاطب تا حدودي موثر بوده است، يعني تراكم شبكه هاي صداوسيما به تبع موجب بالا رفتن ضريب توجه به رسانه ملي شده و در نتيجه آمار پيگيري شبكه هاي ماهواره اي در كشورمان طي ماه هاي اخير كاهشي نسبي داشته است. حتي برخي از اين شبكه ها مثل شبكه « آي فيلم» به واسطه پخش سريال هاي قديمي و خاطره انگيز، مدتي گوي سبقت را حتي از شبكه هاي سراسري نيز ربود.

اما در اين ميان، دو مسئله مهم وجود دارد: اول اينكه، اكثر اين شبكه ها هنوز در مرحله تأسيس باقي مانده اند و گويي نيمه كاره رها شده اند. براي نمونه چند ماه پيش شبكه ورزش راه اندازي شد، اما هنوز وضعيت ثابتي پيدا نكرده و فعاليتش روي روال نيفتاده بود كه ناگهان شبكه «پويانمايي» از راه رسيد. به همين ترتيب، شبكه پويانمايي هنوز جايگاه ثابت و محكمي را پيدا نكرده بود كه شبكه «سلامت» پديد آمد و اين سلسله به همين منوال ادامه پيدا كرده است. در نتيجه ما الآن با حجم گسترده اي از شبكه ها مواجه هستيم كه بيشتر آنها، صرفاً سياستي آنتن پركن را در پيش گرفته اند، بي آنكه هيچ يك از شبكه ها به جايگاه واقعي و مطلوب خود برسند.

به بيان بهتر، هم اكنون در صداوسيما، محتوا و كيفيت شبكه ها قرباني كميت و تكثر شبكه ها شده است. گويي تأسيس پي درپي شبكه ها نيز به يكي از خوراك هاي پركردن بيلان كاري اين رسانه تبديل شده است. اين درحالي است كه تجربه نشان داده، بيلان كاري و توليد انبوه در عرصه فرهنگي، جوابگو نيست و يا اينكه در نهايت در كوتاه مدت و به شكلي سطحي، تنها به پر كردن عريضه مي انجامد.

نكته مهم اين است كه اكثر برنامه هاي اين شبكه ها غيرتوليدي هستند، يعني آنچه در اين شبكه ها روي آنتن مي رود يا بازپخش برنامه ها و سريال هايي است كه پيش از اين در ساير شبكه ها پخش شده بودند - مثل سريال هاي شبكه هاي «آي فيلم» و «شما» يا بخشي از برنامه هاي شبكه هاي پويا و مستند- و يا محصولات شبكه هاي خارج از كشور هستند؛ مانند فيلم هاي شبكه «نمايش»، برخي از كارتون هاي شبكه «پويا» و اغلب فيلم هاي شبكه «مستند».

نمي توان منكر ايجاد شبكه هاي متعدد و متنوع در پهنه رسانه اي كشور شد، به ويژه اينكه اين جريان با رويكرد راه اندازي شبكه هاي تخصصي در حال پيشرفت است، اما به نظر مي رسد كه رسانه ملي از اين پس بايد در اين روند تجديدنظر كند. يعني به جاي تأكيد و تمركز بر تكثر شبكه ها، حالا بايد محتواي اين كانال هاي تازه متولد شده غني سازي شوند و براي رشد و بلوغ آنها برنامه ريزي و سياستگذاري شود. بايد يك بار ديگر در اين شبكه ها بازنگري شود. مديريت سيما بايد اين مسئله را حل كند كه اصلاً اين شبكه ها با چه هدف و چشم اندازي ايجاد مي شوند، براي چه مخاطبي و با انگيزه به راه انداختن يا كنترل و خنثي سازي چه جرياني در جامعه يا عرصه بين المللي پيش مي روند؟

نكته دوم اين است كه، سياست جلب توجه مردم به شبكه هاي رسانه ملي هدف نيست، بلكه وسيله است. هم وسيله اي براي رويگرداني مخاطب از شبكه هاي معاند و به طور كلي از محصولات فرهنگي مخرب و هم تقديم كردن برنامه هايي مفيد و فرهنگ ساز به بينندگان. اگر شبكه هاي سيما تنها به جذب مخاطب بپردازند، اما از دادن خوراك مناسب به بينندگان ناتوان باشند، دچار نقض غرض مي شوند. يعني در صورت عدم تهيه برنامه مناسب، اين شبكه ها همان كاري را با مخاطب خود خواهند كرد كه شبكه هاي بيگانه انجام مي دهند. متأسفانه برخي از شبكه هاي تازه تأسيس در پاره اي از ساعات به همين وضعيت مبتلا مي شوند. ازجمله شبكه نمايش كه گاهي فيلم هايي را به نمايش در مي آورد كه فاقد محتوايي متناسب با اهداف صداوسيما است.

اما در اين مرحله چه بايد كرد؟ به نظر مي رسد كه بهترين برنامه درباره شبكه هاي سيما اين باشد كه درحال حاضر از افزايش مجدد تعداد شبكه ها جلوگيري شود و به جاي تكثير كمي كانال ها، كيفيت يك به يك اين شبكه ها ارتقا و اعتلا يابد.

بايد دقت داشت كه داشتن توليداتي منحصر به فرد براي شبكه هايي همچون؛ «آي فيلم»، «مستند»، «نمايش»، «شما»، «پويا»، «ورزش» و ... بسيار مهم تر و اولي از هر موضوع ديگري است، چنان كه هويت و شخصيت هر شبكه اي در مدار رسانه هاي ديداري و شنيداري و به طور خاص شبكه هاي تلويزيوني و ماهواره اي وابسته به توليدات آنها است. درواقع اين شبكه ها مي توانند با داشتن محصولاتي انحصاري و برخورداري از هويتي خاص، به يك برند رسانه اي سرگرم كننده و در عين حال انقلابي تبديل شوند. با مروري بر برنامه هاي شبكه هاي تلويزيوني پرمخاطب جهان مي توان دريافت كه همه اين شبكه ها عرضه كننده انحصاري نوع يا انواع خاصي از برنامه ها هستند. اصلي ترين عامل توفيق شبكه هاي برون مرزي ايران نظير؛ «پرس تي وي» و «العالم» نيز بدل شدن آنها به يك برند در ميان شبكه هاي خبري بين المللي است. چون اين دو شبكه داراي هويتي مستقل و خاص بوده و از طريق آنها مي توان به اخباري دست يافت كه ساير شبكه هاي خبري جهان از انتشار و انعكاس آنها خودداري مي كنند.

تنها راه موفقيت شبكه هاي تازه تأسيس صداوسيما نيز اين است كه با پشتوانه پويا و تمدن ساز فرهنگ ديني و انگاره هاي ملهم از انقلاب اسلامي و همچنين تغذيه از سرچشمه ها زلال و زيباي فرهنگ ايراني، طرحي نو دراندازند و خود را به عنوان يك رسانه متفاوت ظاهر كنند. به خصوص كه اين شبكه ها، رسالت مقابله با تهاجم فرهنگي و جنگ نرم دشمن عليه مردم كشورمان را نيز بر عهده دارند. به همين دليل بايد يك بار ديگر به بازتعريف آنها پرداخت و با تدوين چشم اندازي راهبردي و كارآمد، بر غناي كيفي و محتوايي برنامه هاي شبكه هاي جديد افزود، تا هم بيننده آنها افزايش يابد و هم اينكه جريان سازي و تأثيرگذاري مثبت فرهنگي آنها بالا برود.

۱۳۹۱/۸/۳

اخبار مرتبط