به گزارش نما، میر عابدینی، مدیر پرسپولیس در عصر طلایی این باشگاه بود. او پرسپولیسی رؤیایی درست کرد. تیمی که نامهای بزرگی در خود داشت. به همین بهانه با او مرور میکنیم بخشی از خاطرات شیرین شهرآوردها و اتفاقات این باشگاه را...
*آقای عابدینی، شنیدیم از خاندانی استقلالی، پرسپولیسی شدهاید.
(خنده) ببین یک چیز درباره پرسپولیسی شدنم تعریف کنم. ما یک معلم ورزش داشتیم عشق شاهین بود. ما را میبرد استادیوم سر بازیهای شاهین. حاضر بود واسه تیم دعوا کند. اصلاً یک وقتهایی یادش میرفت معلم ماست. کلاً از آن موقع ما قرمز شدیم. درباره سؤالی که گفتید خب ما استقلالی زیاد در فامیل داشتیم.
*خانواده خودتان چطور؟
پرسپولیسی بودند.
*بعد از اینکه رفتید پرسپولیس با استقلالیها رفتوآمد میکردید یا نه؟
بله، کریخوانی هم میکردیم. یادم هست وقتی فرمانداری هم بودم، سر شهرآوردها به معاونم که استقلالی بود میگفتم اگر پرسپولیس ببرد، به تو پاداش میدهم.
*برویم سراغ شهرآوردها. سال ۷۳ شهرآورد عجیب و غریبی بود. از آنجا شروع کنیم؟
ببین سال ۷۳ تب داغی در فوتبال بود. استقلال تازه از لیگ سه برگشته بود. آن وقتها نقشهای ریخته بودند که استقلال و پرسپولیس را از میدان بیرون کنند.
*یعنی نقشه بود که دو باشگاه حذف شوند؟
بله، میخواستند باشگاههایی، چون بهمن، کشاورز، پاس، تجارت و... تبدیل به برندهای فوتبال شوند. نقشه کشیده بودند که استقلال و پرسپولیس نابود شوند. سالها قبل از آن قانون ۲۷ سالهها را هم برای تیم ملی دادند تا حجازی خداحافظی کند. بعد بحث دوقطبی را مطرح کردند. خیلی به این پرداختند که استقلال و پرسپولیس تضعیف شوند. استقلال را فرستادند لیگ دسته سه. پرسپولیس هم رسید به نهم جدول. استقلال سال ۷۳ به لیگ برتر برگشت. طبیعی بود در آن شهرآورد استادیوم تب داشت. از طرفی طراحی کرده بودند یک عده داخل زمین بریزند. بازی ۲-۲ تمام شود و بازی بعدی را هم در تهران برگزار کنیم.
*برایمان از جزئیات آن بازی بیشتر بگویید.
ببین، امیر قلعهنویی و محرمی با هم دوست بودند. نقاط ضعف و قوت هم را میدانستند. میدانستند آستانه تحمل طرف مقابل کجاست.
*مجتبی میگوید امیر به او توهین کرد ولی قلعهنویی این را تکذیب کرده است.
حالا من جزئیاتش را نمیگویم، چون هم امیر را دوست دارم و هم مجتبی را. ولی کار به جایی رسید که مجتبی از کوره دربرود. جواب کار دو طرف این بود که کارت قرمز بگیرند و تمام. دعوایشان شد و باید اخراج میشدند. میشد بازی ۱۰ نفره ادامه پیدا کند ولی یکسریها پریدند وسط زمین.
*یعنی برنامهریزی شده بود؟
بله، کاملاً برنامهریزی شده بود.
*از طرف چه کسی؟
سؤال خطرناک نپرس. ولش کن. از طرف کسانی که فکر میکردند این کارشان خدمت است.
*بلبشویی بود وسط زمین. یعنی میگویید آنها تماشاگر دو تیم نبودند و آدمهایی بودند که برای آن کار در استادیوم حضور داشتند. از جزئیات آن شب برایمان بیشتر بگویید.
ما وسط زمین بودیم که دیدیم شلوغ است و گفتیم برویم رختکن. رسیدم رختکن، گفتند مجتبی محرمی را بردند. رفتم او را بیاورم، دیدم خودش برگشت. سر و صورتش خونی بود. ناجور کتکش زده بودند. گفتم مجتبی کی تو را زده؟ قشنگ یادم هست. گفت: حاجآقا شب دراز است و قلندر بیدار. بعد یکسری دوستان از نهادی آمدند به رختکن ما و گفتند کسی بیرون نرود. بعد از نیمساعت گفتند آقای عابدینی میتواند برود. فهمیدم که آقایان بدشان نمیآید همانجا یکسری از بچهها را بازداشت کنند و بروند. غیرفوتبالی بودند. خوشبختانه دوستان قضایی برخورد خوبی کردند. با اینکه عدهای جو را بد کرده بودند، توانستند با خرد تصمیم بگیرند. فردای آن روز هم از بازرسی و اینطرف و آنطرف آمدند در فدراسیون. تصمیم این بود که دو باشگاه را قلع و قمع کنند. وقتی ۷، ۸ بازیکن محروم شدند، قاعدتاً میشد حتی دو تیم را در لیگ بعد فرستاد پایینتر ولی استقلال و پرسپولیس روی پای خود ماندند. شوخی نیست. چه چهرههایی محروم شدند ولی ما سال بعد تیممان را جمع کردیم و قهرمان هم شدیم.
*محرمی را چه کسی زد؟
خودت که میدانی! جلوی این سؤال بنویس سه نقطه!
*شما هم که محروم شدید.
ببین یادم هست محمد تقوی بازیکن آن روزهای استقلال یک مصاحبه کرد که آقای عابدینی را چرا محروم کردید؟ این بنده خدا که داشت اوضاع را جمع و جور میکرد و کنار ما ایستاده بود تا توهینی نشود. ولی بنده هم محروم شدم. حتی گفته بود آقای عابدینی بازیکنان پرسپولیس را جمع کرد تا به رختکن ببرد. من یک چیز بگویم بازیکنان استقلال و پرسپولیس در زمین از هیچ هواداری کتک نخوردند ولی انگار دنبال بهانه بودند تا بنده را محروم کنند. میخواستند راحتتر حکم بدهند. حتی هدفشان زندانی کردن من بود. البته بعد فیلمها را دیدند و فهمیدند بنده کار مثبت در زمین کردهام.
*شما دشمن زیاد داشتید؟
من نه، پرسپولیس. بنده بعد از مدت کوتاهی رئیس فدراسیون فوتبال شدم و بعدش که خداحافظی کردم و رفتم، یک مصاحبهای کردم که به آقایان برخورد. خب به هر حال عدهای تلاش داشتند رئیس شوند...
*کلاً مبهم حرف میزنید.
ببینید، پرسپولیس آن زمان دشمن زیاد داشت. حالا بحث را اینطور جمع میکنم؛ الان کشاورز کجاست؟ تجارت کجاست؟ دوستان! استقلال و پرسپولیس هستند و این باشگاهها دیگر نیستند، چون آبی و قرمز هویت داشتند.
*آنهایی که داخل زمین بودند، کسی را نزدند؟
نه فقط در زمین میدویدند. من میگفتم اینها چرا فقط میدوند؟ خیلی مسخره بود. فقط انگار آمده بودند مثلاً جو را بههم بریزند. بعد از آن این همه شهرآورد برگزار شد، مگر اتفاق آن شکلی افتاد؟
*البته سال ۷۹ را فراموش کردید. آن درگیری بین رأفت و برومند. بعد استیلی و نوازی...
حرف من مشخص است. ببین، اینها دعوا کردند، باید اخراج میشدند و بازی ادامه پیدا میکرد. چرا باید بازی تعطیل میشد؟
*بعد هم آنها را بردند بازداشتگاه.
بله، منظور من همین چیزهاست. آن شب من و آقای پروین رفتیم بازداشتگاه دیدن بچهها. هیچکس نبود. علی پروین هم آن شب نخوابیده بود. وقتی رسیدیم، دیدیم برومند و استیلی کنار هم نشستهاند. علی پروین آنها را نصحیت کرد. من هم به آنها چیزهایی گفتم.
*علی پروین به بازیکنان چه گفت؟
گفت: فوتبال همین است. هر کاری کنید، آخر سر کنار هم هستید. به پرویز برومند نگاه کرد و گفت: تو بچه خود مایی. فوتبالیست مثل بچه ماست. دعوا میکنند. مگر بچههای من با هم دعوا نمیکنند؟ شما هم دعوا کردید. روی هم را ببوسید و قضیه تمام شود. ولی حکم داده بودند که بچهها در بازداشتگاه بمانند وگرنه داستان همان شب تمام شده بود. مگر زیدان با کله نزد به ماتراتزی؟ او را دستگیر کردند؟ یک کارت قرمز دادند و تمام.
*یکجورهایی تصور میکنید فوتبال مظلوم است؟
ببین الان طرف نشسته پشت میکروفون، فحش میدهد، توهین میکند، میگوید فوتبال ورزش لمپنهاست. بعضیها علیه فوتبال عربدهکشی میکنند. آیا ضربانشان روی ۱۶۰ است که این کارها را میکنند؟ بابا فوتبالیست ضربانش روی ۱۶۰ میرود. میدانید چقدر سخت است؟ طرفدار استقلال و پرسپولیس مشکل دارد. از کجا میدانیم؟ بعضیها شاید سر سفرهشان نان و پنیر برای خوردن هم نداشته باشند ولی هویت اجتماعی دارند. آنها یا قرمز هستند یا آبی. همین الان ورزش کجای کشور ماست؟ پرچم ایران را والیبال و کشتی و فوتبال و... بالا برده است. ورزشکاران لمپن نیستند دوستان.
* فتحالله زاده میگوید بعد ازآن دعوا گفتند برومند و رأفت باید از فوتبال محروم شوند. درست است؟
فتحالله زاده به غیر از کریخوانیهایش بقیه حرفها را راست میگوید. البته یادم نمیآید چنین چیزی را به ما گفته باشند. (خنده) این را پرسیدید یک خاطره خندهدار برایتان تعریف کنم؟ کریم باقری در آلمان بازی میکرد. یک بازی میخواست کارت قرمز بگیرد که محروم شود. از ایران مهمان داشت، نمیخواست بازی بعدی همراه تیم به یک شهر دیگر برود. بازی هم ساده بود، چون تیمشان صعود کرده بود. خلاصه در بازی جوری تکل زد که نه تنها کارت قرمز گرفت، بلکه ۵ جلسه هم محروم شد. آن روز به من زنگ زد و گفت: حاجی آمدم یک جلسه محروم شوم، ۵ جلسه محروم شدم. خندیدم و گفتم کریم حالا میتوانی یک ماهی هم به ایران بیایی مرخصی.
*ظاهراً شما یک بار هم با هواداران استقلال درگیری داشتید؛ در خیابان.
نه تکذیب میکنم.
*یادم هست در یک مصاحبه قدیمی این را گفته بودید.
ببین یک بار وقتی در شورای شهر بودم، یک حملهای به ما شد. بعداً بررسی کردیم، دیدیم موتورسواران آبی بودند! (خنده) حالا ما اینقدر از آبیها خیر دیدهایم که آن اتفاق هم زیاد مهم نبود.
* آقای فتحالله زاده گفته استقلال یک بار ۸ گل به پرسپولیس زده است. البته دوره شماها که نبود، قدیمی است.
از قول من برای فتحالله زاده بنویس یالان دمه! (دروغ نگو)
*ایشان در مصاحبه با ما گفته سر اینکه فائقی گفت: مراعات کنید، سال ۷۸ در آن شهرآورد ۹ نفره پرسپولیس را نبردند.
من خواهش میکنم دوستان به یک چیز توجه کنند. تا به حال نه از سپاه، نه از دولت، نه از اطلاعات و هیچ جای دیگری نگفتهاند شهرآورد باید مساوی شود.
*البته میگفت: شاید فائقی پرسپولیسیها را در جریان حرفش نگذاشته.
خب شاید فکر میکرده ممکن است ما استقلال را ببریم. پسر خسته شدم. مهمان دارم. کاری نداری؟
*سؤال که زیاد است. راستی ماجرای رمال قبل از شهرآورد سال ۷۶ چیست؟
هیچی رمال به من گفت: ۱۵۰ هزار تومان بده، یک کاری میکنم پرسپولیس برنده شود. گفتم ما نمیخواهیم، تو یک کاری کن استقلال برنده شود! سرپرست تیم روز بازی به من گفت: چرا تو فکری؟ گفتم به رماله گفتهام کاری کن استقلال ببرد. نکند ببرند. (خنده) ولی آخر بازی دیدید که ما بردیم. بعد رماله ادعا میکرد من باعث شدم. گفتم بابا جمع کن!
*یک سؤال هم درباره گل هاشمینسب در شهرآورد ۷۹ بپرسم. چه حسی داشتید؟
یک خرده بیمزه بود! (خنده)