واکنشها در زمینه نامه آیتالله یزدی به آیتالله شبیریزنجانی همچنان ادامه دارد. چندی پیش تصویری از یک دیدار در تهران منتشر شد که آیتالله شبیریزنجانی را در کنار شخصیتهایی، چون موسویخوئینیها، غلامحسین کرباسچی، سیدمحمد خاتمی، عبدالله نوری، عبدالمجید معادیخواه و تعدادی دیگر نشان میداد. در همین راستا، رئیس شورای عالی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم طی نامهای سرگشاده با پرداختن به این موضوع، از معظمله به دلیل این دیدار انتقاد کرد.
جریان اصلاحطلب نامه آیتالله یزدی را توهینآمیز خوانده و میگویند این حرکت حریم و حرمت مرجعیت را نقض کرده و باید جبران شود. تنها موضعگیری دفتر آقای شبیری این بوده که حجتالاسلام والمسلمین محمدرضا باباخانی درباره نظر آیتالله شبیریزنجانی نسبت به این نامه گفته است: «دفتر یا حضرت آیتالله شبیریزنجانی نظری درباره این نامه ندارند و طلاب و شاگردان ایشان پاسخ میدهند.» وی تصریح کرد: «هم دفتر و هم حضرت آیتالله موضع خاصی نداشته و فعلاً سکوت را پیش گرفتهاند.»
شاید نامه آیتالله یزدی میتوانست سرگشاده نباشد یا لحنی ملایمتر داشته باشد؛ اما نوع برخورد اصلاحطلبان با این ماجرا یک نکته تأملبرانگیز در بطن خود دارد. در حالی که مرزبندی با فتنهگران یک خط قرمز و اصل در نظام بود، به دلایل گوناگون اکنون به نظر میرسد ماجرا وارونه شده و حمایت صریح و آشکار از فتنهگران به اصل و خط قرمز جریان اصلاحات تبدیل شده است. جار و جنجال این جریان به بهانه دفاع از مرجعیت و حوزه و آیتالله شبیری در واقع پوششی برای خط اصلی آنها، یعنی دفاع از جریان فتنه است. آنچه این موضوع را جدیتر و پررنگتر میکند، سوابق این جریان در انتقاد و حتی هتاکی به حوزههای علمیه و مراجع بزرگوار تقلید است که مشهورترین آنها سخنرانی هاشم آغاجری در سال 81 است که تعابیر زشت و زنندهای را درباره رابطه مقلد و مرجع بیان کرد و همین جریان به بهانه آزادی بیان در مقابل این توهینهای آشکار سکوت کرد و از کنار آن گذشت.