محمد حیدری- «احضاریه» تازهترین اثر علی مؤذنی است. وی در کتابهای دیگرش به پیامبر اسلام و امامعصر(عج) بود مؤذنی این بار شخصیت حضرت زینب (س) را برای نوشتن انتخاب کرده و مثل دو اثر قبلی اش دو جهان موازی خلق کرده است.
مسعود شخصیت اصلی داستان روزنامهنگار است. رفیقش هر دو ماه یکبار به مشهد میرود و از او هم دعوت میکند به این سفر برود که هر بار مسعود امتناع میکند چرا که معتقد است باید توسط امام رضا(ع)دعوت شود والا رفتنش میشود عادت، تا اینکه روزی با دعوت کربلا مواجه میشود، آنهم سفر اربعین در زمانهای که داعش هم هست.
خواهر مسعود مخالف رفتن او به سفر است و چون عارفه خواهرش، برایش مادری کرده حرفش را میپذیرد و سفرش را لغو میکند تا اینکه عارفه خواب حضرت زینب(س) را میبیند که در اتاقش نشسته و برایش آب میریزد و...
بخش اعظمی از داستان در فضای تاریخی صدر اسلام و زندگانی حضرت زینب(س) میگذرد و نویسنده به دوران کودکی و جوانی و ازدواج و در نهایت همراهی بانو با امام حسین(ع) پرداخته است.
«احضاریه» قرار است درباره حضرت زینب(س) باشد و هست. از زمان حال شروع میشود و به دوران تاریخی میرود و باز میگردد. گهگاهی هم به دوران حال بازمیگردد تا روایت مسعود و عارفه را بیان کند.
باید احضاریه را اثری جسور دانست از آن جهت که سراغ شخصیتی در تاریخ رفته که بسیار پرهیبت است و به قول شاعر «کربلا در کربلا میماند اگر زینب(س) نبود» با این حال همین زینب(س) کبری در تاریخ غیر از کربلا سهمی ندارد. همه مداحان و منبریها وصف حال حضرت را در کربلا و مابعدش ذکر میکنند اما کسی از قبل از واقعه و روال زندگی حضرت خبری نداده. همه میگویند حضرت مفسر خودآموخته قرآن بوده ولی کسی چیزی از آن نمیداند.
از دوران کودکی حضرت اگر خبری هست در قالب خشک تاریخ است و بس. این بار مؤذنی اما رفته در دل تاریخ و رمانی خلق کرده که از کودکی تا کربلا را نوشته است. از دوران قبل از ازدواج حضرت را نوشته و خلق کرده است آنهم با زبان مدرن رمان تا مخاطب همراهی کند و بداند کسی که در کربلا آنچنان استوار ایستاد، چگونه زندگی کرد و چگونه زیست؟
البته رمان «احضاریه» را باید اثری دووجهی دانست یا دو کتاب مجزا. یک کتاب درباره زندگی حضرت زینب(س) و دیگری درباره مسعود و عارفه. البته نویسنده در چند جا سعی در تلفیق این داستانها کرده که یا ناکام مانده یا ازآن زود گذشته است.
در بخشهای زمان حال نیز باز به بهانه یادداشتنویسی مسعود از سفر کربلا روایتهای تاریخی همین طوری پشت سر هم ردیف میشود و میآید بدون هیچ پرداخت خاص و قابل تأملی.
نویسنده حتی در روایتهای تاریخی نیز ظاهراً از منابع تاریخی عبور کرده و علاوه بر مستندات تاریخی ثابت شده از روایتهای غیرمنقول هم بهره برده است. البته میگویند در جایی که تاریخ سکوت کرده، میتوان خیالپردازی کرد و نویسنده از این اهرم استفاده کرده و روایتش را نوشته که برخی جاها به دل مینشیند.
نویسنده در بخش انتهایی رمان اتفاق دیگری را هم خلق کرده است. جابهجایی مسعود و عارفه. در حالی که مسعود در کربلا بود و عارفه در تهران ناگهان خواننده این دو را جابهجا میببیند.
اما در مقابل یکی دیگر از مباحث داستان شخصیتپردازی است که تقریباً همه اشخاص داستان در سطح مانده است. مسعود و عارفه در حدی معرفی میشوند اما شخصیتهای عمیق و ماندگاری نیستند و مخاطب نمیتواند با آنها همذاتپنداری کند. مسعود سرسخت در قبول دعوت به زیارت امام رضا(ع) ناگهان دعوت به کربلا و سفر اربعین را قبول میکند و عارفهای هم مخالف سرسخت حضور برادرش در این سفر بوده با خوابی که میبیند ناگهان شیفته رفتن به وادی کربلا میشود در حالی که منطقی جز همان خواب وجود ندارد.
دیگر شخصیت بحثبرانگیز داستان حاج ناصر است که در همان ابتدای سفر تمام مکنونات قبلی مسعود را روی دایره میریزد و ما چیزی ازش نمیدانیم الا اینکه 14 بار به سفر کربلا رفته و دلسوخته است. او از تمام اتفاقات زندگی مسعود با خبر است حتی میداند بین خواهر و برادر چه گذشته است اما مشخص نمیشود این دانستنها از کجا نشأت میگیرد و چگونه این آگاهی به وی حاصل شده است.
با این همه به نظر میرسد احضاریه در این وضعیت بازار و کتابهایی که بدون هدف و با موضوعات سخیف منتشر میشود «احضاریه» اثری قابل تأمل است و میتواند طیف وسیعی از علاقهمندان و مخاطبان را به خود جلب کند.