دکتر ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان روز گذشته در کنگره حزب ندای ایرانیان بیان داشت، دوران قدر قدرتی در جهان تمام شده است، نباید همه نگاهمان را روی آمریکا متمرکز کنیم. وی این را هم اضافه کرد که خیال نکنیم هر اتفاقی در جهان یک سرش در آمریکاست؛ دنیا عوض شده و غرب مرکز عالم نیست.
این نگاه وزیر محترم امور خارجه هر چند دیرهنگام، اما قابل تحسین است. واقعیت آن است که رویکرد تئوریک دولت کنونی در عرصه سیاست خارجی از ابتدای شکلگیری بر مذاکره مستقیم با آمریکا علاوه بر ساز و کار ۵+۱ متمرکز شده بود. این رویکرد را آقای روحانی مدتی پیش از انتخابات سال ۹۲ اینگونه توضیح داده بود که آمریکا کدخدای ده است و اروپا رعیت و برای حل مسئله هستهای باید به سراغ کدخدا رفت. با این یادآوری، اظهارات دیروز دکتر ظریف اهمیت بیشتری مییابد؛ اما مشروط بر آنکه این اظهارات هم ناشی از تغییر در راهبردها، رویکردها و جهتگیریها در عرصه سیاست خارجی باشد و هم آنکه تجربهای درسآموز باشد به نحوی که در ادامه راه دولت و حرکت نظام به کار آید.
مصداق صحیح تجربهاندوزی نیز آن است که آنچه در این سالها در عرصه پر کشاکش روابط بینالملل آموختهاند، به رهروان این راه بیاموزند؛ از اعتمادهایی که نباید به دشمن میکردند، از خوشبینیهایی که نسبتی با واقعبینی نداشت، از اشتباه در باور و معرفی آمریکا به منزله کدخدای جهان، از خطای طرح مشکلات و مسائل سیاسی داخلی نزد دشمن و بیگانه و از دهها تجربه ریز و درشت دیگر که تعلیم آنها به سایر دیپلماتها، دانشجویان و استادان علوم سیاسی و روابط بینالملل میتواند بخشی از هزینههای انجام شده در این حوزه را توجیه کند. اظهارات دیروز دکتر ظریف، دردی از دردهای وارده در چند سال اخیر بر کشور را درمان نمیکند، الا اینکه این عبرتها به تجربه تبدیل شده و چراغ راه آینده شود. روایت رویدادهای گذشته اگر بدون تجربهاندوزی باشد، با خواندن رمان فرقی نمیکند. اندوختن تجربه، یعنی اینکه دکتر ظریف و دیگر تصمیمسازان و تصمیمگیران سیاست خارجی همین حالا که برخی کشورهای بدعهد به اقتدار منطقهای و توان موشکی ایران چشم طمع دوختهاند، به تعبیر رهبر معظم انقلاب به دشمن پهلو ندهند و قاطعانه از مانده برگهای برنده کشور و مؤلفههای قدرت ملی جمهوری اسلامی با آگاهی و اقتدار دفاع کنند.