هیچ جامعه ای رنگ و بوی اسلامی به خود نمی گیرد مگر اینکه اخلاق اسلامی در اجزای مختلف آن رسوخ کرده باشد. از طرفی مردم جوامع غالباً متاثر از حاکمانشان هستند پس اگر اخلاق در بین مسئولان ریشه ندوانده باشد نمی توان امید چندانی به اخلاق مداری مردم عوام داشت.
اسلام به پیروانش می آموزد که شما هر کار و مسئولیت و جایگاهی داشته باشید و هر وظیفه ای بر عهده تان باشد در برابر خداوند نیز مسئولید. نتیجه چنین باوری ایجاد انگیزه الهی در کنار سایر انگیزه های مادی است. چنین انگیزه ای می تواند بیش از هر عامل دیگری موجب اصلاح رفتار و انجام درست و دقیق وظایف از سوی متصدیان امور باشد.
مقام معظم رهبری درباره انگیزه و اخلاص امام (ره) چنین می فرمایند: «ما مبارزه خود را برای اسلام و خدا شروع کردیم و قصد قدرتطلبی و قبضه کردن حکومت را هم نداشتیم. چندین بار از امام عزیزمان پرسیده بودم که شما از چه زمانی به فکر ایجاد حکومت اسلامی افتادید، و آیا قبل از آن چنین تصمیمی داشتید؟ ایشان گفتند: درست یادم نیست که از چه تاریخی مسأله حکومت برایمان مطرح شد؛ اما از اول به فکر بودیم ببینیم چه چیزی تکلیف ماست، به همان عمل کنیم؛ و آنچه که پیش آمد، به خواست خداوند متعال بود.»
امام می فرماید در فکر نتیجه نبودم، دنبال تکلیف بودم تا آن را به بهترین نحو انجام دهم. همه فسادها و فتنه ها را اگر ریشه یابی کنند یک سر آن به نبود اخلاص و انگیزه الهی باز می گردد. اگر کسی خداترس بود دیگر نباید از او ترسید ولی اگر تقوا و خداترسی در او نبود باید مراقب باشیم! اگر انگیزه ها الهی شد هیچ کار انسان هدر نمی رود. برای آدمی که نیتش رضای خداست فرقی نمی کند مدیر باشد یا کارمند، رئیس باشد یا مرئوس، بالا باشد یا پایین، هرچه به او بسپرند و در هر جایگاهی باشد هدفش رضای خداست نه خلق. اگر کسی وارد خیمه امام حسین (ع) شد دیگر چه تفاوتی می کند بالای جلوی درب خیمه بنشیند یا در راس آن!؟ اگر واعظی برای خدا سخنرانی می کند چه تفاوتی می کند سه نفر پای منبرش نشسته اند یا سی هزار نفر؟ سه دقیقه صحبت کند یا سی دقیقه!؟
قرآن می فرماید: «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ» (انعام، 91) بگو خدا و باقی امور را دور ریز کن! عارف كامل، مرحوم ميرزا جوادآقا ملكي مي نويسد: «از يكي از عالمان بزرگ نقل كرده اند كه او سي سال در صف اول نماز جماعت اقتدا مي كرد. پس از سي سال، روزي به عللي نتوانست خود را به صف اول برساند و در صف دوم ايستاد و از اين كه مردم او را در صف دوم ديدند گويا در خود خجالتي احساس كرد. از اين جا متوجه شد كه در اين مدت طولاني كه در پيشاپيش مردم و در رديف اول نماز مي خوانده از روي « ريا» بوده است. برای همین تمام آن سي سال نماز را قضا كرد.» (المراقبات، ص 141)
بعضی اهل مراقبت وقتی مسئولیتی به آنها سپرده می شد از ترس اینکه مبادا نتوانند به خوبی از عهده آن بر بیایند از پذیرش اکراه داشتند. امروز اما کار ما عکس شده! سر رسیدن به مناصب دعوا و جنجال است! چه حق ها ناحق می شود که من به پستی برسم یا یکی از اقوامم را در جایی منصوب کنم. چقدر انسان لایق و نخبه پشت درها مانده اند و چه بسیار نالایقانی که با رانت و غیره به جایی رسیده اند.
سید محسن میرقیصری می گوید: اصلاً از برنامه کار و مسئولیت برادرم شهید محمد میرقیصری در جبهه خبر نداشتیم؛ چه آن زمانی که در واحد آموزش نظامی لشکر 17 مسؤولیت داشت و چه زمانی که فرماندهی گردان را عهده دار بود. چنان متواضع بود که وقتی به شهر می آمد به چشم پاسداری عادی به او نگاه می کردیم. بعد از شهادت دیدیم روی پلاکاردی او را فرمانده گردان معرفی کردند. پدرم با دیدن این نوشته ناراحت شد، که مبادا بعد از شهادت او غلو شده باشد، به همین خاطر اعتراض کرد، اما به او گفتند: فرزند شما در جبهه فرمانده گردان خط شکن حضرت رسول (ص) بود!
آنجا سر بی ادعایی دعوا بود و اینجا سر ادعاهای پوچ! آن روز رقابت برای خدمت بود و امروز مسابقه برای منصب!
میان ماه من تا ماه گردون
تفاوت از زمین تا آسمان است...
البته بودند و هستند کسانی که هنوز بر سر عهد خویش با شهدا مانده اند و پا جای گام های آنان می گذارند اما انتظار ما از جامعه ای که کوچه کوچه اش با عطر شهدا آمیخته و هزاران شهید برای اعتلای نامش جانشان فدا کرده اند بسیار بیش از این بوده و هست.