فشارهای رسانهای و تیترهای درشت بر صفحه اول روزنامهها و صفحات پایگاهها و کانالهای نزدیک به اصلاحطلب و دولت که تقریباً در هفتههای اخیر هر روز تکرار میشوند؛ تهدید مراجع قانونی و تصمیمگیر کشور از سوی برخی چهرههای نزدیک و عضو دولت و حتی کنایه و تمسخر و به استهزا گرفتن نهادهای قانونی کشور! طرح موضوع همهپرسی برای تصویب این لوایح، حمله به منتقدان و متهم کردن منتقدان تصویب این لوایح به پولشویی و قاچاق و... برای به تصویب رساندن پالرمو، CFT و... .
رویکردهایی از این دست را که هر روز بیشتر و بیشتر میشود، بگذارید کنار این جملات اسحاق جهانگیری، معاون اول حسن روحانی که گفته است: «ممكن است تصويب اين لوايح مانند هر لايحه ديگري عوارضي به همراه داشته باشد كه بايد براي رفع عوارض و دغدغههايي كه نسبت به آن وجود دارد، چارهانديشي كنيم، اما اينكه اصل آن را زير سؤال ببريم، كاري نادرست است.» یا بگذارید کنار سخنان محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان در مجلس شورای اسلامی در روزی که برای دفاع از تصویب لوایح مذکور به صحن علنی بهارستان رفته و در این باره گفته بود: «نه بنده و نه آقای رئیسجمهور نمیتوانیم تضمین دهیم که با پیوستن به لایحه حمایت مالی از تروریسم مشکلاتمان حل خواهد شد.» چطور ممکن است از یک سو این حد از فشار و تلاش برای تصویب این لوایح وجود داشته باشد و از سوی دیگر نه تنها ضمانتی در زمینه تأثیر تصویب این لوایح برای حل برخی مشکلات یا کاستن از آنها داده نمیشود، بلکه به وارد شدن برخی صدمات و آفات به کشور در پی تصویب این لوایح تأکید میشود! با چه منطقی میتوان این دو را با هم جمع کرد! چرا ما باید ضوابط و قوانینی را بپذیریم که نفعی برای ما ندارد؟!