به گزارش نما، «مانوئل کسلز» جامعه شناس و اقتصاددان اسپانیایی 29 ژوئن در مقالهای در روزنامه «لاوانگواردیا» تحت عنوان «عواقب سخت برای آمریکا در صورت حمله به ایران» نوشت: «شکی نیست که آمریکا که هزاران نفر را در عراق و سوریه به کشتن داده، لذا از کشتن 150 نفر ایرانی نیز ابایی نداشته، بلکه نظامیان آمریکایی چشمان او را به روی عواقب این اقدام، آن هم در سالی که انتخابات در آن برگزار میشود و زمانی که عراق هنوز ثبات ندارد و جنگ سرد با چین یعنی متحد ایران به اوج رسیده، باز کردند. ایران، آمریکا و هرمز سه صحنهای هستند که ترکیب آنها میتواند مخرب بوده و ظرف چند ساعت نظم جهانی را دچار آسیب سازد.»
اخبار سیاسی- در این مقاله آمده است: «البته هستند افرادی که مانند بولتون خود را سواره نظامی در جنگ آخرالزمان دانسته و گمان میکنند که با به نمایش گذاشتن برتری نظامی آمریکا میتوانند مقاومت را در هم شکسته و جهانیان را وادار به رسمیت شناختن آمریکا به عنوان قدرتی یکه تاز کنند. اما کوچکترین حرکت برای به واقعیت درآوردن این تصور، عواقب سختی را برای منطق سلطهگر آمریکا در بر خواهد داشت. زیرا ایران قدرتی منطقهای و رهبر شیعیان جهان است که درگیر جنگ سرد و گرم با عربستان سعودی است و در هشدار قرمز دائم با اسرائیل به سر میبرد. این کشور 81 میلیون نفر جمعیت، مساحتی سه برابر اسپانیا، نیروهای مسلحی با 500 هزار رزمنده، واحدهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به خصوص لشکر قدس با توانایی نظامی اثبات شده در جنگهای عراق و سوریه که در آنها با همراهی میلیشیای شیعه عراق و در حمایت از اسد شرکت کردند، دارد. همچنین 600 هزار نفر عضو بسیج هستند و برخلاف عراق، کشور ایران صنعت نظامی متعلق به خود را دارد که آن را پس از جنگ وحشتناکی که در دهه 80 با عراق داشت توسعه داده است. ایران زرادخانه موشکی بزرگی دارد و در جنگ سایبری نیز پیشرفته است.»
نویسنده این مقاله میافزاید: «حمله احتمالی آمریکا به زیرساختهای نظامی ایران با حملات دریایی و هوایی علیه ناوگان آسیب پذیر آمریکا که در آبهای نزدیک به سواحل و جزایر ایرانی لنگر انداخته، پاسخ داده میشود. صدمات این وضعیت چنان وسیع خواهند بود که مردم آمریکا انجام چنین کاری توسط دولت خود را محکوم میکنند. مردم آمریکا دلیل آن که چنین وضعیتی با سرنگونی یک پهپاد آن هم در شرایطی نامعلوم به وجود آید را نمیفهمند و اگر این درگیری با پاسخ ایران بالا بگیرد، تنگه هرمز که یک پنجم کل نفت و یک سوم گاز مایع جهان از آن عبور میکند، بسته شده و اقتصاد جهان که به خودی خود حال و روز خوشی ندارد، دچار ضربهای فاجعه بار خواهد شد.»
این جامعه شناس و اقتصاددان اسپانیایی یادآور میشود: «اگر جنگ تداوم پیدا کند، فاز بعدی آن شامل حمله علیه اسرائیل احتمالا توسط حزب الله از سوریه و لبنان خواهد بود. قدم بعدی نیز اقدام ایران در هدف قرار دادن اسرائیل است که به جنگ، عمومیت خواهد بخشید. کل منطقه در آتش جنگ خواهد سوخت و البته باید توجه داشت که در این منطقه جنگ یمن بین نیروهای طرفدار ایران علیه ارتش سعودی در جریان است و در عراق، در نتیجه کوته بینی ژئوپلتیک آمریکا، دولت شیعی طرفدار ایران روی کار است.»
نویسنده میافزاید: «پس دلیلی برای آغاز جنگ با این عواقب گسترده موجود نیست. دلیل نهایی که ترامپ به آن متوسل میشود، خطری در آینده از ناحیه برنامه هستهای ایران است. اما چرا باید موجب فعال سازی مجدد این برنامه، آن هم زمانی که با توافق به دست آمده توسط اتحادیه اروپا و اوباما همه چیز آرام شده است، شد؟»
وی ادامه میدهد: «هیچ سندی مبنی بر نقض توافق وجود ندارد و واقعیت این است که ایران به وضوح اعلام کرده است که محدودیتهای مورد توافق درباره اورانیوم و آب سنگین را اجرا نمیکند؛ چون باید در برابر حمله احتمالی آمریکا که تنها با وجود سلاح هستهای قدرت سلبی مییابد، آماده شود. اگر بخواهیم دلیلی دیگر در اشتباه بودن حرکت آمریکا در قبال ایران بیاوریم، این است که جامعه ایرانی نوعی آزادسازی سیاسی را تجربه کرده است که در انتخاب یک رئیس جمهور اصلاح طلب همچون حسن روحانی مشهود است.»
این نویسنده در بخش دیگری از این مقاله میافزاید: «به راستی روی سخن ترامپ در انجام این حرکات مضحک کیست؟ آیا این کارها تمرینی برای اثبات بازگشت «آمریکای بزرگ» است؟ هر چند با دوستان آمریکایی خود به این حرکات آمریکا میخندیم، اما در پس این خنده شرمساری و غصهای نیز وجود دارد و آن این است که چرا کار کشور بزرگی مانند آمریکا باید به این ضلالت بکشد. وضعیت بسیار پر تنش است و آن هم در برابر ایرانی که خود را قوی میبیند و مردمش نیز در این موضوع به دلیل غرور ملی متحد هستند و از پشتیبانی روسیه، چین، پاکستان، سوریه و عراق برخوردار بوده و تنها یک اشتباه ناشی از خودپسندی شاهینهای کاخ سفید (که شاهینهای پنتاگون نیز به اندازه آنها ستیزه جو نیستند) میتواند منتهی به جنگی خشونت بار و افسار گسیخته شود.»
در ادامه این مقاله آمده است: «معمای هشدار برانگیز در این درگیری بالقوه آن است که چه کسی به دو نفتکش در تنگه هرمز حمله کرد که دلیل ظاهری واکنش آمریکا به شمار میرود؟ ایرانیها هرگونه مسئولیتی در این باره را رد میکنند و شهادت کاپیتانهای کشتیها با روایت ترامپ همخوانی ندارند. عامل این کار میتواند فردی علاقمند به تحریک جنگ با ایران باشد. اما در حال حاضر که تهدید هستهای به نظر خنثی شده می آید، جنگ نه به سود عربستان است و نه به سود اسرائیل. شاید هم کار کسی باشد که میخواهد قیمت نفت بالا برود. در این مورد ممکن است ایران را بتوان عامل آن دانست، اما ایران دست به چنین کاری نمیزند، زیرا باید بهای سنگینی را در قبال سود اندک بپردازد. ممکن است کاری طراحی شده توسط بازارهای مالی جهان و به نفع گروه خاصی باشد، چرا که یک حمله محدود به یک نفتکش میتواند کار هر مافیایی باشد. این جهانی است که ما در آن زندگی میکنیم.»