جریان بیثبات و همواره در حال چرخشی که از رادیکالترین تفکرات و رفتارهای چپ گرایانه در حوزه سیاست خارجی، اقتصاد و فرهنگ تا راستترین دیدگاهها و رفتارها در همین حوزهها را در کارنامه او میتوان مشاهده کرد.
این جریان که به واسطه حمایت از آقای روحانی در دو دوره انتخابات ریاست جمهوری و ناکارآمدی دولت وی، زیر فشار سنگین بدنه اجتماعی خود و افکار عمومی است، برای شانه خالی کردن از پاسخگویی، بهانه کمبود اختیارات رئیس جمهور را طراحی و دوباره در دستور کار قرار داده است.
این جریان در بیانیهها و اظهارات چهرههای شاخص خود این مضمون را تکرار میکند که در شرایط حساس کنونی، یا باید طبق پیشنهاد رئیس جمهور اختیارات کافی به دولت در زمینه سیاست خارجه و اقتصاد داده شود و یا اینکه با تعبیه راههای قانونی، رهبری مسئولیت اداره کشور را حداقل در این شرایط بحرانی برعهده گیرند!
این پیشنهاد در حالی است که به برکت در پیش گرفتن مسیر مقاومت، ایران عزیز از نظر راهبردی در بهترین شرایط است و دشمنان انقلاب اسلامی بیش از گذشته مستأصل و دست خالی و با هیمنهای فروریخته.
این جریان باید پاسخ بدهد که اولاً چنین پیشنهادی مبتنی بر قانون اساسی است یا نه؟ اگر هست که نیست، دیگر لازم به اختیارات بیشتر نیست و کافی است قانون اساسی اجرا شود.
و اگر این پیشنهاد مغایر با قانون اساسی است که هست، بر چه اساسی چنین اختیاراتی باید داده شود؟ وقتی رئیس جمهور در سوگند شرعی و قانونی خود تصریح میکند که: «من به عنوان رئیس جمهور در پیشگاه قرآن کریم و در برابر ملت ایران به خداوند قادر متعال سوگند یاد میکنم که پاسدار مذهب رسمی و نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی کشور باشم» رفتار مغایر با این سوگند مشروعیت او را زیر سوال نخواهد برد؟
ثانیاً رئیس جمهور در سیاست خارجی و اقتصاد چه اختیاری لازم داشته که نداشته است؟
آقای روحانی تنها رئیس جمهوری است که از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون مجوز مذاکره مستقیم با آمریکا را دریافت کرده و گمان میکرده با چنین مجوزی مشکلات هستهای و اقتصادی را میتواند حل کند.
وزیر خارجه دولت آقای روحانی تنها وزیر خارجه بعد از انقلاب اسلامی است که بارها و بارها با وزیر خارجه آمریکا رودررو صحبت کرده و حتی با او پیادهروی رفته است و آنچنان با او خودمانی شده بود که با اسم کوچک همدیگر را صدا میکردند!
وزیر امور خارجه دولت آقای روحانی تنها وزیر امور خارجه طی چهار دهه جمهوری اسلامی ایران است که امضای بدون تضمین وزیر خارجه آمریکا را معتبر دانسته است و بر همین اساس عمل شده است.
آقای روحانی تنها رئیس جمهوری است که توافقی مثل برجام را با مغفول گذاشتن دستورات رهبری و بدون گرفتن تضمینهای لازم یک طرفه اجرا کرده است.
دولت آقای روحانی با اطلاع یا مجوز و یا حتی با دستور شخص رئیس جمهور در حوزه اقتصاد میلیاردها دلار را به شکل نسنجیده از سیستم بانک مرکزی خارج کرد و کشور را با کمبود اسکناس دلار مواجه ساخت و همچنین دهها تن ذخایر طلای کشور را از دست داد.
دولت آقای روحانی دیگر چه اختیاری در حوزه سیاست خارجی و اقتصاد لازم بوده که نداشته و اگر اختیارات بیشتر داشته باشد، چه گلی به سر کشور خواهد زد؟
اصلاح طلبان متطور و هر روز به یکرنگ، برای برونرفت از استیصال فعلی که بواسطه ناکارآمدی دولت برآمده از آنان به آن گرفتار شده اند بهتر است به جای توصیههای خلاف قانون اساسی، اشتباه خود و مسئولیت ناشی از آن را برعهده بگیرند و هزینههای جدیدی به کشور تحمیل نکنند.