به گزارش نما، اقتدار منطقهای امروز جمهوری اسلامی ایران برای دوست و دشمن موضوعی واضح و غیرقابل انکار است. ادله و شواهد آن نیز بسیارند. سه روز پیش روزنامه صهیونیستی هاآرتص در تحلیلی جالب توجه به قلم «عاموس هارل» به این مسئله پرداخته و وضعیت فعلی ایران را با محور ضدایرانی آمریکایی، سعودی و صهیونیستی مقایسه کرده است. هارل محور ضدایرانی را متزلزل خوانده و به خروج ترامپ از برجام اشاره کرده و میگوید این محور گمان میکرد، ایران پس از آن دچار فروپاشی خواهد شد اما نه تنها چنین نشد بلکه ماجرا به نوعی برعکس شده و اضلاع این مثلث دچار مشکلات شدید داخلی هستند.
هارل به درستی به وضعیت سران مثلث محور ضدایرانی پرداخته و مینویسد؛ ترامپ با استیضاح دست و پنجه نرم میکند، نتانیاهو از سویی با پرونده فساد درگیر است و از سوی دیگر دورنمای تشکیل کابینه این رژیم با مشکلات و موانع فراوانی روبروست و بالاخره بن سلمان، در سالگرد ترور خاشقچی و ماجرای پرابهام قتل محافظ ارشد پادشاه عربستان با موج سنگینی از انتقادها و فشارها مواجه است.
هاآرتص در ادامه به تحلیلی از ژنرال درور شالوم، فرمانده بخش اطلاعات نظامی ارتش رژیم اسرائیل اشاره میکند. ژنرال شالوم در تحلیل خود از اوضاع میگوید؛ «صحنه بسیار تیرهتر است. در نهایت همه چیز حول ایران میچرخد...ما در برابر ایران با یک منحنی خطرناک روبرو هستیم و باید فرمان را خیلی محکم نگه داریم.»
مارتین ایندیک دیپلمات و نماینده پیشین آمریکا در گفتوگوهای فلسطین و رژیم اسرائیل در توئیتر به تحلیل این روزنامه صهیونیستی ارجاع داده و نوشته است: «اتحاد ضد ایرانی در حال تزلزل نیست در حال فروپاشی است. بولتون رفت، بی بی [نتانیاهو] میرود، بن زاید در حال توافق با ایران است، بن سلمان هم توافق خواهد کرد و رهبر نترس ما؟ نتوانست مانع ایران شود و او حالا برای توافق با آنها ناامید شده است.»
افکار عمومی مدتهاست که با یک سوال بزرگ روبرو هستند؛ کشوری که غرش موشکهایش، تروریستها را هزار و چند صد کیلومتر فراتر از مرزهای خود گوشمالی میدهد، پدافند هواییاش پیشرفتهترین پهپاد آمریکا را وقتی وارد حریم هوایی کشور میشود ساقط میکند، با همراهی متحدانش رویای شوم خاورمیانه بزرگ آمریکا را به کابوس مبدل میکند، نسخه خلافت داعش را در هم میپیچد، استراتژی تهاجمی رژیم اسرائیل را به تدافعی تبدیل میکند و... چرا در داخل دچار دستاندازهای اقتصادی است؟ چرا کشوری مثل کره جنوبی میتواند در جمع خودروسازان برتر دنیا باشد و ایران نباشد؟ بعید است کسی با سوالاتی از این دست مواجه نشده باشد
همان مثلث ضدایرانی که این روزها گوش خود را از فرط شدت سیلی سختی که از جمهوری اسلامی خورده، میمالد و مینالد، روز و شب و با استفاده از غول رسانهای خود افکار عمومی ایران را بمباران میکند تا اینگونه وانمود کند که این مشکلات و موانع ناشی از همان اقتدار است؛ پولی که باید خرج رفاه مردم و پیشرفت کشور شود، صرف موشک و منطقه میشود. پس اگر آمریکا میگوید باید موشکهایتان را کنار بگذارید و نفوذ منطقهای خود را رها کنید، از سر خیرخواهی برای ایران و ایرانی است! تاریخ آمریکاییها هم که سرشار از دلسوزی و خیرخواهی برای مردم دنیاست؛ آنقدر که سازمان سیا برای کمک به مردم دنیا «موقوفه ملی برای دموکراسی» (NED) و «اداره توسعه بینالمللی آمریکا» (USAID) میسازد! اگر هم در جایی از دنیا جامعهای آنقدر مدنی نباشد که مردم پذیرای خیرخواهی «سیا» و «پنتاگون» باشند، با ریختن بمب آنها را به سوی آزادی و سعادت رهنمون میکنند!
پس گیر کار کجاست؟ اجازه دهید عکسی را یادآوری کنیم. 17 آذر ماه سال 1393، سالن اجلاس سران در تهران میزبان یک همایش بود و برگزارکننده همایش؛ «ستاد هماهنگی مبارزه با مفاسد اقتصادی». چند روز پیش از آن آقای جهانگیری معاون اول رئیس جمهور طی نامهای از مقام معظم رهبری خواسته بودند پیامی به این همایش صادر کنند. رهبر انقلاب پاسخی ظریف و قابل تامل به این درخواست میدهند که در روز همایش قرائت میشود؛
«بسم الله الرّحمن الرّحیم
نفس اهتمام آقایان به امر مبارزه با فساد را تحسین میکنم، لکن این سمینار و امثال آن بناست چه معجزهای بکند؟ مگر وضعیت برای شما مسئولان سه قوه روشن نیست؟ با توجه به شرایط مناسب و امیدبخشی که از لحاظ همدلی و هماهنگی و همفکری بین مسئولان امر وجود دارد، چرا اقدام قاطع و اساسی انجام نمیگیرد که نتیجه را همه بطور ملموس مشاهده کنند. توقع من از آقایان محترم این است که چه با سمینار و چه بدون آن، تصمیمات قاطع و عملی بدون هرگونه ملاحظهای بگیرند و اجرا کنند. موفق باشید.»
یکی از عکسهای این همایش جالب توجه است. چهار نفر در این تصویر دیده میشوند؛ آقای رئیس جمهور، اسحاق جهانگیری معاون اول وی، حسین فریدون و محمد نهاوندیان. پشت سر آنان شعار همایش در ابعاد چند متر در چند متر نصب شده است؛ حرکت به سوی کشوری بدون فساد.
سه سال بعد مهدی جهانگیری برادر معاون اول رئیسجمهور با اتهامات اقتصادی دستگیر شد. پرونده وی همچنان مفتوح بوده و با قرار وثیقه آزاد است. دو ماه پیش عکس او به همراه هیئت تجاری ایران در بلاروس برای تدوین نقشه راه همکاریهای اقتصادی منتشر شد. حکم پنج سال حبس حسین فریدون نیز هفته پیش قطعی و اعلام شد. جزئیات پرونده فریدون را خواندهاید؟ اگر نخواندهاید، یک بار با دقت آن را مطالعه کنید. البته هیچ آدم عاقلی نگفته و نمیگوید تمام مشکلات کشور زیر سر فریدون است اما این پرونده میتواند کلیدی باشد برای پاسخ به آن سوال فراگیر و مهمی که در سطور بالا به آن اشاره شد.
فریدون بهدلیل اخذ رشوه چند ده میلیارد تومانی محاکمه شده است. رشوهدهنده رسول دانیالزاده یکی از ابربدهکاران بانکی است. دانیالزاده فقط در یک فقره، ملک ویلایی 640 متری را در منطقه سعدآباد (در حال حاضر قیمت آپارتمان در این منطقه متری حدود
40 تا 50 میلیون تومان است) به نام همسر فریدون کرده است. این فقط یک فقره از رشوههای اوست. دانیالزاده در اظهارنظری جالب توجه گفته است فریدون از او «پول دستی» خواسته و او هم 26میلیارد تومان داده است! دانیال زاده با این پولهای دستی صندلی مدیریت چند بانک را از فریدون خریده است. یکی از افرادی که با درخواست دانیال زاده بر صندلی مدیریت یکی از بانکها مینشیند همان کسی است که کیهان با انتشار فیش حقوقی 234 میلیون تومانی وی، کلید پرونده حقوقهای نجومی را زد.
فردی به یک متنفذ در دستگاههای دولتی رشوه میلیاردی میدهد تا افراد مورد نظرش را روی صندلی ریاست بانکها بنشاند. همان فرد چند هزار میلیارد تومان بدون ضوابط قانونی از بانکها وام گرفته و بدهکار است. وامهایی که به بهانه تولید گرفته شده و بخشی از آن تبدیل به برج های افسانهای در مناطق شمالی پایتخت شده است. رئیس بانک های مذکور هم ماهی چند صدمیلیون تومان حقوق میگرفتهاند. زیبا نیست؟ البته ماجرا وقتی زیباتر از این هم میشود که بدانید یکی از ساکنان برج افسانهای «روما رزیدنس» در کامرانیه، جناب اکبر طبری بوده است.
حالا فکر میکنید خبر داغ این روزهای فضای مجازی چیست؟ دولت محترم به فتحالفتوحی دیگر دستیافته و موفق شده چند بلوک از صندلیهای ورزشگاه آزادی را به زنان اختصاص دهد. وزارت ورزش و جوانان هم در ابتکار محیرالعقول رنگ این بلوکها را در بلیط فروشی بنفش کرده است تا این دستاورد بزرگ رنگ تدبیر و امید به خود بگیرد. برخی مقامات دولتی شیپور به دست گرفته و جماعتی هم دنبال آنها روان شدهاند که؛ «با من به ورزشگاه بیا»! بله باید جوانان را به ورزشگاه برد تا چند ساعت شعار بدهند و گلوی خود را پاره کنند و خوشحال باشند که به آزادی رسیدهاند. ملک ویلایی چند صدمتری برای فریدون، قصر فرمانیه و وامهای چند صد میلیاردی برای رفیق گرمابه و گلستان او، حقوق نجومی برای آن مدیر سفارش شده و آزادی و تخمه هم برای جوانان عزیز! اعتدال بهتر از این؟!
محمد صرفی