به گزارش نما، مهدی فرد قادری که در انتظار اکران فیلم دومش با نام «بیوزنی» است، یادداشتی را به طور اختصاصی در اختیار گذاشته که در آن نوشته است:
اخبار فرهنگ و هنر - «این روزها در انتظار اکران «بیوزنی» دومین فیلم سینماییام پس از «جاودانگی» هستم. «جاودانگی» در بیش از ۳۰ فستیوال بینالمللی به نمایش در آمد، اما در ایران اکران خوبی را تجربه نکرد و در تلاش هستم تا بتوانم با کمک تهیهکننده محترم «بیوزنی» (مرتضی شایسته) اکران بهتری برای فیلم جدیدم داشته باشم. لابهلای تنشهای ذهنی یک فیلمساز که در بلاتکلیفی اکران فیلمش است داشتم به احوالات سینمای ایران فکر میکردم و به فیلمسازان بزرگ که هر کدام کجا هستند و چرا!؟
ناصر تقوایی که فیلم نمیسازد، کیانوش عیاری و محسن امیریوسفی مدام توقیف میشوند، بهمن فرمانآرا و فرزاد موتمن بیش از یک سال است در انتظار اکران فیلمهایشان هستند، داریوش مهرجویی و مسعود کیمیایی مدتهاست همچون گذشته درخشانشان فیلم نمیسازند، عدهای که سالهاست گذاشتهاند و رفتهاند، از امیر نادری گرفته تا دیگران و در انتها به آقای کیارستمی که تازه بعد از فوتشان همه مملکت فهمیدند که چه کسی بوده است! به عنوان کسی که تازه دارم سینما را مشق میکنم، میگشتم به دنبال فیلمسازی که عاقبت بهخیر شده باشد و دلیل همه این رفتنها، تکرارها، ناراضی بودنها و اصولا فیلم نساختن را؛ به یک دلیل رسیدم!
ناعدالتی در اکران، انگار همانطور که به قول ایتالیاییها همه راهها به رُم ختم میشود، تمام مشکلات به همین جا ختم میشود: پخش و اکران! و زمانی که این اکران ناعادلانه و پر از مصیبت باشد هر فیلمسازی واکنش خودش را دارد. یک نفر فیلم نمیسازد، دیگری میرود، آن یکی شبیه بقیه فیلم میسازد، یک نفر مُدام اعتراض میکند و آن یکی دق میکند و میمیرد!
تفکر غالب بر سینمای ایران مدتهاست بر مبنای کمدیهایی که از عقدههای اجتماعی سوءاستفاده میکنند و درامهای اشکآلودی که در جنوب شهر رُخ میدهند و ماموریت هر دو به اسارت گرفتن تماشاگر در مدتی کوتاه است و پس از آن فراموش میشوند، بنا نهاده شده است و اگر فیلمسازانی بخواهند خارج از این تفکر غالب فیلم بسازند چارهای جز سختی، ناامیدی و زجر کشیدن برای اکران فیلمشان ندارند، آن هم به بهانه عدم فروش!
البته که هر فیلمی باید بتواند پول خودش را دربیاورد و در حالت بهتر به سود برسد، اما مگر کل فروش سینمای ایران چقدر است!؟ در بهترین حالت یکدهم جمعیت کشور هم یک فیلم را در سینما نمیبینند! دقیقا مشکل همینجاست که بسیاری از مردم به سینما نمیروند چون جدا از گرانی و مشکلات موجود، از درامها و کمدیهایی که مُدام از روی هم ساخته میشوند، خسته شدهاند.
سوال اساسی آن است که چرا سینمای ایران از این فرصت استفاده نمیکند و مخاطب خاموش را به سالنها نمیکشد؟ همان مخاطبهایی که سریالهای روز دنیا و فیلمهای آرتیستی اروپایی و فرمالیستی آمریکایی را دنبال میکنند و اصلا سراغ سینمای ایران نمیآیند، آن هم به این دلیل که سینمای ایران را با کمدیها و درامهای تکراریاش میشناسد! چرا سینمای ایران اجازه نمیدهد فیلمهایی که نگاههای متنوعتری دارند در شرایط عادلانه اکران شوند، تا مخاطبهای جدید پا به سینما بگذارند؟ در آن صورت هم طیف گستردهتری از مردم وارد سالنهای سینما میشوند، هم تنوع ژانر ایجاد میشود، هم فروش فیلمها بالاتر میرود، هم هر مخاطبی بنا به سلیقه و سواد شخصیاش حق انتخاب دارد و هم عدالت رعایت میشود.
پیشرفت زمانی اتفاق میافتد که افکار مختلف اجازه بروز داشته باشند و از تکرار هیچ موفقیتی به دست نمیآید، نه برای فیلمسازان، نه برای مردم و نه برای سینمای ایران....»