چهل و پنجمین رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا با برگزاری انتخابات 6 نوامبر انتخاب شد و این مسئولیت برای دومین بار به باراک حسین اوباما محول گردید.
اگرچه انتخابات آمریکا به عنوان یک مدل انتخاباتی با اما و اگرهایی مواجه است ولی آنچه مسلم است اینکه عوامل و متغیرهای شکل دهنده این انتخاب در عناصری متمرکز است که علاوه بر نمایش پیچیدگی این روند، در تلاش است تا با بهرهگیری از تمامی عوامل نشان دهد که انتخابات در جغرافیای آتلانتیک تابع قوانین ویژه و منحصر بفردی است که شعبهای در جهان ندارد.
با عنایت به چنین برداشتی به نظر میرسد که فرد انتخاب شده نیز تابعی از این سیستم انتخاباتی است که در یک برنامه عملیاتی با شعارها و رویکردهای خاصی وارد صحنه رقابت شده و در صورت پیروزی نیز در این اتمسفر زندگی خواهد کرد و لذا سیستم انتخاباتی در آمریکا در صورت پیروزی هر نامزدی ، متغیری اساسی در نقش آفرینی آینده است.
حال باراک اوباما در یک ماراتن نفسگیر انتخاباتی که به گفته برخی پرهزینه ترین انتخابات تاکنون آمریکا بوده است، به پیروزی رسیده و به زودی بر کرسی کاخ سفید تکیه خواهد زد. ولی آنچه مسلم است اینکه اولین نکته مهم دور دوم مسئولیت اوباما نحوه چیدمان ذهنی او برای اداره این کشور و تاثیرگذاری واشنگتن در صحنه بینالمللی است تا او بتواند به شعار بزرگ «تغییر» همچنان ارادت نشان دهد.
برای درک بهتر موضوع، شاید این تصور جالب به نظر آید که برنده انتخابات 2012 آمریکا را پشت میز بیضی شکل کاخ سفید به خاطر آوردیم که نقشهای بزرگ از جهان را روبهروی خود قرار داده و با نگاه به آن در حال ارزیابی و سنجش مناطق مختلف برای تصمیمگیری است و در چنین فضایی آیا گمان بردن بر اینکه او به چه منطقهای بیشتر فکر میکند دور از ذهن است؟
بهطور حتم میتوان گفت مناطق دور دست همانند خاورمیانه و خاور دور بعد از ایالتهای 52 گانه آمریکا مهمترین تصاویری هستند که از ذهن مرد سیهچرده انتخابات آمریکا میتواند عبور کند ولی آنچه مسلم است اینکه اوباما برای هر نوع برنامهریزی یک برگ برنده خوب به عنوان سابقه ذهنی دارد که تصمیمسازیها را برای او آسان میکند ولی همانگونه که متذکر شدم این رئیسجمهور تعهداتی هم به سیستم انتخاباتی خود دارد.
باز اگر بخواهیم از زاویه چشم اوباما به نقشه جهان نگاه دقیقی کنیم، او اکنون در لایههای ذهنی خود قبل از هر تصمیم و برنامهای دو دغدغه اصلی دارد که شاید بنیان برنامههای دولت آتی او را در خود جای خواهد داد که همان دو عنصر پیچیده تحولات و نوسانات اقتصادی و افول ژئوپلتیکی واشنگتن است. اگر چنین زیربنای فکری را در نگاه مرد منتخب مردم آمریکا تا سال 2016 بپذیریم میتوان گفت رویاهای او برای خاورمیانه بهطور حتم یکی از اولویتهای مهم حوزه سیاست خارجی خواهد بود چراکه این حوزه جغرافیایی در خصوص دو دغدغه اصلی اوباما بسیار حیاتی برای صعود و یا افول آمریکا به شمار میآید.
در نگاهی دیگر اگر بخواهیم مسائل اساسی خاورمیانه را به شمارش در آوریم و واکنش احتمالی کاخ سفید را در آن ترسیم نماییم نکات مهم ذیل مورد توجه و انتظار است:
* دولت دمکرات آمریکا به جهت اهمیت حوزه خاورمیانه در تعاملات نظام بینالملل همانند دور گذشته ولی با حساسیت و فوریت بیشتر خود را دخیل در حوادث و رویدادهای اصلی خواهد کرد.
*دخالت آمریکا در خاورمیانه از اصول کلی حضور برای نفوذ بهره میگیرد و لذا فعال شدن جایگاه و پایگاه در منطقه جزو سیاستهای اصلی سکاندار بعدی وزارت خارجه خواهد بود.
* از آنجا که آشفتگی اقتصادی و افول قدرت ژئوپلتیک نیازمند متغیرهای تکمیلکننده و فرصت ساز است کاخ سفید با محوریت اوباما میکوشد ضمن عدم دخالت هزینه ساز در این منطقه، بحران را بگونهای مدیریت کند که امتیازات آن به جیب واشنگتن سرازیر شود.
*در چنین فضایی به جهت انجام عملیات آرام نفوذ توسط آمریکا بهطور حتم حضور عناصر قهر آمیز مانند ارتش و نیروهای نظامی به سایه رفته و کارکردهای امنیتی و سایبری حضور پررنگتری خواهند یافت. اگرچه آرایش استراتژیک در آبراه ها و پایگاههای مهم منطقه دچار تغییرات بنیادین نخواهد شد.
*اوباما چهار سال فرصت دارد که بحران مالی غرب چه آمریکا و تا حدودی اروپا را مدیریت و ترمیم کند و به همین جهت به نظر میرسد نسخه دمکراتها برای آینده اقتصاد جهانی به سمت تعاملات پیش رود. اگرچه این تعاملات تا جایی کاربرد دارد که حوزه امنیت و صلح به خطر نیافتد.
*هزینههای جهانی آمریکا بگونهای است که در صورت نیاز کاخ سفید باید در بحرانهای منطقهای همچنان به بازیگری نیابتی علاقه نشان دهد و خود از دور پشت صحنه تحولات را مدیریت نماید و لذا در صورت عدم وجود هارمونی مورد نظر واشنگتن در خاورمیانه این حوزه صحنه نزاعهای منطقه ای در سایه حمایتهای فرامنطقهای خواهد بود.
سخن آخر اینکه دمکراتها از نظر رفتاری با حوصله و سختجان به نظر میرسند و به برنامه درازمدت بیش از اقدامات هیجانی علاقه نشان میدهند، اگرچه تهدید میکنند ولی برای نجام تهدیدات تلاش برای پیش قدمی ندارند و حتی امکان دارد برای یک مورد خاص از امتیازات کماهمیت بگذرند ولی در سطح تحلیل باید اینگونه نگاه کرد که دمکراتها در برنامهای خود از هماکنون انتخابات 2016 را نشانه رفتهاند.