به گزارش نما به نقل از نیمروز، مرور گفتههای سیاسیون در سال های گذشته هم بستر تحلیلی متناسب با شرایط سیاسی آن روزها را فراهم میكند و هم میتوان با مقایسه آنها با شرایط فعلی به میزان و عمق تحولات فكری و گفتمانی افراد و جریانهای سیاسی پی برد و بصیرتی اندوخت تا شعار زنده باد و مرده باد لقلقه زبان نشود و شور و هیجان مقطعی جای تعقل سیاسی را نگیرد.
صادق زیباكلام كتابی دارد تحت نام "هاشمی بدون رتوش" كه حاصل گفت وگوی مفصل او هشدار سال ۷۸ هاشمی به دوم خردادیها چه بود؟ با آیت الله هاشمی رفسنجانی است. در این كتاب زیباكلام طبق سیاق مرسوم صراحتا سوالهای تندی را مطرح میكند و هاشمی نیز با صراحت پاسخهای جالبی را به او میدهد.
در اواخر این كتاب بخش مفصلی به تحلیل انتخابات مجلس هفتم اختصاص دارد و زیباكلام با اشاره پیروزی اصولگرایان میكوشد شرایط سیاسی را تحلیل كند و با طرح مساله مطالبات مردم در چارچوب تفكر اصلاحات هاشمی را به چالش بكشد.
در پاسخ آیت الله هاشمی با شرحی از روندهای انتخابات گذشته و پر ثمر بودن آنها مثال جالبی در نقد تعبیر نادرست از مفهوم مطالبات مردم ارائه میدهد و به بیان خاطرهای خاص میپردازد. وی با یادآوری فضای پر التهاب سال ۷۸ به زیباكلام میگوید: یك بار همین آقایانی كه خیلی معروف هستند آقایان حمید رضا جلاییپور، ماشاء الله شمس الواعظین و محسن سازگارا هر سه نفرشان در اوج قضایای ۷۸ وقت گرفتند و آمدند همین جا نشستند و حرف هایی زدند و گفتند كه مطالبات مردم از حد گذشته و این گونه نمیشود دیگر به حاكمیت ادامه داد. من به آنها هم همین بحث را كردم و گفتم شما روی همین موج كه خیال میكنید مال شماست فعلا سوار شدهاید. اما اینگونه فكر نكنید و خودتان را جایی نیندازید كه نتوانید بعدا بلند شوید. نظام و حاكمیت این جوری است و همین جورها میماند. نظام وقتی كه احساس خطر میكند، كار خودش را میكند چون به اندازه كافی میتواند خیابانها را پر كند. همین طور كه ۲۲ بهمن سال گذشته كرد (۱۳۸۲) و در انتخابات اسفند ماه ۸۲ هم بالاخره ۴۰-۵۰ درصد آمدند. ابزاری در دست حكومت است و اگر بخواهند شورش و شلوغ كنند، برخورد میكند. به علاوه مردم طرفدار نظام هم به اندازه كافی برخورد میكنند.
زیباكلام در سول بعدی بر استدلالهای خود پافشاری میكند و میگوید كه تجربه اصلاحات نشان داد اصلاحات قانونی و در بطن نظام كارایی ندارد. استدلالی كه هاشمی به آن این گونه پاسخ میدهد: چرا انسان این جور نتیجه گیری بكند كه شما میكنید؟ آن موقع هم كسانی بودند (اوائل انقلاب) كه همین تفكرات را داشتند و فكر میكردند از طریق پارلمان میآیند و اصل نظام و قانون اساسی را كم كم اصلاح و تغییر میدهند و چیز دیگری درست میكنند (اما) فهمیدند كه نمیشود. در توده مردم این عقیده نیست. دلیلش هم این است كه در انتخابات شركت میكنند.... در اسفند ۸۲ شما ۲۲ یا ۲۴ ملیون انسان را پای صندوق رای آوردید. دیگر بدتر از اینكه نداشتیم. هیچ وقت این قدر بمباران دلسرد كننده نداشتیم. با این حال ۵۱ درصد واجدین شرایط در انتخابات شركت كردند. این ۵۱ درصد در شرایطی بود كه ۱۳۰ نفر از نمایندگان مجلس استعفا دادند و آن حرفها را میزدند. تریبون مجلس ما واقعا داشت لجن پرانی میكرد. بالاخره اینها نماینده مردم بودند و طرفدار و خانواده داشتند و حرف های آنها تاثیر داشت. خارجی هم كه حرف های اینها را رتوش و پخش میكردند. همه امكانات را به كار گرفتند اما به رغم همه اینها مردم آمدند.