در میانه تحولات ثبتنام داوطلبان شرکت در انتخابات مجلس یازدهم، یکی از جنجالیترین اظهارنظرها را یکی از نامزدهای طیف موسوم به اصلاحات طرح کرد که از قضا از نمایندگان مجلس ششم و دبیرکل حزبی است که بر خاکسترهای حزب منحله مشارکت برپا شده است. علی شکوری راد در پاسخ به سؤال خبرنگاری که از تأثیر اعتراضات و اغتشاشات اخیر بر سبد آرای جریانات سیاسی پرسیده بود، صراحتاً بیان کرد که به دلیل آنکه پایگاه اجتماعی جریان متبوع وی در قشر مرفه است و اصولگرایان در مناطق حاشیهنشین و کمتربرخوردار عمدتاً پایگاه اجتماعی دارند، وی و دوستانش چندان نگران انتخابات نیستند. این اعتراف و اذعان صریح یک فعال سیاسی شناختهشده دومخرداد، خواسته یا ناخواسته، حقایق مهمی را در خصوص آرایش سیاسی اجتماعی جامعه آشکار میکند که همقطاران وی تاکنون از پذیرش آن خودداری میکردند. برخی از این حقایق را در ادامه میتوان چنین برشمرد:
۱- اعتراف صریح وی مبنی بر تمرکز سرمایه اجتماعی این جریان و متحدانش در قشر مرفه، خط بطلان آشکاری بر تمام ادعاهای چندین و چندساله جریان مدعی اصلاحات مبنی بر اکثریت بودن در جامعه است. بهروشنی پیداست که طبقه مرفه در مقابل طبقه محروم و متوسطبهپایین، بهمراتب دارای جمعیت کمتری است و این حقیقت البته بر اساس واقعیات اقتصادی برگرفته از اصل «پارتو» قابلاثبات است. چگونه است که جریانی که خود میداند شعارهایش تنها برای جمعیت اندکی که در مناطق مرفه تهران و کلانشهرها ساکن هستند جذابیت دارد، داعیه اکثریت دارد؟ البته این اعتراف دیرهنگام اصلاحطلبان، قبلاً نیز بر تحلیلگران پوشیده نبود؛ چراکه میزان آرای نماینده این طیف (دکتر مصطفی معین) در انتخابات سال ۱۳۸۴ سقف حمایت جامعه از شعارهای افراطی این طیف بود.
۲- در کوران انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۶، یکی از رقبای آقای روحانی از شکاف ۴ و ۹۶ درصدی سخن گفت و البته این نگاه بهشدت با واکنش آقای روحانی و حامیانش از جمله اصلاحطلبان مواجه شد. نگارنده هیچگونه قضاوتی در خصوص دقت این تقسیمبندی ندارد، اما اکنون یکی از حامیان آقای روحانی صراحتاً اذعان میکند که این جریان پایگاهش در میان مرفهان (نزدیکترین تعبیر به همان ۴ درصدیهای یادشده) است. البته تجربه ۱۶ سال مدیریت دولتهای سازندگی و دومخرداد و شش سالی که بار دیگر تکنوکراتها بر مدیریت اجرایی کشور مستولی شدهاند، بهخوبی نشان میدهد که چگونه قشر محروم و مستضعف در برنامهریزیهای کلان دولتی به محاق رفته و برمبنای مطالبات اقلیتی از مرفهان تصمیمگیری میشود. اظهارات امثال شکوری راد، به بسیاری از رویکردهای تکنوکراتها، معنا و مفهوم میدهد و دلیل لهشدن دهکهای محروم جامعه را زیر چرخهای سنگین توسعه وارداتی آشکار میکند.
۳- ۱۰سال پیش و در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، شکاف فقر و غنا به مهمترین گسل تعیینکننده در آرای مردم تبدیل شد و هر ناظر منصفی که از وضعیت اقتصادی و اجتماعی کشور آگاه بود، میتوانست درک کند که چرا نامزد جریان شمالشهرنشین در این انتخابات ناکام مانده است! اما اصلاحطلبان که خود بهخوبی میدانستند، سبد آرا چگونه بوده، حاضر به پذیرش حقیقت نشده و با برهم ریختن شهرهای بزرگ، قدرتی را که نتوانستند در پای صندوق کسب کنند در کف خیابانها طلب میکردند. آیا اصلاحطلبانی همچون شکوری راد که میدانستند این جریان تنها در مرفهان بالانشین محبوبیت دارد، اکنون بهخاطر اشتباه خود و متهم کردن نظام به تقلب و خدشهدار نشان دادن انتخابات، عذرخواهی میکنند؟
جالب اینجاست که ۴ درصدیها (که با توجه به اذعان شکوری راد نه یک برچسب، بلکه یک عنوان بامسما است) انتخابات بدون خود را غیررقابتی تلقی کرده و مدعیاند که اگر صلاحیتشان احراز شود، آرای جامعه به سمت آنها
محمدجواد اخوان
۴ درصدیهای پرمدعا!
در میانه تحولات ثبتنام داوطلبان شرکت در انتخابات مجلس یازدهم، یکی از جنجالیترین اظهارنظرها را یکی از نامزدهای طیف موسوم به اصلاحات طرح کرد که از قضا از نمایندگان مجلس ششم و دبیرکل حزبی است که بر خاکسترهای حزب منحله مشارکت برپا شده است. علی شکوری راد در پاسخ به سؤال خبرنگاری که از تأثیر اعتراضات و اغتشاشات اخیر بر سبد آرای جریانات سیاسی پرسیده بود، صراحتاً بیان کرد که به دلیل آنکه پایگاه اجتماعی جریان متبوع وی در قشر مرفه است و اصولگرایان در مناطق حاشیهنشین و کمتربرخوردار عمدتاً پایگاه اجتماعی دارند، وی و دوستانش چندان نگران انتخابات نیستند. این اعتراف و اذعان صریح یک فعال سیاسی شناختهشده دومخرداد، خواسته یا ناخواسته، حقایق مهمی را در خصوص آرایش سیاسی اجتماعی جامعه آشکار میکند که همقطاران وی تاکنون از پذیرش آن خودداری میکردند. برخی از این حقایق را در ادامه میتوان چنین برشمرد:
۱- اعتراف صریح وی مبنی بر تمرکز سرمایه اجتماعی این جریان و متحدانش در قشر مرفه، خط بطلان آشکاری بر تمام ادعاهای چندین و چندساله جریان مدعی اصلاحات مبنی بر اکثریت بودن در جامعه است. بهروشنی پیداست که طبقه مرفه در مقابل طبقه محروم و متوسطبهپایین، بهمراتب دارای جمعیت کمتری است و این حقیقت البته بر اساس واقعیات اقتصادی برگرفته از اصل «پارتو» قابلاثبات است. چگونه است که جریانی که خود میداند شعارهایش تنها برای جمعیت اندکی که در مناطق مرفه تهران و کلانشهرها ساکن هستند جذابیت دارد، داعیه اکثریت دارد؟ البته این اعتراف دیرهنگام اصلاحطلبان، قبلاً نیز بر تحلیلگران پوشیده نبود؛ چراکه میزان آرای نماینده این طیف (دکتر مصطفی معین) در انتخابات سال ۱۳۸۴ سقف حمایت جامعه از شعارهای افراطی این طیف بود.
۲- در کوران انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۶، یکی از رقبای آقای روحانی از شکاف ۴ و ۹۶ درصدی سخن گفت و البته این نگاه بهشدت با واکنش آقای روحانی و حامیانش از جمله اصلاحطلبان مواجه شد. نگارنده هیچگونه قضاوتی در خصوص دقت این تقسیمبندی ندارد، اما اکنون یکی از حامیان آقای روحانی صراحتاً اذعان میکند که این جریان پایگاهش در میان مرفهان (نزدیکترین تعبیر به همان ۴ درصدیهای یادشده) است. البته تجربه ۱۶ سال مدیریت دولتهای سازندگی و دومخرداد و شش سالی که بار دیگر تکنوکراتها بر مدیریت اجرایی کشور مستولی شدهاند، بهخوبی نشان میدهد که چگونه قشر محروم و مستضعف در برنامهریزیهای کلان دولتی به محاق رفته و برمبنای مطالبات اقلیتی از مرفهان تصمیمگیری میشود. اظهارات امثال شکوری راد، به بسیاری از رویکردهای تکنوکراتها، معنا و مفهوم میدهد و دلیل لهشدن دهکهای محروم جامعه را زیر چرخهای سنگین توسعه وارداتی آشکار میکند.
۳- ۱۰سال پیش و در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، شکاف فقر و غنا به مهمترین گسل تعیینکننده در آرای مردم تبدیل شد و هر ناظر منصفی که از وضعیت اقتصادی و اجتماعی کشور آگاه بود، میتوانست درک کند که چرا نامزد جریان شمالشهرنشین در این انتخابات ناکام مانده است! اما اصلاحطلبان که خود بهخوبی میدانستند، سبد آرا چگونه بوده، حاضر به پذیرش حقیقت نشده و با برهم ریختن شهرهای بزرگ، قدرتی را که نتوانستند در پای صندوق کسب کنند در کف خیابانها طلب میکردند. آیا اصلاحطلبانی همچون شکوری راد که میدانستند این جریان تنها در مرفهان بالانشین محبوبیت دارد، اکنون بهخاطر اشتباه خود و متهم کردن نظام به تقلب و خدشهدار نشان دادن انتخابات، عذرخواهی میکنند؟
جالب اینجاست که ۴ درصدیها (که با توجه به اذعان شکوری راد نه یک برچسب، بلکه یک عنوان بامسما است) انتخابات بدون خود را غیررقابتی تلقی کرده و مدعیاند که اگر صلاحیتشان احراز شود، آرای جامعه به سمت آنها گرایش پیدا خواهد کرد! سؤال اینجاست درحالیکه اکثریت جامعه در زمره افراد متوسطبهپایین و حتی محرومان هستند، به چه دلیل باید در انتخابات به نامزدهای موردحمایت مرفهان رأی دهند؟
بهنظر میرسد امید اصلاحطلبان و دیگر حامیان دولت در انتخابات آتی آن است که در اثر بیتدبیرهای چندسال اخیر در عملکرد دولت اعتدالی، طبقه محروم و مستضعف از مشارکت در انتخابات رویگردان شوند و سبزها، بنفشها و اخیراً سفیدها با دوقطبیسازیهای کاذب در موضوعاتی، چون حجاب و اینترنت بتوانند با رأی اقلی مناطق مرفهنشین و متوسط به بالا، انتخابات را ببرند. در صورت موفقیت این جریانات، باید این سؤال را پرسید که مجلس و دولتی که بر اساس مطالبات اقلیت تشکیلشده و به خواستههای اکثریت مردم توجهی ندارد، در صورت تشکیل تا کجا دوام خواهد آورد؟گرایش پیدا خواهد کرد! سؤال اینجاست درحالیکه اکثریت جامعه در زمره افراد متوسطبهپایین و حتی محرومان هستند، به چه دلیل باید در انتخابات به نامزدهای موردحمایت مرفهان رأی دهند؟
بهنظر میرسد امید اصلاحطلبان و دیگر حامیان دولت در انتخابات آتی آن است که در اثر بیتدبیرهای چندسال اخیر در عملکرد دولت اعتدالی، طبقه محروم و مستضعف از مشارکت در انتخابات رویگردان شوند و سبزها، بنفشها و اخیراً سفیدها با دوقطبیسازیهای کاذب در موضوعاتی، چون حجاب و اینترنت بتوانند با رأی اقلی مناطق مرفهنشین و متوسط به بالا، انتخابات را ببرند. در صورت موفقیت این جریانات، باید این سؤال را پرسید که مجلس و دولتی که بر اساس مطالبات اقلیت تشکیلشده و به خواستههای اکثریت مردم توجهی ندارد، در صورت تشکیل تا کجا دوام خواهد آورد؟