ترور فرمانده نظامی و رسمی یک کشور در کشور دیگر، توسط کشور سوم تقریباً در جهان بیسابقه است، اما دولتمردان امریکایی مانند فاحشهای که آب از سرش گذشته است، هیچ قبح، گناه و قضاوت بینالمللی برایشان مهم نیست. افکار عمومی، قوانین و عرف بینالملل و قضاوت تاریخ هیچ یک برایشان مهم نیست. چرا؟
ناکامی همه طراحیها را باید علت اصلی آن دانست و البته زمان و شرایط زمانی را نیز به آن اضافه نمود.
۱- در ۴۰ سال گذشته که امواج ناشی از انقلاب اسلامی جهان اسلام را در نوردید و برجسته شدن هویت دینی به مثابه کلید عزت و استقلال مسلمانان با ظهور امام (ره) شاخص مواجهه با جهانخواران قرار گرفت، امریکاییها اقدامات راهبردی مؤثری را برای به هم ریختن آرایش جغرافیایی منطقه طراحی کردند. ابتدا چهار راهبرد اصلی را در دستور کار قرار دادند.
۱- دولتسازی ۲- ملتسازی ۳- بالا بردن ضریب امنیت صهیونیستها ۴- تسلط بر منابع منطقه. بدون تردید اکنون و پس از سالهای متمادی به جز تسلط نسبی بر برخی منابع از سه هدف اول دور شدهاند و عامل این ناکامی را قاسم سلیمانی و فرزندان معنوی امام (ره) در جهان اسلام میدانند. «طرح خاورمیانه بزرگ»، «خاورمیانه جدید»، «تولد تروریست» و «صلح و سازش خاورمیانه» همه و همه ناکام گردید و هزینههای انسانی و مالی زیادی روی دست امریکا گذاشت. پیشانی و پیکان این ناکامیها از نگاه دولتمردان امریکا شهید سلیمانی بود و حقد و کینه عنان آنان را بریده بود.
۲- بعد از حذف داعش با آن اقدامات حیرتآور خشن، به این نتیجه رسیدند که باید با «اجتماعی کردن» مقابله با ایران خود را در کنار مردم منطقه نشان دهند و پولهای زیادی از ارتجاع منطقه را خرج کردند. این در حالی بود که کلاه گشادی با حذف صدام بر سرشان رفت و از اینکه دوستان انقلاب اسلامی از ۲۰۰۳ تاکنون در عراق روی کرسی قدرت با رأی مردم نشستند، دیوانه شدهاند و خواب راحت از چشمانشان گرفته شد. نمیتوانند بپذیرند که چگونه در هر انتخاباتی ائتلافهای پیروز اول، دوم و حتی سوم، دوستان انقلاب اسلامی در عراق هستند. آنان دموکراسی عراق را همسو با ایران میبینند و باز اینجا نیز نقش شهید سلیمانی را محوری و اساسی میدانستند.
۳- امریکاییها نتوانستند دولتهای عراق – خصوصاً دولت المهدی – را به تحریم ایران متقاعد کنند و بخشی از مقاومت ایران در مقابل تحریم را مرهون عراق میدانند و به هر صورت ممکن – حتی با بیدولتسازی – درصدد اعمال تحریمهای عراق علیه ایران بودند. ناکامی در این مهم را نیز به ارتباط و نفوذ معنوی حاج قاسم سلیمانی در بین منتخبان ملت عراق میدانستند.
از بعد زمانی نیز مواردی ظهور کرد که به محاسبات امریکاییها وارد شد.
۱- اغتشاشات آبانماه را به عنوان یک ضربه به ایران و شاخصی از وخامت اقتصادی ارزیابی کردند و نتیجه گرفتند که ایران اکنون در گل گیر کرده است و یارای هرگونه پاسخی نیست و این بهترین موقع برای حذف محور اصلی مقاومت در جهان اسلام است که تا پاسخ را نگیرند محاسباتشان اصلاح نخواهد شد.
۲- ابتدا بیدولتسازی و پیدایش مجدد داعش را در عراق رقم زدند تا در نبود اقتداری مرکزی در عراق بتوانند به مبارزان علیه داعش حمله کنند و در عین حال دولت عراق قدرت هرگونه عکسالعملی را نداشته باشد.
۳- استیضاح ترامپ، انتخابات ۲۰۲۰ و بیدستاوردی ترامپ در سیاست خارجی چهار ساله شاخص دیگری است که دولت امریکا درصدد بلندتر نشان دادن قامت خود به رقیب است. باقی ماندن معضلات با کره شمالی و بدتر شدن آن، وارد شدن ضربهها به سعودیها از سوی انصارالله، عدم حل معامله قرن، معضل لیبی، اضطراب دائمی سربازان امریکایی در عراق، سوریه و افغانستان همه عواملی بودند که ترامپ باید با تولید سوژه جدید آنان را به حاشیه میبرد و بر این باور بود که حتی اگر به ترور متهم شویم، اما در قدرت استمرار یابیم، بهتر است. جنون در فرهنگ امریکایی یک شاخص است، به همین دلیل تنها کشور استفادهکننده جهان از بمب اتم امریکاست و کشتن زنان و مردان در ویتنام و بمباران عروسیها در افغانستان و نابودی کودکان عراق و یمن نمونههایی از این جنون است. همان حرف امام (ره) است که قدرت و عدم تهذب وقتی جمع شد، طاغوت جلوه واقعی خود را نشان میدهد و اکنون نشان داده شد.
شهادت سلیمانی و اصولاً شهید در فرهنگ تشیع- که امریکاییها از درک آن عاجزند- قدرت بیشتری تولید میکند؛ همانگونه که حسینبنعلی (ع) امروز قدرتی هزاران برابر نسبت به روز عاشورای سال ۶۱ هجری دارد. سلیمانی نماد شد. نماد مبارزه با تروریسم، نماد وحدت ایرانیان، نماد وحدت ایران و عراق و نماد پیوستگی جهان اسلام از کشمیر تا سواحل مدیترانه. امریکاییها دوست دارند یا این را نفهمند یا با اطلاعات غلط منافقان و سلطنتطلبان به گمراهی بروند. همگان میدانند قاسم سلیمانی در همه نظرسنجیهای اجتماعی بعد از رهبری محبوبترین شخصیت ایرانی است که تا ۸۰ درصد و به قول دکتر ظریف تا ۹۰ درصد مردم او را دوست دارند. اگر وزیر خارجه امریکا میگوید مردم ایران و عراق از کشته شدن او (شهادت) خوشحالند یا ترامپ فراتر از پینوکیو میگوید: سلیمانی مورد تنفر ایرانیان بود و معترضان را در ایران میکشت، معلوم است هیچ ابایی ازدروغگویی ندارند.
شکوه استقبال مردم ایران از پیکر حاج قاسم، اشکی که بعد از رحلت امام بیسابقه ریخته شد، وحدتی که خون او به ارمغان آورد و در آن سوی ماجرا بیمنطقیای که بر رفتار امریکاییها حاکم است، منطق و حقانیت انقلاب اسلامی را مستحکمتر میکند و جوانانی که حاج قاسم الگو و اسوه آنان است، مردان فردای انقلاب اسلامی هستند. مردان روزی که کفن ترامپ نیز پوسیده است.