سران رژيم صهيونيستي و آمريكا كه همواره مواضعي جنگ طلبانه عليه جمهوري اسلامي ايران اتخاذ مي كنند، در هفته هاي اخير به تعديل اين رفتارها پرداخته اند. هر چند كه همچنان ادعاي وجود تمام گزينه ها روي ميز را مطرح مي كنند، اما در نهايت به سمت تعديل و كاهش ادعاهاي جنگ طلبانه روي آورده و حتي ادعاي تأكيد بر اصل ديپلماسي به جاي جنگ را در پيش گرفته اند.به عنوان مثال در آمريكا، باراك اوباما رئيس جمهور و هيلاري كلينتون، وزير امور خارجه ادعا كرده اند كه به دنبال گفت وگو با ايران هستند.در سرزمين هاي اشغالي فلسطين نيز صهيونيست ها در كنار لفاظي هاي قديمي عليه ايران، مواضع قابل توجهي را اتخاذ كرده اند. «پرز» رئيس صهيونيست ها از لزوم توجه به گزينه هاي ديگر به جاي گزينه نظامي سخن مي گويد، باراك، وزير جنگ صهيونيست ها ادعا مي كند كه استفاده ايران از اورانيوم غني سازي شده و تبديل آن به پودر موجب تأخير در حمله به ايران شده است، نتانياهو، نخست وزير صهيونيست ها نيز از مواضع جنگ طلبانه فاصله گرفته و ادعا كرده است كه همچنان راه حل ديپلماسي وجود دارد و اروپا و آمريكا بايد فشارها را افزايش دهند تا ايران از فعاليت هاي هسته اي دست بردارد.
البته وي ادعاهايي نظير اينكه؛ حمله تل آويو به ايران به امنيت منطقه و اعراب منجر مي شود را نيز مطرح كرده تا به اصطلاح، ادعاي گزينه نظامي را توجيه كند.اين مواضع در حالي از سوي آمريكايي ها و صهيونيست ها مطرح شده كه همزمان مجموع تحركات آمريكا و اروپا براي اجراي تحريم ها عليه ايران شدت گرفته است. صهيونيست ها نيز به فضاسازي منفي عليه ايران در جهان ادامه مي دهند، چنانكه آنها پس از بمباران سودان ادعا كردند كه مراكز توليد سلاح مشترك ايران و سودان را هدف قرار داده اند. آنها با اين ادعاهاي واهي تلاش كردند تا چهره جهاني ايران را تخريب و آن را مخل امنيت بين الملل معرفي كنند تا توجيهي براي اقدامات خصمانه صهيونيست ها و غرب عليه ايران باشد.با توجه به اين دوگانگي رفتاري اين سوال مطرح است كه چرا صهيونيست ها و آمريكايي ها از ادعاهاي جنگ طلبانه فاصله گرفته و سياست هاي ضد ايراني را در ابعاد ديگر پيگيري مي كنند؟
در پاسخ به اين پرسش در كنار اصل آگاهي آنها از توان دفاعي ايران و اين حقيقت كه جنگ با ايران برابر با نابودي آنها خواهد بود، يك اصل اساسي مطرح است و آن، فضاي داخلي آمريكا و صهيونيست ها است. آمريكايي ها در زمان برگزاري انتخابات رياست جمهوري قرار دارند و صهيونيست ها نيز خود را براي انتخابات زودهنگام آماده مي سازند.نكته اي كه در هر دو محيط مشاهده مي شود آنكه، بر خلاف ادعاهاي دولتمردان آمريكا و صهيونيست ها، افكار عمومي در آمريكا و سرزمين هاي اشغالي با ادعاهاي جنگ طلبانه عليه ايران همراهي نمي كند. نظرسنجي ها نشان مي دهد كه 70 درصد آمريكايي ها و اكثريت صهيونيست ها مخالف هرگونه تهديد عليه ايران هستند.با توجه به اين شرايط، سران آمريكا و صهيونيست ها براي كسب رأي، جز دگرگوني در مواضع شان، چاره اي ديگر در برابر ايران ندارند.
به عبارت ديگر، آنها براي حفظ قدرت در ظاهر هم كه شده، بايد چهره اي غيرجنگ طلبانه از خود به نمايش گذارند. هر چند كه اين مواضع دوامي نخواهد داشت و بيشتر يك فريب انتخاباتي است كه پس از انتخابات كنار نهاده مي شود و سران آمريكا و صهيونيست ها به استمرار تهديدات عليه ايران مي پردازند، اما اين روند يك حقيقت بزرگ را آشكار مي سازد. اين روند نشان مي دهد كه صهيونيست ها و آمريكايي ها براي القاي تهديد بودن ايران حتي در درون آمريكا و سرزمين هاي اشغالي ناتوان بوده اند. رويكرد ساكنان آمريكا و سرزمين هاي اشغالي به نامزدهايي كه مخالف جنگ طلبي عليه ايران باشند، نشان مي دهد كه از يك سو، ادعاي انزوا، تهديد و غير صلح آميز بودن فعاليت هاي هسته اي جمهوري اسلامي ايران در درون اين رژيم و آمريكا خريداري ندارد و از سوي ديگر، تزلزل و شكست آمريكا و صهيونيست ها در ايجاد فضاي منفي عليه ايران در عرصه جهاني را آشكار مي سازد.به عبارت ديگر، روند انتخاباتي در آمريكا و رژيم صهيونيستي نشان داد كه آنها چنان در برابر ايران ناتوان شده اند كه نمي توانند افكار عمومي خود را عليه ايران تحريك كنند، چه رسد به جهان. چنانكه براي كسب رأي به اجبار به تعديل ادعاهاي جنگ طلبانه و فراهم كردن زمينه براي گفت وگو با ايران روي آورده اند.