از زمانی که دونالد ترامپ قدرت را با حمایت لابی صهیونیستی در دست گرفته برای حمایت از این رژیم هیچ چیزی کم نگذاشته است و حتی در خیلی از موارد از سیاستهای کلی امریکا و دولتهای پیشین نیز عدول کرده است که از جمله آنها میتوان به کنار گذاشتن طرح تشکیل دو دولت در اراضی اشغالی و جایگزینی آن با طرح موسوم به معامله قرن اشاره کرد. هرچند تاکنون جزئیات این طرح به طور کامل منتشر نشده است، اما آنچه از قرائن و شواهد موجود برمیآید، این طرح که به نام امریکا و شخص ترامپ اعلام شده در اصل خواستههای تندروهای صهیونیستی به رهبری نتانیاهو را شامل میشود. طبق این طرح همه قطعنامهها و دیگر اصول و توافقات که چه به صورت دوجانبه و چه چندجانبه در خصوص آینده فلسطین شده بود، عملاً کنار زده میشود و همه مسائل حیاتی شامل آوارگان، قدس، شهرکهای صهیونیستنشین، مرزها و آبها تماماً به نفع این رژیم حل و فصل میشود. در واقع آنچه در این طرح مبنا قرار گرفته نه حل مسئله بلکه پاک کردن صورت مسئله است. به علاوه هزینههایی هم که قرار است در این مسیر صرف شود تماماً از جیب کشورهای خارجی بهخصوص عربی و در رأس آنها عربستان پرداخت خواهد شد. در واقع یکی از نکات بارز طرح موسوم به معامله قرن این است که این طرح برخلاف آنچه که در ظاهر اعلام میشود تنها به فلسطین و اراضی اشغالی محدود نمیشود و ابعادی فراتر از آن را در برمی گیرد. از این لحاظ ارتباط معناداری بین طرح موسوم به معامله قرن و طرح موسوم به هرج و مرج به اصطلاح سازنده وجود دارد که از سوی کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه دولت وقت بوش در سال ۲۰۰۶ ارائه شد، اما نگاهی به تحولات خاورمیانه و شمال آفریقا طی ۱۴ سالی که از ارائه این طرح میگذرد به روشنی گواه این مدعاست که این طرح طی این سالها همواره در دستور کار بوده است و در واقع کاری که اکنون بناست در چارچوب طرح موسوم به معامله قرن صورت گیرد، ایجاد خاورمیانه جدید بر اساس دیدگاه و منافع راستگرایان حاکم بر امریکا و رژیم صهیونیستی است و این نوسازی نه الزاماً بر اساس دولت محوری بلکه درست برعکس تضعیف دولتهای مرکزی و تقویت نیروهای گریز از مرکز در مناطق چند قومیتی است و از این دید بهتر میتوان پشت پرده پروژه ناآرامسازی در لبنان و عراق و ایران را فهمید و اینکه چرا به یکباره دولتهای حاکم در عراق و لبنان سرنگون شدند و الان هم وقتی تلاشها و رایزنیها برای تشکیل دولت جدید به مرحله نهایی میرسد، سریع به اغتشاشات جدید دامن زده میشود و حتی همچنان که طی روزهای اخیر در لبنان دیده شد نیروهای مزدور از سایر شهرها از جمله طرابلس برای به خشونت کشاندن تظاهرات و حمله به پارلمان به بیروت آورده شدند. این مسائل نشان میدهد که هرچند نمیتوان از دلایل داخلی اعتراضات اخیر در لبنان و عراق از جمله رشد سرطانی فساد یا نابرابریها و بی عدالتیها در این کشورها غافل شد که اتفاقاً همین مسائل مبارزه ریشهای و کلیدی با این معضلات را بیش از پیش مورد تأکید قرار میدهد، اما در عین حال نباید از این واقعیت غافل شد که طرحهای بزرگ در منطقه در دستور کار قرار دارد که در چارچوب طرح موسوم به معامله قرن و هرج ومرج سازنده قابل شناسایی و ردیابی است.