به گزارش نما، زهره الهیان نماینده اسبق مردم تهران در مجلس شورای اسلامی به تشریح وضعیت مراکز درمانی کشور و تفکر حاکم بر بخش سلامت کشور پرداخت که متن این مصاحبه به شرح زیر است:
اخبار سیاسی - تشکر از اینکه وقتی را در اختیار ما قرار دادید، در ابتدای سخن از تجارب و فعالیتهای خود میگویید؟
بنده دکتر زهره الهیان پزشک متخصص بیماریهای داخلی و عضو فرهنگستان علوم پزشکی هستم و در بیمارستانهای بقیهالله و نجمیه مشغول به کار هستم و یک دوره هم توفیق خدمت به عنوان نماینده مردم شریف تهران در مجلس هشتم را داشتم .
در فرهنگ سازمانی، بخش بهداشت و درمان چگونه است؟به عبارت دیگر به لحاظ فرهنگی بیمارستانهای ما باید چگونه باشد؟
این سوال یک سوال کلی است و پاسخ به این سوال ابعاد مختلفی را خواهد داشت که میتوان به آن اشاره کرد به نظر بنده بهتر است سوال خود را کمی جزئیتر مطرح کنید.
موضوعی که مدنظر است مراکز بهداشتی و درمانی و بحث باورها، اعتقادات، هنجارها و همینطور رفتارهای قابل مشاهده و نمادهای فرهنگی در این مراکز است که از دغدغه های اصلی اینجانب است چرا که مستقیما با سلامت مردم مرتبط است؟
در حوزه بهداشت و درمان به لحاظ فرهنگی و مبانی ناب اسلام نگاه به بیماری و فرد بیمار متفاوت است از آنچه که در نظامهای مدرن امروزه نهادینه شده است.سیستمهای غربی امروزه با چالشهای متعددی در حوزه بهداشت مواجهه هستند و به تعبیر منابع معتبر بینالمللی حتی دستیابی به شاخصهای سلامت در خیلی از کشورهای پیشرفته از جمله آمریکا باعث تحقق عدالت در سلامت نشده است ما به نوعی مشاهده میکنیم که تبعیضها بیشتر شده است.
این گفتههای بنده از کتاب سلامت 2012آمریکا است که در آنجا اشاره میکند که با وجود پیشرفت در شاخصهای سلامت در آمریکا متأسفانه عدالت در سلامت محقق نشده است و تبعیضها و شکافها در حوزهی سلامت و درمان جدیتر شده است، یعنی یک طبقه محرومی وجود دارد که دسترسی به خدمات سلامت را کمتر دارند و در نتیجه انتظارات آنها برطرف نمیشود و در مقابل طبقههای هم هستند که در دسترسی به خدمات سلامت و درمان هیچ محدودیتی را ندارند.
در جایی هم در این کتاب در مورد چالش های نظام سلامت در آمریکا اشاره شده است که تجاریسازی سلامت باعث شده است که منابع سلامت به مرور زمان تحلیل رود و درصد قابل توجهای از تولید ناخالصی ملی در حوزه سلامت به کشور آمریکا اختصاص داده شده است.همین تجاری سازی سلامت باعث شده است که این منبع به مرور تحلیل رود .چالشهایی که در کشورهای مدرن و سایر کشورها در حوزه سلامت وجود دارد البته باید گفت که این چالشها در کشورهای در حال توسعه هم وجود دارد چالشها در کشورهای در حال توسعه مضاعف است چون هم مشکلات خاص کشورهای در حال توسعه را دارند و هم از طرفی چون در مسیر گذار به سمت مدرنیته هستند در واقع به تعبیری به سمت نظامهای سلامت مدرن هستند و مشکلات نظام سلامت مدرن به آنها تحمیل میشود که این مطالب در یک مقالههای که در مکزیک چاپ شده است به آن اشاره شده است.بنده هم خود 2 مقاله در این رابطه در هفتمین و هشتمین کنگره الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت ارائه دادم.
وضعیت موجود نظامهای سلامت دنیا به خصوص نظامهای مدرن نمیتوانند الگویی برای نظام سلامت ما باشند.نظام سلامت کنونی ما برگرفته از نگاه نئولیبرال است.امروزه در کشور با چالشهای جدی در حوزهی سلامت مواجهه هستیم که قطعا اگر فکری به حال این وضعیت نشود در آیندهی بسیار نزدیک مواجهه خواهیم بود با مشکلات فراوانی و حتی فروپاشی نظام سلامت ایران.
طرح تحول سلامت طرح شکست خوردهای است و بیمهها وضعیت خوبی ندارند و بعضا ورشکسته هستند.نظام ارجاع و یا نظام پزشک خانواده در کشور محقق نشده است و کشور به سرعت به سمت سالمندی در حال حرکت است و در آیندهی نزدیک دچار چالشهای جدی از باب پیری جمعیت خواهیم بود که همهی این موارد هزینههای جدی به نظام سلامت را تحمیل خواهد کرد.
مراکز درمانی هم از این نظام سلامت کشور جدا نیست و تأثیرپذیر است و اکنون رضایتمندی بالایی در مراجعان به مراکز بهداشتی – درمانی نمی بینیم و پرداخت از جیب مردم بابت دریافت خدمات درمانی بالاست .شاید بتوان در مراکز درمانی یک مدل جدیدی را پی افکند و برنامهریزی جدیدی داشت تا یک مدل دیگری محقق شود.
براساس نگاه و باورهای اسلام و در واقع روایتی که از ائمه معصومین (ع) به ما رسیده است اصل در اسلام حفظ سلامتی است یعنی رویکرد سلامت محور و آنچه که در حال حاضر در نظام سلامت مشاهده میشود رویکرد درمان محور است یعنی صبر میکنیم تا فرد بیمار شود و در ادامه به صورت تسکینی درمانهایی را روی فرد انجام میدهیم که خیلی از این درمانها به صورت کامل انجام نمیشود و فرد بیمار فقط به صورت موقتی درمان میشود و همین عوامل عوارض ناخواستهای روی بیماران دارد و مشکلات جدی برای بیماران فراهم میسازد. اگر از نگاه مبانی بخواهیم به این قضیه نگاه کنیم در یکی از روایات داریم که یک پزشک یهودی به شهری که پیامبر(ص) بود به عنوان طبیب به آنجا مراجعه میکند بعد از مدتی مشاهده کرد که هیچ بیماری به ایشان مراجعه نمیکند بعد از مدتی خدمت پیامبر(ص) میرسد و میگوید وضعیت مردم این شهر بسیار تعجبآور است زیرا مدتی است بنده به عنوان طبیب به این شهر مراجعه کردهام و هیچ مراجعهای به من جهت درمان نشده است.پیامبر(ص) میفرمایند ما توصیهها و دستوراتی را برای حفظ سلامت برای مردم داشتهایم که مردمان این شهر به آن عمل میکنند و همین باعث شده است که کسی بیمار نشود. اگر همین یک روایت، مبنای نظام سلامت ما قرار بگیرد شاهد کلی تحول در نظام سلامت خواهیم بود یعنی به جای اینکه اولویت نظام سلامت ما درمان باشد و هزینهها و منابع نظام سلامت به سمت حوزهی درمان سوق پیدا کند بهتر است روی خود سلامت و حفظ سلامتی و پیشگیری از بیماریها کار شود.
در طب ایرانی - اسلامی هم اگر بخواهیم از باب فرهنگ و باورها به قضیه نگاه کنیم اساساً تعریف سلامت ما شاید متفاوت باشد با تعریفی که در نظام مدرن از سلامتی داریم. در واقع در طب ایرانی- اسلامی این تفاوت را داریم که ابن سینا در یک تعبیری که قصد تعریف سلامت را دارد ذکر میکند که پزشکی پیشهای بود که سلامتی آدمیان نگاه دارد و چون سلامتی زوال پیدا کند یعنی فرد بیمار شود آن سلامتی را به فرد بازگردانده است.
نظیر این تعبیر را از پزشکان حکمای پیشین هم داریم از جمله احمد بخارایی که شاگرد رازی بوده است و برخی از حکمای پیشین دیگر؟
در طب ایرانی- اسلامی اصل بر حفظ سلامتی بوده است و در تاریخ تمدن ایران پزشک یک حکیم بوده است که صرفا به درمان و نشانههای بیماری توجه نداشته است در واقع یک نگاه کلنگر به انسان داشته و بر اساس آن نگاه کل نگر همهی ابعاد انسان را مدنظر قرار داده است. اگر بخواهیم در مراکز درمانی نیروهای مسلح این اصل را حاکم کنیم به یقین خیلی از مسائل تغییر خواهد کرد. باید بحث آموزش و سواد سلامت و ارتقاء سواد سلامت برای کارکنان و مراجعین اصل شود و درمان در مرحلهای بعد قرار گیرد. قاعدتا با این یک مولفه ما انتظار داریم که مراکز درمانی نیروهای مسلح به طور جدی برنامهریزی برای آموزش بیماران داشته باشد البته بنده مشاهده میکنم که در مراکز درمانی این روند اتفاق در حال اتفاق افتادن است و به آن توجه میشود و بروشورهایی برای آموزش بیماران در دسترس بیماران قرار میدهند تا مراجعین مطالعه کنند و سطح سواد مراجعین بالا رود و در بعضی مواقع هم مشاهده میشود که دورهها و کلاسهایی برای آموزش بیماران گذاشته میشود همهی اینها لازم است ولی کافی نیست. آموزش و ارتقاء سلامت به تعبیر طب ایرانی – اسلامی حفظ الصحه) نگهداری سلامت( نامیده میشود و به تعبیر امروزی خودمراقبتی است که شعار سازمان جهانی بهداشت هم بوده است. اگر دقت کرده باشیم پدربزرگها و مادربزرگهای ما به نحوه خوردن و آشامیدن در واقع به سبک زندگی خود اهمیت بیشتری میدادند و این یک فرهنگ اصیل ایرانی است که از آنها بر جای مانده است و ما آن را به ارث بردهایم که بسیار این فرهنگ ارزشمند است اما در بین جوانان امروزه این فرهنگ دیده نمیشود وجوانان جامعه بیشتر دنبال لذتهای زودگذر و پوچ هستند از جمله مصرف غذاهای آماده، نوشابهها، مشروبات الکلی، قلیان و دخانیات و . ... سبک زندگی جوانان امروزی بسیار تغییر کرده است و جوانان ما در یک زندگی بی تحرک بیشتر وقت خود را به جای ورزش های سالم و فعالیت فیزیکی صرف بازیهای رایانهای، گوشی موبایل و فضای مجازی میکنند که همهی اینها یک سبک زندگی ناسالم برای جوانان را رقم زده است.
سبک زندگی سالم را باید در مراکز بهداشتی – درمانی به بیماران آموزش داده شود و نباید بیمارستان صرفا محل نسخهنویسی و تحویل دارو باشد ما این موارد گفته شده را در طب ایرانی- اسلامی داشتهایم به همین دلیل بیمارستانهای ما در دوره تمدن اسلامی نام شفاخانه به خود گرفته بودند. هم اکنون هم در حوزهی تمدنی ما مثل کشور افغانستان بیمارستان را شفاخانه مینامند. همهی اینها حاکی از آن است که بیمارستانها جای امنی بوده برای کسانی که مراجعه به این مراکز داشتند و تحت نظر حکیم آموزشهایی را برای حفظ سلامتی میدیدند .همهی موارد گفته شده در خصوص سبک زندگی سالم باید در مراکز درمانی اصل قرار گیرد و نسبت به سبک زندگی سالم به مردم ایده داده شود و همینطور آموزشهای لازم داده شود و این ارتباط با مراکز درمانی فقط در زمان بیماری نباشد و در زمان سلامتی هم این ارتباط و آموزشها برقرار باشد.
نکته دوم این است که سلامت را باید به درستی تعریف کنیم تا دچار مشکلاتی که نظامهای سلامت مدرن شدهاند نشویم.بنابراین باید تعریف درستی از سلامت داشته باشیم و باید توجه کرد که موضوع سلامت انسان است پس باید ابتدا تعریف درستی از انسان داشته باشیم. مبانی معرفت شناسی، انسان شناسی و هستی شناسی ما در حوزه سلامت متفاوت است با مبانی و فلسفه غرب.
غرب، نظام سلامت خود را بر اساس فلسفی مدرنیته و تفکر نئولیبرال پایهگذاری کرده است. نظامهای مدرن غربی انسان را در جسم خلاصه میکنند در واقع فقط نگاه مادی گرایانه به انسان دارند و کاری به سلامت روح و قوای دیگر و سلامت خیال و سلامت عقل انسان ندارند درحالیکه رویکرد اسلام متفاوت است البته باید گفت که این رویکرد خاص اسلام نیست و قبل از اسلام هم در تمدن یونان ، ارسطو و افلاطون به ماوراءطبیعه و بعد روحانی انسان نیز توجه داشتند.
در طب ایرانی – اسلامی دانشمند چون رازی را داریم رازی در ابتدا کتاب المنصوری را مینویسد این کتاب به منظور درمان بیماریهای جسم توسط رازی نوشته شده است و ایشان در مرحلهی بعد برای درمان بیماریهای روحی کتاب دیگری با عنوان «طب روحانی » را مینویسد.
ابن سینا هم علل نهایی بسیاری از بیماریها را قوای روحی انسان مینامد و با یک نگاه کل نگر فقط تمرکز بر درمان بیماریهای جسم ندارد بلکه بیماری جسم را نمودی از بیماریهای روحی و مشکلات روحی فرد میداند بنابراین سعی بر آن دارد تا ریشهی بیماریها را درمان کند. اتفاقاتی هم راجع به طبابت ابن سینا در این موارد رخ داده است به عنوان مثال فردی که بیمار شده بود و اطباء از درمان او عاجز شده بودند اما ابن سینا با گرفتن نبض بیمار و نام بردن خیابانهای مختلف شهر به این تشخیص میرسد که بیماری ایشان یک بیماری روحی است که ناشی از عشق مفرط می باشد
مقدمات فوق این واقعیت را یادآور می شود که پزشکان باید آموزشهای لازم را ببینند چون در نظام سلامت فعلی آموزشی در این ارتباط نداریم .در آموزش پزشکی فعلی منابع همان منابع غربی است که در آنجا صرفا به جسم انسان نگاه میشود و از روح انسان که می تواند منشاء بسیاری از بیماریها باشد غفلت می شود.
در باب مصونیت و مدیریت جهادی در مراکز درمانی باید گفت ما در واقع اصطلاحی به نام سلامت معنوی را داریم که از اواخر قرن گذشته این اصطلاح در مجامع بینالمللی رایج شد یعنی در واقع غرب و نظامهای مدرن هم به این نتیجه رسیدند که با خلأ جدی مواجهه هستند و صرف توجه به جسم کفایت نمیکند به همین خاطر بحث سلامت معنوی را پیش کشیدند. از منظر خود غرب هم مفهوم دقیق سلامت معنوی شفاف نیست چون آنها فقط از دور یک درکی پیدا کردند مبنی بر اینکه قوای دیگری به جز قوای جسمانی در انسان است ولی هنوز نتوانستهاند عمق و ماهیت این قوای غیرمادی انسان را درست بشناسند و به همین خاطر آنها برای آنکه جسمی سالم داشته باشند سلامت معنوی را در خدمت سلامت جسم میدانند ولی در مورد اسلام عکس این قضیه است. اسلام سلامت روح را اصل میداند و اگر این سلامت روح اتفاق بیفتد انسان مصون میشود از خیلی از بیماریها و در نهایت به تبع سلامت روح، سلامت جسم هم اتفاق میافتد. بنابراین تعریف و ضرورت سلامت معنوی برای غرب مشخص شده است اما نگاه آنها به سلامت معنوی در خدمت جسم است. قرآن کریم هم سقف سلامت را قلب سلیم میداند و در واقع رسیدن به نفس مطمئنه غایت و کمال انسان است و از منظر اسلام اگر اتفاق بیفتد سایر قوای انسان سلامتی کامل را پیدا میکنند.
با این تعاریف میبایست در مراکز درمانی جایی برای سلامت معنوی تعریف کنیم که باید بر روی این ایده و کار شود که یک بعد آن بحث نظریهپردازی است که به کمک حوزهها و اساتید بایستی به انسان شناسی و فلسفهی سلامت توجه داشته باشیم بنابراین انسان را موجودی که دارای ابعاد مختلف سلامت است تعریف میکنیم و برای هر بعد از سلامت باید برنامه داشته باشیم.این برنامهها را باید در مراکز درمانی تعریف کنیم که کار بسیار دشواری است و این کار نیاز به نظریهپردازی و مدلسازی دارد که در واقع پارادایم و رویکرد سلامت در این دیدگاه متفاوت است و به تعبیری بنده در مقالاتی که در کنگره الگو ارائه دادم ، مطرح کردم که شیفت پارادایم باید اتفاق بیفتد و این شیفت پارادایم هم به قول آقای جیمزدیتور آینده پژوه معروف اشاره میکند شیفت پارادایم یعنی تغییر رویکرد بر اساس آن مبانی و ارزشها که در طول یک دوره اتفاق میافتد بنابراین در برنامههای مراکز درمانی نیروهای مسلح باید آورده شود که تعریف ما از سلامت متفاوت است از نظامهای غربی به دلیل اینکه تعریف ما از انسان متفاوت است و بر اساس تغییر نگاه ما نسبت به نظامهای مدرن باید سیستم نظام سلامت را براساس مبانی و فرهنگ بومی خود چینش کنیم.
نگاه اسلام به انسان یک نگاه بسیار بلندی است برای مثال در نگاه امانیستی انسان محور است ولی در نگاه اسلام انسان خلیفة الله است و جایگاه خلیفة الله بسیار عالی و بالا است. وقتی به انسان در جایگاه خلیفة الله نگاه میکنیم نوع اخلاق حرفهای در کادر سلامت و مراکز درمانی متفاوت است.
در حوزهی مراکز درمانی نیروهای مسلح چند مولفه وجود دارد که خیلی موضوعیت دارد از جمله رفتارجهادی و انقلابی و ولایتمداری . در بیمارستانها این سه مولفه خود را چگونه بروز میدهد؟ یک پزشک و یا پرستار انقلابی چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟
مولفههای فوق به شدت مسئولیتپذیری و وجدان کاری را در کادر درمانی و خدمات دهندگان سلامت بالا میبرد.به طور مثال در جایی مانند ارتش آمریکا با یک معضل جدی با عنوان خودکشی سربازان مواجهه هستیم که این ناشی از به پوچی رسیدن این ارتش است ولی وقتی تفکر جهادی و رویکرد انقلابی مدنظر قرار میگیرد همچون شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی که یک دنیا را به لرزه درآورد که اگر همین تفکرات حاکم شود قطعا هیچ پزشکی به خود اجازه نمیدهد که به بیمار به عنوان کیسهی پول نگاه کند و همینطور پرستاری هم به خود اجازه نخواهد داد که در مقابل رنج و درد بیمار بی تفاوت باشد و پزشک و پرستار در خدمت رسانی به بیمار شب و روز نمی شناسد و این نوع عملکرد مصداق مدیریت جهادی است.
یک نکتهی مهمی که راجع به مراکز درمانی میتوان به آن اشاره کرد این است که در این مراکز یک نوع نگاه آیندهنگرانه باید حاکم باشد و امروزه مراکزی موفق هستند که در واقع رویکرد آنها آیندهنگرانه باشد و به کمک متخصصین آیندهپژوهی مروری بر گذشته خود داشته باشند و وضعیت حال خود را تحلیل کنند و بعد با توجه به روندهای موجود پیشبینی میکنند که در آینده چه سناریوهایی مقابل آنها قرار خواهد گرفت از جمله سناریوی استمرار وضع موجود، سناریو فروپاشی و سناریوی مطلوب.برای رسیدن به آینده مطلوب باید ریلگذاری شود و راهبردها برای رسیدن به سناریوی مطلوب استخراج شود و هدف مشخص شود که قرار است به چه نقطهای برسیم و البته هدف آنها باید بر اساس مبانی اسلامی و مبانی نظری معرفتشناسی و انسان شناسی اسلام باشد.