در اولین و دومین نشست واكاوی اسنادی و پژوهشی عملیات كربلای ۴ مطرح شد؛

فرماندهان پس از لو رفتن كربلای ۴ چه كردند؟

در جلسات واكاوی درباره عملیات كربلای ۴ به این پرسش پاسخ داده شد كه پس از مطلع شدن فرماندهان از لو رفتن عملیات، چه اقداماتی انجام گرفت؟

به گزارش نما، در سالروز عملیات کربلای ۴ نشستی با حضور جمعی از فرماندهان دفاع مقدس و راویان و پژوهشگران مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس در محل این مرکز برگزار شد.

در سال‌های اخیر و پس از بازگشت شهدای غواص به کشورمان و تشییع پیکرهای آن‌ها در تهران و شهرهای کشور و همچنین انتشار توئیت سردار محسن رضایی فرمانده کل سپاه در دوران دفاع مقدس در فضای مجازی و بازتاب آن در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ای کشور، سوالات و ابهامات جدیدی در خصوص عملیات کربلای ۴ در اذهان و افکار عمومی به وجود آمده است.

پرسشی که از سوی مردم، جوانان و حتی محققان و پژوهشگران تاریخ جنگ مطرح می‌شود این است که آیا فرماندهان با اطلاع از لو رفتن این عملیات اقدام به اجرای آن کرده اند؟

روشی که در این نشست برای بررسی و واکاوی عملیات کربلای ۴ اجرا شد، روش سندمحوری و فاصله گرفتن از اتکاء به ذهن در روایت صحنه‌های این حادثه مهم تاریخی بود.

بر همین اساس راویان و تاریخ نگاران اصلی این عملیات بر مبنای اسنادی که از عملیات کربلای ۴ به جا مانده بود، به بررسی موضوع و سوال یاد شده پرداختند. در خلال و پایان این بحث نیز فرماندهان حاضر در جلسه نکات مورد نظر و ملاحظات اساسی صحنه نبرد، تصمیم‌گیری، هدایت و کنترل عملیات را مطرح کردند.

علاوه بر رئیس مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، آقایان محمد درودیان، محسن رخصت‌طلب، مهدی انصاری و داود رنجبر؛ راویان قرارگاه مرکزی خاتم‌­الانبیاء(ص) در عملیات کربلای ۴، فرماندهانی چون سردار احمد غلامپور؛ فرمانده قرارگاه کربلا در عملیات کربلای ۴، سردار یعقوب زهدی، سردار فتح‌الله جعفری، سردار محمدنبی رودکی، سردار امین شریعتی اعضای شورای مطالعات نظامی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس نیز در جلسه حاضر بوده و به فراخور موضوع در مباحث واکاوی اسنادی عملیات کربلای ۴ شرکت کردند.

در ابتدای این نشست رئیس مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس ضمن عرض خیرمقدم به بیان کلیاتی از عملیات کربلای ۴ و اهمیت واکاوی این عملیات پرداخته و نکات زیر را بیان کرد:

لزوم آسیب‌­شناسی در روایتگری جنگ

"به­‌رغم گذشت بیش از ۳۰ سال از پایان دفاع مقدس و پژوهش‌های ارزشمندی که طی این سال‌ها در خصوص دفاع مقدس انجام گرفته است، نتوانسته‌ایم به بخشی از سوالات مردم و جوانان امروز و حتی پرسش‌های برخی از پژوهشگران و محققان تاریخ پاسخ بدهیم.

شیوه‌های روایتگری باید آسیب‌شناسی و مشکلات موجود بر سر راه انتقال روایت‌ها رفع شود. در این رابطه باید به جنگ نرم دشمن و تولیدات رسانه­‌ای جبهه معارض که مخدوش‌­سازی روایت­‌های دفاع مقدس را هدف قرار داده است توجه داشت. بعد از دفاع مقدس دشمن جنگ نرمی را به راه انداخته و تلاش می­‌کند تا روایت‌های صحیح و متقن فرماندهان جنگ را هدف گرفته و به دنبال تصویرسازی، انتقال روایت‌های خود و مدیریت ادراک جامعه است.

پژوهش‌های موجود توانسته است بخشی از گنج دفاع مقدس را شناسایی کند. دفاع مقدس کوه یخی در اقیانوس بزرگ است که ابعاد ناشکافته و پنهانی دارد که به خوبی کشف نشده است. به تعبیر رهبر معظم انقلاب، دوران دفاع مقدس که هر روزش یک یوم الله است، ما هنوز نتوانسته‌ایم به اکتشاف این گنج بزرگ و ذی‌قیمت بپردازیم.

موضوعات زیادی در خصوص دفاع مقدس وجود دارد که هنوز به آن پرداخته نشده است یا اینکه هرآنچه انجام شده است کافی نبوده است. عمدتاً در حوزه‌­ی روایت‌های احساسی جنگ مانده‌ایم و این روایت‌ها بر روایت‌ها و تبیین‌های پژوهشی، اسنادی و... غلبه داشته است.

اسناد دفاع مقدس بخش قابل توجهی از حقایق جنگ را می‌تواند آشکار کند؛ به خصوص اسنادی که توسط راویانی که در کنار فرماندهان و ناظر صحنه‌های مختلف بودند، به عنوان اسناد دست اول تولیدشده و به دست آمده است".

قبل از ارائه گزارش مباحث این نشستِ تخصصی، مروری بر اهداف و چگونگی انجام عملیات کربلای۴ از نگاه فرماندهان جنگ خواهیم داشت. فرماندهانی که مسئولیت اصلی جنگ بر دوش آنان بود و با در نظر گرفتن همه جوانب اقدام به عملیات می­‌کردند.

اهداف انتخاب منطقه عملیاتی کربلای ۴

سرلشکر رحیم‌­صفوی؛ جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه در دوران دفاع مقدس در باره اهمیت عملیات کربلای۴ و اهداف مورد نظر، با ذکر این نکته که عملیات کربلای۴ دومین عملیاتی بود که سپاه خودش طرح‏‌ریزی می­‌کرد می‌­گوید:

"در طراحی‌‏های جنگ معمولا ارزش سیاسی، نظامی، اقتصادی آن هدفی که می‏‌خواهیم تصرف کنیم مدنظر است. این که ارزش‎ سیاسی‎اش چقدر است، ارزش‎های نظامی‏‌اش چه هست و ارزش اقتصادی‏‌اش؟ با توجه به این مهم اولاً کربلای۴ نزدیک شهر بصره هست. بصره بعد از بغداد بزرگترین شهر عراق است؛ هم ازنظر جمعیت و هم از نظر موقعیت. عملیات کربلای۴ در نزدیکی شهر بصره انجام می‏‎شد، در قسمت جنوب‎شرقی بصره. نزدیک‌‏شدن به بصره جزء اهداف سیاسی بود. وقتی که توپخانه نیروهای ما به شهر بصره می‌‏رسید دیگر آن شهر ناامن بود، تهدید می‏‌شد. پس این، یک. دومین هدف این بود که این عملیات تکمیل‏‌کننده عملیات والفجر۸ بود. اگر این منطقه را تصرف می‌‏کردیم پیوسته می‏‌شد به عملیات فاو. سومین هدف جلوگیری از خطر بازپس‏‌گیری فاو توسط ارتش عراق بود؛ چون عراقی‏‌ها آماده می‏‌شدند فاو را پس بگیرند. عقبه اصلی برای بازپس‌‏گیری عراق همین جاده البحار و جاده استراتژیک و جاده ام‏‌القصر بود. یعنی خود این عملیات مانع این می­‌شد عراقی‏‌ها حمله کنند و فاو را پس بگیرند. یعنی یکی از اهمیت‏‌های این عملیات جلوگیری از حمله نظامی عراق برای بازپس‏‌گیری فاو بود. ارزش دیگر این عملیات این بود که خطوط نفتی عراق از بصره و چاه‏‌های نفت آنجا به منطقه فاو می­رفت و از فاو هم می‏‌رفت به اسکله‌‏های العمیه و البکر. تقریباً از زیر این زمین‏‌ها خطوط اصلی نفت می‌‏رفت. البته عراقی‏‌ها دیگر بعد از جنگ از سکوهای العمیه و البکر قادر به صدور نفت نبودند. ولی بالاخره خطوط نفتی از زیر این منطقه می­‌گذشت. یعنی خود این که این منطقه را تصرف بکنیم خیلی مهم بود. یک بحث نظامی تاکتیکی هم که داشتیم این بود که عملیات کربلای۴ یک رخنه‏‌ای بود بین سپاه سوم عراق و سپاه هفتم عراق. سپاه سوم عراق مسئولیت بصره و دفاع از آن را داشت و سپاه هفتم عراق هم که از ابوالخصیب تا فاو را مسئولیت داشت. ما درست میان این دو سپاه عملیات را انجام می‌‏دادیم، شکاف ایجاد می‏‌کردیم و نیروهای عراق تجزیه می‏‌شدند".

آیا همه فرماندهان برای انجام عملیات کربلای ۴ اتفاق نظر داشتند؟

سردار رحیم‌­صفوی با اشاره به اتفاق­‌نظر دست­‌اندرکاران جنگ به انجام عملیات کربلای ۴ در منطقه مورد نظر اظهار می­‌دارد:

"همه متفق‌‏القول بودند که این عملیات انجام شود. در انجام عملیات اختلاف نظر نبود و این تصمیم فرمانده جنگ آقای هاشمی(بود) و آن‌ها (فرماندهان) هم قانع شده بودند ولی اظهار نظر می‏‌کردند که اینجا سخت است عملیات".

وی در خصوص نظر خود نیز می­‌گوید:"من هم اعتقاد داشتم همین منطقه باید عملیات شود".

در ارتباط با اتفاق‌­نظر فرماندهان در انجام عملیات کربلای۴، سردار غلامپور که فرماندهی قرارگاه کربلا در زمان انجام عملیات کربلای۴ را بر عهده داشت می‌­گوید:

" به نظرم در طرح ریزی کربلای۴ شاید به اندازه مثلاً والفجر ۸ یا جاهای دیگر هم مخالفتی به آن معنا نیست . یکی از دلایلش هم این است که یک نوع اعتماد به نفس و اعتماد به آقای رضایی پیدا می­‌شود. چون در والفجر ۸ همه مخالفت می­‌کنند اما ایشان می­‌گوید باید بکنید و انجام می­‌شود و موفق هم می­‌شویم. خود این یک اطمینان خاطری در فرماندهان ایجاد می­‌کند که بالاخره اصرار آقای رضایی برای انجام کربلای۴ چیزی شبیه شاید والفجر ۸ است و لذا اینجا دیگر تقریباً آن مخالفت‌های قبلی نیست و فشار قبلی نیست که مثلاً مخالفت بشود. بگویند این جا سخت است، چنین و چنان است".

چرا عملیات موفق نشد؟

سرلشکر رحیم‌­صفوی در پاسخ به این پرسش که چرا عملیات کربلای۴ با طرح‌­ریزی­‌هایی که شده بود موفق نشد؟ با بیان جزئیات عملیات اظهار می­‌دارد:

"عملیات در شب ۳ دی‏‌ماه در ساعت ۲۲:۳۰ با رمز یا محمد(ص) قرار بود شروع شود. یگان‏‌های ما بعضاً از ۶ بعدازظهر، ۷بعدازظهر نیروهایشان را وارد منطقه عملیات کردند. بعضی‏‌ها هم آرام‌‏آرام عبور را شروع کردند؛ البته آن زمان ۶ بعدازظهر دیگر هوا تاریک می‏‌شد، این را دقت بکنید، ما داریم دی‏‌ماه را صحبت می‏‌کنیم. مثلاً لشکر۱۹ فجر از ۶ بعدازظهر، اتفاقاً اولین یگانی‏ که درگیر شد با دشمن قبل از اینکه ما دستور شروع عملیات را بدهیم لشکر ۱۹ فجر بود، اینها زودتر وارد عمل شدند. غواص‎ها همین‎طور. حالا آنچه که اتفاق افتاد این است که عراقی‏‌ها قبل از شروع عملیات شروع کردند با هواپیما فلرریختن. فلر یک چیزی است که روشن‎کننده هوا است. مثلاً منور عراقی‏‌ها که با توپخانه و خمپاره یک محدوده را روشن می­‌کرد ولی فلر که با هواپیما می‏‌ریختند یک محوطه وسیعی را روشن می­‌کرد. یعنی من از همین‏جا می‌‏خواهم وارد دلایل عدم‌‏موفقیت بشوم... ریختن فلر غیرطبیعی بود. در هیچ عملیاتی من یادم نیست که عراقی‏‌ها در شب با هواپیما فلر ریخته باشند! یا بمباران هوایی کرده باشند. در شب نیروی هوایی ارتش عراق بمباران نمی‏‌کرد. ما با سردار رضایی و آقای شمخانی در قرارگاه بودیم، سردار رشید هم بود، این حرکت دشمن سابقه نداشت که در شب با هواپیما فلر بریزد و بمباران بکند"!

وی در تشریح تاکتیک جدید دشمن اضافه کرد: "دشمن در این روش جدید، هم عقبه‌­های ما را بمباران می‌­کرد و هم خطوط مقدم را".

تجربه فاو به داد دشمن رسید

سردار رحیم‌صفوی در توضیح چرایی بکارگیری روش جدید توسط دشمن در بمباران عقبه و خطوط مقدم جبهه­‌ی خودی می­‌گوید:

"عراقی‏‌ها تجربه فاو را داشتند. این خیلی مهم است. عراقی‎ها از تجربه فاو فهمیدند که نباید بگذارند غواص‎های ما از رودخانه عبور کنند. عراقی­‌ها از فاو فهمیدند که نگذارند قایق‏‌های پشتیبانی که اصل نیرو بودند، یعنی نیروهای اصلی را نگذارند وارد شوند. ما هم اینجا محدودیت داشتیم. یکی دهانه رودخانه کارون بود، یکی هم رودخانه نهر عرایض بود. اصلی‏‌ترین قایق‌‏های ما از این نهرها یا مثلاً یکی دو نهر کوچک روبه‌‏روی جزیره مینو بود باید وارد عمل می­‌شدند".

دشمن هوشیار شده بود اما نمی­‌دانست کجا و کی عملیات خواهد شد

سردار رحیم­‌صفوی در پاسخ به این ابهام که آیا اقدامات دشمن قبل از شروع عملیات فرماندهان را نسبت به لو رفتن عملیات مجاب کرد یا نه؟ می­‌گوید:

"این اخبار می‏‌رسید ولی برای فرماندهی سپاه اتمام حجت که دستور توقف عملیات را بدهد یا از قبل شروع نکند عملیات را، این حاصل نشده بود... چون فرماندهی جنگ باید به یک تصمیم برسد... فرماندهی جنگ یک فرماندهی عاقل است، نمی‏‌خواهد بهترین فرزندان این ملت و حیثیت جمهوری اسلامی که یک سال است می‏‌گوید می‏‌خواهیم عملیات سرنوشت‌‏ساز انجام دهیم از دست برود. هیچ آدم عاقلی که می‏‌داند شکست در این عملیات یعنی شکست حیثیت سیاسی ایران و روحیه مردم و تلفات دست به این کار بزند. همه فرماندهان جنگ نسبت به این­که ما کمتر شهید بدهیم حساسیت داشتند... هوشیاری دشمن را من قبول دارم. ، ما این همه طراحی کرده بودیم، دشمن بالاخره می‏‌دانست ما می‏‌خواهیم عملیات بکنیم ولی این­که کدام منطقه می‏‌خواهیم انجام دهیم، چه روزی می‏‌خواهیم انجام دهیم، با چه تاکتیکی می‏‌خواهیم انجام دهیم این را نمی‌­دانست".

شواهد نشان نمی­‌داد که عملیات لو رفته است

وی با بیان این که شواهد و قراین حاکی از لو رفتن عملیات نبود می­‌گوید:

"یکی از مهم‌‏ترین اصول جنگ غافلگیری است و برای فرماندهی جنگ، آقای هاشمی رفسنجانی یا فرماندهی سپاه آقای محسن رضایی محرز نشده بود که این عملیات لو رفته است. اگر این اتمام حجت شده بود، نه آقای هاشمی نه آقای رضایی نه هیچ آدم عاقل و نه هیچ فرماندهی تصمیم به عملیات نمی‌‏گرفت. بنابراین اینکه می‌‏گفتند عملیات لو رفته است درست نیست. بنابراین من جمع‏‌بندی بکنم که برای فرماندهی جنگ یعنی آقای هاشمی رفسنجانی، برای فرماندهی قرارگاه خاتم(ص) و برای فرماندهان لشکر که در خط می‏‌جنگیدند و عناصرشان رفته بودند شناسایی کرده بودند، همه فرماندهان لشکرها نمی‏‌گفتندکه عملیات لو رفته است. یعنی اطمینان از این که عملیات لو رفته نداشتند. در شب عملیات یک دفعه شروع کردند به این­که دشمن ظاهراً پشت تیربارهایش آماده است. این را آن شب شهید احمد کاظمی به راحتی گفت. پشت بی‏‌سیم گفت ظاهراً دشمن چشم‏‌هایش بیدار است. عراقی‏‌ها دارند ما را کامل می‏‌بینند و تیرتراش می‌‏زنند"!

دستور تخلیه منطقه پس از لو رفتن عملیات

سردار رحیم­‌صفوی در ادامه‌­ی تشریح عکس‌­العمل فرماندهان بعد از اطلاع از قراین و شواهد آگاهی دشمن از انجام عملیات می­‌گوید:

"ساعت ۱۲:۳۰ شب یا ۱ بامداد رادیو عراق اعلام کرد که ایرانی‏‌ها در این منطقه حمله کرده‌‏اند. ما ۴ صبح شروع به تخلیه منطقه کردیم. این دیگر دستور خود من بود. تمام نیروها را موظف کردیم منطقه را تخلیه کنند چون ما می‏‌گفتیم فردا عراق می‏‌آید همه منطقه را بمباران شیمیایی می‏‌کند. تمام نیروها موظف بر تخلیه منطقه شدند. نه تنها عملیات متوقف شد حتی به لشکر ۱۹ فجر و تیپ ۵۷ حضرت اابوالفضل(ع) که موفق به پیشروی شده بودند هم گفتیم برگردد، با این­که موفق بودند و مناطقی را گرفته بودند ولی ما به فکر عملیات بعدی بودیم. ضمن این­که این را ناقص می‏‌دیدم یعنی اگر آنجا می‏‌ماندند حتماً آن‌ها هم مجبور به ترک منطقه می‌شدند".

در همین ارتباط سردار امین شریعتی از فرماندهان دوران هشت سال دفاع مقدس می­‌گوید:

"به نظر من دو تا نکته­‌ی خیلی مهم در عملیات کربلای۴ هست. یکی جسارت فرماندهی است. اینجا از نظر شجاعت می‌گویم، جسور بودن فرماندهی ترمز عملیات را کشید. این خیلی مهم هست. یعنی یک فرمانده باید به‌جا تصمیم بگیرد که عملیات آفندی بشود، به­‌جا تصمیم بگیرد متوقف بشود. اینجا بهترین کاری که فرماندهی انجام داد این بود که عملیات را متوقف کرد، یعنی دید که آن قدر عراقی‌ها آماده هستند که ما اگر بیایم ام‌الرصاص را هم بگیریم، بوارین را هم بگیریم ،کانال ماهی را هم بگیریم، عبور هم بکنیم، عمق ندارد کار ما. چون لایه به لایه اینها نیروهایشان آماده بودند. مستقر بودند و پیش‌بینی کرده بودند برای این کارها. خب ببینید این خیلی مهم بود که عملیات متوقف شد. این به نظر من از افتخارات جنگ ما است و نباید این را نادیده گرفت. نکته بعدی در کربلای۴ عقب‌نشینی است. شما ببینید اگر این عقب‌نشینی با سرعت اتفاق نمی‌افتاد تلفات خیلی سنگین می‌شد. این اقدامات صورت نمی‌گرفت نابود می‌شدیم. پس ببینید این دو تا نکته حائز اهمیت است که باید به آن توجه بشود. بعد هم باید به یک نکته دیگر هم باید توجه بکنیم. در همه عملیات‌ها عراق فهمیده اما درصد فهمیدنش بعضی جاها خیلی­‌خیلی خفیف بوده، بعضی جاها شدید بوده. در عملیات فتح‌المبین عراق چرا آمد به چزابه حمله کرد؟ فهمید که ما می‌خواهیم عملیات فتح‌المبین انجام بدهیم. در عملیات‌های دیگر هم همین طور. در عملیات والفجر۸ فرمانده تیپی که اسیر شد گفت من رفتم به فرمانده لشکر گفتم، فرمانده لشکر به من گفت تو احمق هستی، چه کسی می‌تواند از این رودخانه عبور بکند! مثلاً در عملیات طریق‌القدس که ما انجام دادیم سه شب عملیات عقب افتاد. شب سومی که ما عملیات انجام دادیم، موقعی که رفتیم همه عراقی‌ها خواب بودند، چون باران آمده بود. موقعی که اسیر از آن‌ها گرفتیم گفتند که آقا ما سه شب است منتظر شما هستیم. سه شب اصلاً خواب نداشتیم. امشب که شما عملیات انجام دادید که ما خوابیم، یک باران خیلی شدیدی آمد که تا زانو در گل بودیم!

ما که عملیات انجام دادیم، باران که می‌آید آن‌ها خیالشان راحت می­‌شود و می‌روند می‌خوابند. می‌گویند که دیگر عملیات انجام نمی‌شود. پس ببینید در همه عملیات‌ها این طور نبوده که واقعاً دشمن غافلگیر شود.بله در بعضی عملیات­‌ها دشمن غافلگیر می‌­شد ولی در عملیات همان اندازه که ما تلاش می‌کنیم که دشمن نفهمد، مطلع نشود، استتار بکنیم، اختفاء بکنیم، حفاظت و اطلاعات را رعایت بکنیم و تمام مسائل را رعایت بکنیم ولی دشمن هم بالاخره احمق که نیست".

حال با آگاهی از نظرات برخی فرماندهان، که نقش اصلی و مسئولیت اصلی جنگ را بر عهده داشتند، در ابتکاری جدید عملیات کربلای ۴ از زاویه دید راویان جنگ مرور می­‌شود.

ابتدا آقای محسن رخصت‌طلب از راویان با تجربه دفاع مقدس، در خصوص روایتگری عملیات کربلای ۴ به نکات زیر اشاره کرد:

در طول دوران دفاع مقدس، ۲۰۸ راوی در مناطق عملیاتی و عملیات‌ها توسط دفتر سیاسی سپاه با مدیریت مرحوم سردار حاجی محمدزاده حضور پیدا کردند که بیشتر آنان بسیجی و الباقی نیروهای سپاه بودند.

به راویان تاکید می‌شد که عملکرد یگان‌ها را از زمانی که ماموریت به او ابلاغ شده تا زمان پایان عملیات و ماموریت ثبت و گزارش شود. به راویان آموزش داده می‌شد که یگان، مقدماتی را برای اجرای عملیاتی انجام داده است. تمامی رسته‌ها و یگان‌های پشتیبانی را به راوی معرفی می‌کردیم تا راوی قبل، حین و بعد از عملیات با یادداشت‌برداری و مصاحبه اینگونه مطالب را ثبت کند تا راوی هنگام تدوین گزارش در تهران دچار خلا اطلاعاتی نشود. راویان علاوه بر ضبط و یادداشت‌برداری جلسات فرماندهی، از اسناد، کالک‌ها، نقشه‌ها و... برای گزارش نویسی استفاده می‌کردند.

در عملیات کربلای ۴، ۵۰ راوی در قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء و ۶ قرارگاه تحت امر (قدس، نجف، نوح، کربلا، نیروی زمینی و نیروی هوایی) حضور داشتند. در یگان‌ها نیز یک راوی و در برخی یگان‌ها که یگان‌های بزرگی بودند، ۲ راوی حضور داشتند.

نتیجه تلاش راویان در عملیات کربلای ۴، ضبط ۲ هزار و ۳۸۵ نوار کاست بود که یک هزار و ۲۸۹ کاست آن مربوط به یگان‌ها و قرارگاه‌های تابعه و یک هزار و ۹۶ کاست مربوط به قرارگاه مرکزی است. همچنین ۹۷ دفتر نوشته شد که ۵۵ دفترچه مربوط به یگان‌ها و قرارگاه‌های تابعه و ۴۲ دفترچه مربوط به قرارگاه مرکزی است. ۱۹۴ کالک نیز به دست آمد و ۱۶ گزارش نگاشته شد که از ۱۰ تا ۲۰۰ صفحه است. در این عملیات دو نفر از راویان به نام‌های حسین جلایی‌پور (راوی یگان ۲۱ امام رضا علیه السلام) و محمدرضا ملکی (راوی یگان ۵۷ حضرت ابوالفضل علیه السلام) در روزهای ۴ و ۵ دی به شهادت رسیدند".

در ادامه این نشست محمد درودیان که خود از مسئولین با تجربه بخش جنگ دفتر سیاسی سپاه و راویان دفاع مقدس بوده است، در تکمیل سخنان آقای رخصت‌طلب گفت: "روایتگری در دوره اول با توافق مرحوم حاجی محمدزاده و آقای شمخانی شروع به کار کرد. در خرداد ۶۰ به ما گفتند به جنوب برویم و به آقای اللهیاری ماموریت داده شد تا به غرب برود. در مرحله دوم تحولی در فعالیت‌های راویان صورت گرفت که مدیون دقت نظر و اقدامات آقامحسن رضایی است.

راویان در هر عملیاتی در قرارگاه مرکزی، قرارگاه‌های تاکتیکی و لشکرها در کنار فرماندهان بودند. در هر لشکر هم دو نفر حضور داشتند که موضوعات لشکر و تیپ‌ها را ثبت و جمع‌آوری کنند.

دفاتری که راویان داشتند، دو نوع بود. یک نوع آن دفاتری بود که دفاتر اختصاصی و خاص راویان بود و هر کس از ابتدای ماموریت تمامی اقداماتش را ثبت می‌کرد که از این دفاتر تاکنون رونمایی نشده است. نوع دوم، دفاتر قرارگاهی و یگانی بود که اکنون مورد استناد گزارش‌های صحنه نبرد قرار می گیرند".

پس از سخنان محمد درودیان، جلسه با ارائه توضیحاتی توسط آقای داوود رنجبر؛ راوی قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء (ص) در عملیات کربلای ۴ و گفتگویی چند جانبه ادامه یافت. ابتدا نکات زیر از سوی داوود رنجبر مطرح شد:

عزم جزم فرماندهان برای عملیاتی دیگر

"اساساً تحقق واکاوی مستلزم شرایط خاصی است که از عهده بنده و از یک یا دو جلسه خارج است تا به تمامی لایه‌ها و ابعاد عملیات کربلای ۴ بپردازم. در این جلسه تنها به موضوع غافلگیری یا هوشیاری دشمن در این عملیات خواهیم پرداخت.

به صورت اجمالی باید عرض کرد که بعد از فراغت فرماندهان از عملیات والفجر ۸ که منجر به آزادسازی فاو شد و تثبیت عملیات هم خیلی طولانی شد، فرماندهی سپاه عزمش را جزم کرد تا برای عملیات آینده آماده شود. قبل از اینکه موضوع عملیات جدید در میان فرماندهان موضوعیت پیدا کند، به نظر می‌رسد با آقای هاشمی توافق شده بود؛ به نوعی که در خرداد و تیر ۶۵ این بحث با هاشمی ادامه پیدا کرد.

این عملیات از ابتدا با توجه به انتخاب زمین و تاکتیک برتری که برای عملیات پیش‌بینی شده بود و بیش از ۲۵۰ و حدود ۳۰۰ گردان برای آن برآورد شده بود، عملیات گسترده‌ای فرض می‌شد. همچنین با اهدافی که برای این عملیات طراحی شده بود، حکایت از عملیاتی داشت که گسترده و در عین حال سرنوشت‌ساز است".

درودیان: "موضوع سرنوشت‌ساز از چه زمانی بین فرماندهان مطرح شد"؟

عملیات سرنوشت­‌ساز

رنجبر: "این موضوع در بین فرماندهان مطرح نبود، چون اعتقادی به این موضوع نداشتند. این عبارت بیشتر گرایش سیاسی بود که بر جنگ حاکم شده بود. ؛ باتوجه به بازتابی که عبارت سرنوشت‌ساز در پشت جبهه‌ها و در تریبون‌های نمازجمعه و مجلس داشت".

سردار غلامپور: "سرنوشت‌ساز عنوان کل «سال ۶۵ » بود و عنوان عملیات نبود. در سال ۶۵ و طی جلساتی که با آقای هاشمی برگزار شد، قرار شد ۵۰۰ گردان در سه محور، عملیاتی اجرا کنند که از دل آن بحث‌ها، موضوع عملیات کربلای ۴ بیرون آمد".

کربلای۴ پیچیده‌­ترین عملیات

رنجبر: "عملیات کربلای ۴ یکی از پیچیده‌ترین عملیات‌های تاریخ جنگ است. بنده قصد ورود به جزئیات را ندارم؛ اما برای اینکه نشان داده شود در صحنه نبرد چه اتفاقاتی رخ داد و چه عقلانیتی حاکم بود، به ۲ مصداق از پیچیدگی‌های عملیات اشاره می‌کنم.

نخست اینکه بیش از چهار ماه و نیم طول کشید (از اردیبهشت تا شهریور ۶۵) تا فرمانده وقت سپاه، فرماندهان قرارگاهها و یگانها را به یک وفاق برای طرح مانور برساند. بحث ها بسیار پیچیده و طولانی و با مخالفت‌های جدی و مستمر همراه بود.

دوم اینکه موضوع تعیین ساعت و روز عملیات پیچیده بود. اجرای عملیات کربلای ۴ به شدت تابع جریان آب در اروندرود بود. باتوجه به تجاربی که از عملیات والفجر ۸ به دست آمده بود، قاعدتاً نباید با مشکلی روبرو می‌شدیم و باید با اتکا به آن تجارب، عملیات را اجرا می‌کردیم. اما در عملیات والفجر ۸ فقط عبور عرضی از اروند داشتیم. در عملیات کربلای ۴، عبور طولی بود و لازم بود آب در جریان باشد.

از آنجایی که در عملیات کربلای ۴ باید طول اروند را طی می‌کردیم، این عبور تابع قوانینی بود که در مکتوبات علمی وجود نداشت و باید با آزمایش به دست می‌آمد. عوامل اطلاعاتی پس از ساعت‌ها، روزها و بلکه ماه‌ها توانستند جریان آب را شناسایی کنند. تفاوت‌ها هم این بود که چون باید طولی حرکت می‌کردیم، جزر و مد کامل مشکل را حل نمی‌کرد، بلکه باید در مد جریان‌دار حرکت انجام می‌شد. دلیل اینکه از مد استفاده می‌شد، این بود که ما به سمت بصره حرکت می‌کردیم.

در اروند در طول هر ۲۴ ساعت، ۴ بار جزر و مد می‌شود؛ اما در این منطقه ۳ ساعت از مد جریان نداشت. البته در ظاهر جریان نداشت، اما در عمق جریان وجود داشت. علاوه بر این ریزه‌کاری‌ها، چون ما در تنگه بین ام‌الرصاص، جزیره ماهی و بوارین عمل می‌کردیم و آن تنگه باریک بود و نیروها دیده می‌شدند، باید عملیات در تاریکی مطلق و در نبود ماه انجام می‌گرفت.

عامل سومی که باید اضافه کرد این است نیروهای خودی برای رسیدن به دشمن، شکستن و پاکسازی خط باید به اندازه‌ای فرصت می‌داشتند که بتوانند از تاریکی شب استفاده کنند. جمیع عوامل نیروهای تصمیم‌گیرنده را به این نتیجه رساند که در هر ماه شمسی تنها در ۵ شب می‌توان عملیات اجرا کرد.

با وجود این محدودیت‌ها آقای محسن رضایی تلاش داشت عملیات در شهریور ماه اجرا شود، اما چون آماده نبودیم و به علت دلایلی دیگری، عملیات به تاخیر افتاد. در ادامه قرار شد عملیات در دوم آذر ماه اجرا شود که باز چون آماده نبودیم، الزاما به ۵ روز اول دی ماه رسیدیم که در نهایت در سوم دی ماه ۶۵ اجرا شد.

در ادامه لازم است نقل‌ قول‌هایی مکتوب و اسنادی از فرماندهان را بیان کنم. آقای محسن رضایی در جلسه‌ای بیان کردند: «پارسال (عملیات والفجر ۸) موضوعی داشتیم که در آن زمان چیز جدیدی به شمار می‌آمد و آن رکود آب بود. آن موقع همه به دنبال این بودند تا زمان رکود آب را به دست بیاورند. اما الان سکون آب را نمی‌خواهیم. شروع جزر و مد را هم نمی‌خواهیم. در اینجا بحث جدیدی به نام جریان مد وجود دارد؛ یعنی وقتی جزر و مد شروع می‌شود، آب تا ساعاتی تنها بالا می‌آید و حرکت نمی‌کند. اما در یک زمان مشخصی آب به راه می‌افتد. ما به راه افتادن آب را می‌خواهیم.» (۱)

ابتدا قرار بود عملیات سوم دی انجام بگیرد و برای اینکه فرماندهی جنگ (مرحوم آقای هاشمی) را برای تاخیر یک روزه توجیه کنند، محمد باقری مسئول اطلاعات قرارگاه مرکزی در جلسه‌ای عنوان کرد: «در روز سوم، جزر در منطقه قرارگاه‌های نوح و کربلا در ساعت ۲۱ و ۳۰ دقیقه شروع و از ساعت ۲۱ و ۴۰ دقیقه تا ۲۱ و ۵۰ دقیقه جریان آب به سمت پایین آغاز می‌شود. شب بعد جریان ۴۵ دقیقه عقب می‌افتد. ساعت ۲۲ و ۱۵ دقیقه شروع جزر است و ۲۲ و ۳۰ دقیقه جریان انجام می‌گیرد. یعنی ۴۵ دقیقه زمان بیشتری به دست می‌آید تا غواصان در مرز حرکت کنند. ساعت حرکت نیروهای قرارگاه‌های کربلا و نوح در روز سوم و چهارم فرقی نمی‌کند چون زمان حرکت آنان بستگی به زمان آغاز درگیری دارد. زمان آغاز عملیات حدود ساعت ۲۲ و ۳۰ دقیقه یا ساعت ۲۳ تعیین شده است که برمبنای نیاز قرارگاه قدس جهت حرکت در عمق تنظیم شده است و باید یک تا دو ساعت قبل از ساعت درگیری حرکت کرد. یعنی نیرو در ساعت ۲۲ در هر حالت، حتی در جریان جذر باید حرکت کند. حال اگر در روز سوم باشد، در جزر است ولی اگر در روز چهارم باشد، در حالت راکد آب خواهد بود. اگر حرکت در جزر باشد، هم باید نقطه رهایی نیرو بالاتر بیاید و هم اینکه دیگر جزر شدت پیدا کرده و جه بسا نیروها را آب ببرد و دیگر به ساحل نرسند. برای یگان‌های انصار و هشت نجف چون می‌خواهند به پشت ام‌الرصاص بیایند، اگر جزر باشد، به هیچ وجه نمی‌توانند بیایند. ولی در شب چهارم، این‌ها در ساعت ۲۰ و ۳۰ دقیقه هم حرکت کنند، آخرهای مد است و از آخر مد تا نوک ام‌الرصاص می‌آیند و در اینجا دیگر آب راکد شده است. از آنجا می‌توانند با زدن فین بروند و به اهدافشان برسند. ولی اگر در شب سوم بخواهیم، ساعت ۲۰ و ۳۰ حرکت بدهیم، به جزر می‌خورند و باید زمان بیشتری پای دشمن بمانند".» (۲)

دامنه عملیات کربلای۴

سردار غلامپور: "دامنه عملیات کربلای ۴ از شمال پنج‌ضلعی تا جزیره مینو است. راجع به جغرافیای منطقه باید گفت که در منطقه تلاش اصلی، سه قرارگاه قدس (دهانه کارون)، کربلا و نوح فعالیت داشتند. زمانی که عملیات می‌شود، منهای قرارگاه قدس که با مشکلات و پیچیدگی‌هایی روبرو است که بخشی از آن به دلیل جغرافیای منطقه است و نیروها باید دو بار از رودخانه عبور کنند، اما در منطقه قرارگاه کربلا و نوح نیروها موفق به عبور از رودخانه شدند و جاده البحار را تصرف کردند. نیروهای قرارگاه نجف هم که تلاش پشتیبانی بودند، توانستند دژ مستحکم شلمچه را شکست بدهند. در نتیجه باید نگاه جامعی داشته باشیم تا بتوانیم به نتیجه برسیم".

پرسش­‌های اساسی عملیات کربلای۴

درودیان: "موضوع این جلسه پاسخ به دو سوال است که ابتدا به سوال نخست خواهیم پرداخت. سوال نخست این است که وقتی عملیات آغاز شد، آیا می‌دانستیم دشمن هوشیار است یا این­که تا چه میزان برآورد می‌کردیم که دشمن هوشیار است. سوال دوم هم این است حال که عملیات انجام شد، چگونه فهمیدیم عملیات لو رفته و چه کار کردیم"؟

سردارغلامپور: "به موضوع حفاظت و غافلگیری باید بیشتر پرداخته شود. سئوال بنده از پژوهشگران دفاع مقدس این است که در عملیات‌های فتح المبین و بیت المقدس دشمن آگاه شد یا نشد؟ در عملیات بیت المقدس و والفجر ۸ که منجر به پیروزی شد، دشمن می‌دانست که می‌خواهیم عملیات کنیم یا نه؟ پس ابتدا غافل‌گیری باید تعریف شود.

آقای محسن رضایی یکی دو شب قبل از هر عملیاتی فرماندهان را می‌خواستند و می‌گفتند شواهد و قرائن لورفتگی را بنویسید. شواهد و قرائن لو نرفتن عملیات را هم بنویسید. سخن من این است که اگر عملیات کربلای ۴ لو رفته است، پس چرا سه قرارگاه دیگر موفق به اجرای عملیات شدند".

درودیان: "این موردی که مطرح می‌فرمایید، ادله هستند. ما اکنون می‌خواهیم بررسی کنیم که به لحاظ تاریخی چه اتفاقی افتاده است و راوی‌ای که در قرارگاه بوده چه چیزهایی دیده و شنیده و ثبت کرده است".

«حساسیت» و «هوشیاری»

رنجبر: "لازم است برای ورود به بحث، مقدمه دیگری را هم بیان کنم. در این خصوص باید راجع به دو کلمه به مفاهمه برسیم. «حساسیت» و «هوشیاری» دو کلمه مورد نظر هستند. حساسیت یعنی اینکه دشمن حساس است و منظور از حساسیت، حساسیت بین فرماندهان و در آن سال است. منظور از هوشیاری نیز هوشیاری در قرارگاه و نه در کتاب‌هاست.

به عبارت دیگر حساسیت یعنی اینکه دشمن گاهی به دلیل اهمیت یک محور از خود حساسیت نشان می‌دهد و اقداماتی انجام می‌دهد که ما فکر می‌کنیم، دشمن روی آن منطقه حساس است. گاهی این حساسیت‌ها به دلیل فعل و انفعالات ما و برخی به دلیل حساسیتی است که دشمن به خرج می‌دهد و برخی وقت‌ها به دلیل تجربیات گذشته است که دشمن عکس‌العمل نشان می‌دهد.

مبنای حساسیت دشمن، احتمالات است. پایه حساسیت، احتمال است. دشمن می‌بیند، اتفاقی افتاده است، تحلیل می‌کند و عملی انجام می‌دهد که ما از آن به حساسیت نام می‌بریم. احتمالات براساس فعل و انفعلات خودی و اخبار و اطلاعات است. حساسیت حداکثر تا رده لشکر وجود دارد و نقطه‌ای بوده. در حساسیت مراقبت مستمر و در نتیجه رفتار مستمر دشمن وجود دارد. در حساسیت استحکامات زیادی وجود دارد. دشمن همیشه در طول جنگ از عملیات رمضان به بعد نسبت به شلمچه حساس بوده و به همین دلیلی استحکاماتی را در آن منطقه ایجاد کرده است.

در خصوص هوشیاری هم باید گفت که هوشیاری جدای از حساسیت است و بلکه یک درجه بالاتر از حساسیت است. هوشیاری مترادف آگاهی است؛ یعنی اینکه دشمن آگاه است. هوشیاری در ادبیات ارتشی‌ها مترادف با کشف تک است. همچنین هوشیاری متضاد و در مقابل غافلگیری است.

رده هوشیاری تا بالاترین رده فرماندهی ارتش عراق است. از این رو رده تصمیم و توجه در هوشیاری بالاست. در هوشیاری علاوه بر اقداماتی که در خصوص حساسیت انجام می‌گیرد، همان‌طور که ما طراحی و تمرین می‌کنیم، دشمن نیز طراحی و تمرین می‌کند. جابجایی احتیاط‌های دور و نزدیک نیز براساس هوشیاری انجام می‌گیرد.

هوشیاری سطوح مختلفی دارد. یکی از سطوح هوشیاری زمان است. سطح دیگر هوشیاری مکان است؛ یعنی اینکه دشمن می‌داند از این منطقه علیه او عملیاتی انجام خواهد گرفت. سطح سوم، تاکتیک است که اعم از توان، هدف و روش اجرای ماست.

در عملیات فتح المبین دشمن نسبت به زمان هوشیار بود، اما در تاکتیک و روش غافلگیر شد. نسبت به فلش‌های قرارگاه‌های قدس و نصر غافلگیر شد، اما در مورد زمان غافلگیر نشد.

در خصوص عملیات کربلای ۴ سوال این است که آیا دشمن غافلگیر شد یا اینکه هوشیار بود؟ و سوال دیگر این است که اگر دشمن هوشیار بود، آیا فرماندهان می‌دانستند یا خیر؟

در اینجا باید به نکته‌ای اشاره کنم و آن اینکه چرا غافلگیری برای ما مهم است. پس از عملیات‌های رمضان و والفجر مقدماتی در صحنه نبرد تحولات و تغییرات جدی به وجود آمد. مهمترین اتفاق این بود که زمین و قوای دشمن تغییر کرد، اما ما تغییر نکردیم. به دلیل اینکه تغییر نکردیم، در عملیات‌های رمضان و والفجر مقدماتی موفق نشدیم.

زمین تغییر کرد چون دیگر مانند عملیات فتح المبین به ما جناح نمی‌داد و در عملیات‌های رمضان و والفجر مقدماتی به سینه دشمن زدیم.

همچنین دشمن تغییرات اساسی پیدا کرد. شهید باقری عنوان کرده است که پس از عملیات رمضان ارتش عراق ۲۷۰ گردان در قالب ۹۰ تیپ جدید تاسیس کرد. تمام دانشگاه‌ها و بسیاری از ادارات عراق تعطیل شد و تمامی نیروها و امکانات آنان پای کار آمدند. یگان‌های سه رقمی تاسیس شد و سازمان رزم عراق گسترده شد. در نتیجه شکل جنگ تغییر کرد و وقتی نیروهای ما با زحمت فراوان خط را می‌شکستند، تازه با سازمانی روبرو می‌شدند که آماده و قوی بود. ضمن اینکه به لحاظ عددی و تجهیزاتی، همه کشورها عراق را حمایت می‌کردند.

یکی از نقاط قوت ما استفاده از اصل غافلگیری بود. منظور از غافلگیری آن چیزی است که در عملیات والفجر ۸ رخ داد و یک هفته طول کشید تا دشمن بفهمد عملیات اصلی کجاست و خود را به نیروهای اصلی ما برساند.

برای غافلگیر شدن دشمن در عملیات کربلای ۴ اقداماتی صورت گرفت که بدان اشاره خواهم کرد. نخستین و مهمترین اقدامی که انجام گرفت نوع انتخاب منطقه و تاکتیکی بود که برای این عملیات طراحی شد. اروندرود بین دو سپاه دشمن خط حد بود و تنها روزنه‌ای بود که می‌توانستیم به پشت دو سپاه برویم. اروند تنها معبری بود که دشمن ثبت تیر نکرده بود. اروند تنها جایی بود که استحکامات نداشت.

صرف­نظر از این­که هدف بصره بود، مهم این بود که از کجا به بصره برسیم. این منطقه تنها منطقه‌ای بود که باقی مانده بود. با حرکت طولی می‌توانستیم خط برجانیه – پالایشگاه را بشکنیم. نیروهای یگان امام حسین (ع) که در این منطقه عمل کردند، این موضوع را تایید کردند. آن‌ها وقتی به آن منطقه وارد شدند، هیچ نیرویی در برابرشان نبود.

اما در مقابل در جزایر بوارین و ام‌الرصاص کانالی بود که سنگرهای پیچ‌ در پیچ در آن بود و برای گرفتن هر سنگر، اندازه شکستن یک خط توان از ما گرفته شد. بنابراین با عبور طولی و با این تدبیر می‌توانستیم دشمن را غافلگیر کنیم.

در راستای غافلگیری اقداماتی همچون رعایت اصول حفاظت اطلاعات انجام گرفت. از این رو اقدامات مهندسی به تاخیر انداخته شد، خروج و ورود به شدت کنترل شد و در انجام شناسایی‌ها دقت و مراقبت صورت گرفت. همچنین عملیات‌های فریب در قالب فعالیت‌های شناسایی و مهندسی در هور، چذابه، فاو و غرب کشور برای غافلگیری دشمن انجام گرفت.

حالا سه روز قبل از عملیات را برای شما شرح می دهم تا شواهد و قرائن مشخص کند که آیا دشمن حساس بوده است یا اینکه آگاه بوده است.

از مدت‌ها قبل اقداماتی همچون شلیک آتش توپخانه و شلیک منور در این منطقه و مناطق دیگر انجام گرفته بود. به میزانی که برداشت می‌شد حتی اگر شدت آتش افزایش پیدا کرده، حساسیت است. هر چه هم به زمان عملیات نزدیک می‌شویم، شواهد نشان می‌دهد این اقدامات شدت بیشتری پیدا کرده است.

از جمله اقدامات جدیدی که مورد توجه فرماندهان قرار گرفت و اسباب نگرانی آن‌ها را فراهم کرد، بمباران‌های هوایی خرمشهر و آبادان تا عقبه‌های نزدیک یگان‌ها، پل‌ها و دهانه کارون بود. این بمباران‌ها فرماندهان را دچار نگرانی کرد.

همچنین شلیک منورها در طول شب افزایش پیدا کرد. منورها علاوه بر شلیک از کلت و... از هواپیما هم شلیک می‌شد. فلر هم شلیک می‌شد که منطقه را مانند روز روشن می‌کرد. تا آن زمان به طور گسترده و آن گونه که پیش از عملیات کربلای چهار، استفاده می‌شد، استفاده نشده بود.

شدت و ضعف منورها در نقاط مختلف حکایت از حساسیت‌ها به بعضی‌ از محورها داشت. در محور ام‌الرصاص این شدت را می‌دیدیم. در شلمچه این حساسیت بیشتر بود. در دهانه کارون هم این حساسیت وجود داشت.

در سندی آمده است که در روز یکم دی ماه از سه نقطه در محور ام الرصاص ۶۰۰ گلوله منور شلیک شد. در روز دوم دی ماه از همین سه نقطه ۵۵۰ گلوله منور شلیک شد.

علاوه بر این‌ها، اجرای آتش‌های سبک مثل تیربار روی خط اول، ساحل خودی، چولان‌های روی ساحل و... صورت گرفت. حتی دشمن در خط و ساحل خودش و پشت مواضع نارنجک پرتاب کرده است.

فرمانده ناوتیپ امیرالمومنین در جلسه‌ای گفته است: دیشب دشمن در چولان‌ها تیراندازی می‌کرد. میرحسینی فرمانده تیپ الغدیر گفته است: آتش دشمن بیشتر از گذشته است. امشب هم کلت منور می‌زدند و هم اینکه در آب نارنجک می‌انداختند.

از جمله اتفاق‌های دیگری هم که رخ داد، درگیری‌ها در شناسایی‌ها بود. لشکر نصر در شناسایی‌ها قصد عبور از نهر خین داشت که متوجه می‌شوند دشمن بالای سیل‌بند آمده و با چراغ‌قوه منتظر است. نیروها وقتی از دور می‌بینند، برمی‌گردند. البته لشکر نصر در شب بعد توانست عبور کند و آن اتفاق تنها در یک شب صورت گرفت. تیپ ۵۷ در شرق پنج‌ضلعی هم با چنین آمادگی مواجه می‌شود. نیروهای لشکر ۱۷ معتقد بودند که عراقی‌ها انگار دوربین دید در شب دارند و ما را می‌بینند. از همه این‌ها مهمتر اینکه لشکر ثارالله در دو شب درگیر می‌شود و قایق‌های عراقی در تنگه، نیروهای این لشکر را تعقیب می‌کنند و به جای اینکه به سمت هدف بروند، در ساحل ام‌الرصاص پهلو می‌گیرند تا با آرام شدن اوضاع برگردند.

تلقی فرماندهان نسبت به اقدامات دشمن این بود که که اولاً بخشی از حوادث توجیه می‌شد؛ بدین معنی که علتی برای آن طرح می‌شد. به طور مثال یک پل خیبری بر روی کارون بود که به دلیل سیلاب پاره شده بود. آقامحسن معتقد بود که چون پل برداشته شده است، اکنون دشمن تصور می‌کند که ما به دنبال اجرای عملیات هستیم. پس باید این پل ترمیم و بازسازی شود.

آقای رضایی در برخی موارد مطرح می‌کردند که پاسخ دشمن در پاسخ به آتش خودی است. ظاهراً توپخانه دستور داشت تا بصره را هدف قرار بدهد.

کم کم که جلوتر آمدیم باور به اینکه دشمن حساس است غالب شد؛ اما اخباری که باعث افزایش این باور شود، وجود نداشت. بلکه بالعکس، یعنی یک سری اخبار داشتیم دشمن جای دیگری مشغول است و دیده‌بانها از تحرکات دشمن در فاو گزارش می‌دادند.

در گزارش یکی از دیده‌بان‌های توپخانه که در قرارگاه مرکزی آمده است: ترددها به خصوص لودر و بلدوزر غیرمنطقی است. شب‌ها در طرفین جاده فاو – البحار و فاو – بصره، آتش روشن می‌کنند. لاستیک‌ها دو طرف جاده آتش می‌زنند و تا صبح جاده را روشن نگه می‌دارند.

آقای میرصفیان از مسئولان توپخانه گفته است: دو گردان توپ در چند روز گذشته به طرف فاو رفته است. ۲۲ تانک نیز ظرف یکی دو روز گذشته به آن سمت حرکت کرده است. تردد ستون حیفا نیز مرتب وجود دارد.

آقای فدوی مسئول اطلاعات قرارگاه نوح نیز گفته است: دیروز برخی از دیده‌بان‌ها دیدند که نیروی زرهی زیادی به منطقه (فاو) آمده و خارج شده است. همچنین توپ و نیرو نیز مشاهده شده است که به طرف فاو رفته است.

در روز سوم دی ماه (چند ساعت قبل از شروع عملیات) جلسه‌ای در حاشیه بهمن‌شیر برگزار شد. محمد باقری مسئول اطلاعات قرارگاه خطاب به فرمانده نیروی زمینی سپاه گفت: منطقه (منطقه عملیاتی کربلای ۴) را که دیدیم، سه تانک قبلاً بوده که الان نیست. ترددها عادی‌ است و در مجموع مورد خاصی مشاهده نمی‌شود.

در برابر اخبار و اطلاعات، تلقی فرماندهان این بود که چه بسا عملیات فریب در فاو نتیجه داده است. بدبینانه‌ترین نگاه نیز این بود که عراق به فاو حمله خواهد کرد. در این زمان وحیدی مسئول اطلاعات سپاه به قرارگاه مرکزی آمد و با محسن رضایی دیدار کرد. راوی نوشته است: جسته و گریخته شنیدم که وحیدی از فردی که به تازگی از عراق آمده بود نقل کرد که عراق تصور می‌کند در سه نقطه از جمله شرق میسان و خانقین عملیات خواهد شد و عراق فاو و چذابه را فریب می‌داند.

در ادامه این روند تشدید شد و هرچه به روز سوم نزدیک شدیم، اقدامات دشمن دقیق‌تر و حساب‌شده‌تر است و تلقی حساسیت افزایش پیدا می‌کند. همان طور که گفته شد، ابتدا قرار بود عملیات روز سوم انجام شود که بنا به دلایلی به روز چهارم انداخته شد؛ اما اتفاقاتی که روز دوم و سوم رخ داد، فرماندهیِ عملیات را مجاب کرد تا در روز سوم عملیات را انجام بدهد؛ به این دلیل که نگرانی‌اش افزایش پیدا کرده بود.

اتفاقی که فرماندهی را نگران‌تر کرد این بود که ساعت ۹ و نیم صبح روز دوم دی ماه تعداد زیادی هواپیما، عقبه‌های یگان‌ها و دهانه کارون را بمباران شدید کردند؛ به طوری که برخی از یگان‌ها تلفات هم دادند.

این بمباران حساب‌شده و دقیق بود. با گزارشاتی که آقامحسن از یگان‌ها دریافت کرد، فهمید که بمباران‌ها دقیق است و این موضوع ایشان را نگران کرد. ایشان دو ساعت قبل از آغاز عملیات گفت: «ما درگیری محلی پیدا کردیم. هنوز حرفی از هوشیاری نیست. منتهی درجه بالایی از حساسیت وجود دارد؛ یعنی ارتش عراق هنوز با ما درگیر نشده و اینکه بمباران‌هایش یک محل می‌زند و رها می‌کند، نشان می‌دهد که درگیری‌ها محلی است. یعنی سپاه هفتم و کلیت ارتش عراق روی این منطقه زوم نکرده است. دشمن تمرکز نگرفته است؛ والا باید با توپ و خمپاره می‌کوبید. این فلرها را شاید زده است برای دیدن کارون. فلر یک احتمالش برای دیدن دهانه کارون است که ببیند چیزی جمع شده است یا نه و یکی برای این است که ببیند در شهر خرمشهر چه خبر است؛ والا فلر اگر برای درگیری باشد، یک بار که نمی‌زند، حتماً برای کسب اطلاعات بوده است. یک عمل بود، پی در پی نبود. دشمن نسبت به دهانه کارون حساس شده است.» (۳)

آقارحیم می‌گوید: «حساسیت دشمن بالا نیست. اگر خیلی حساس باشد، ده الی ۲۰ کاتیوشا می‌فرستد و حسابی می‌کوبد.» (۴)

در اینجا تعریف فرماندهان از حساسیت و هوشیاری و مرز آن مشخص می‌شود.

آقای شمخانی می‌گوید: «او شک کرده و فهمیده تحرکاتی داریم، فلر را برای کنترل شبانه می‌زند.» (۵)

آقارشید وقتی غواصان شناسایی لشکر ثارالله را دید، گفت: «دشمن چرا تیراندازی زمینی نکرد؟ روی سطح آب با تیربار و این‌ها... آخر این‌ها مشکوک است. این فلش عبور از تنگه مشکوک است.» ابهام ایشان جدی‌تر است.

آقامحسن در جای دیگری گفته است: «وضع دشمن و حرکات او ابهام‌آمیز است. اما اینکه مشکوک شده صد درصد است. دشمن مشکوک شده... دلایل عدم هوشیاری دشمن، بیشتر از هوشیاری اوست. دشمن با این کاری هم که می‌کند، تظاهر به قدرت می‌کند.»

در مجموع نگرانی‌ای بین فرماندهان حاکم است، اما همچنان معتقدند که دشمن هوشیار نشده است. در گزارش عملیات کربلای ۴ آمده است: «می‌توان گفت براساس جمع‌بندی فرماندهی کل، از اقدامات دشمن در منطقه و همچنین اطلاعاتی که از مجاری مختلف برای وی می‌رسید، احتمال اینکه غافل‌گیری از بین رفته و دشمن هوشیار است، ضعیف است، اما دغدغه آن وجود داشت و از این رو در آخرین فرصت‌ها کوشش شد که با پیش‌بینی‌ها و اقداماتی این معضل تا حدی حل شود".» (۶)

بر اساس تلقی‌های حساسیت و نگرانی‌ها، این‌گونه نیست که توجه نشود بلکه اقداماتی انجام گرفت. نخست اینکه اتکا بیشتری به آتش‌های ساحلی شد. دوم اینکه به ستون حرکت غواص‌ها پیش‌تاز اضافه شد تا پیش‌تاز جلو برود و وضعیت را بسنجد. سوم اینکه در مانور تغییر ایجاد شد. ابتدا قرار بود لشکر ثارالله، سپس عاشورا و سپس امام حسین (ع) از تنگه عبور کنند که لشکرهای ثارالله و عاشورا به پشت سر لشکر امام حسین (ع) منتقل شدند.

درودیان: بنده در پایان صحبت‌های آقای رنجبر، نقلی را از آقای محسن رضایی از کتاب درس‌نامه جنگ قرائت می‌کنم. ایشان می‌گوید: «تا یک هفته قبل از عملیات براساس ارزیابی فرماندهی، غافلگیری ۸۰ درصد بود. هرچه به شب عملیات نزدیک می‌شدیم، کاهش می‌یافت. به حدی که در شب عملیات به ۵۰ درصد کاهش یافت. بنابراین تصمیم گرفتیم طوری عمل کنیم که اگر تا قبل از روشن شدن هوا متوجه لو رفتن عملیات شدیم، عملیات را متوقف کنیم.» ایشان در جای دیگری از کتاب عنوان می‌کند: «در هر صورت در ساعت ۲۲ و ۸ دقیقه با خبرهای فراوانی که رسید، فرماندهی پی برد دشمن تک را کشف کرده است، اما اوضاع به سختی قابل اداره بود، اما در ساعت ۲۲ و ۳۰ دقیقه رمز عملیات اعلام شد و یگان‌ها همه در محورها عملیات را آغاز کردند و این در شرایطی بود که این بار دشمن عملیاتش را آغاز کرده بود".»

در پایان جلسه سردار غلامپور در سخنانی گفت: "نکته اول این است که اولین گامی که برای عملیات برداشته می‌شود، انتخاب منطقه نبرد است. نگاه ما به انتخاب منطقه نبرد، چیز دیگری بود؛ اما چیز دیگری پیش آمد. فرماندهی در اصل تصمیم‌گیری‌اش در انتخاب منطقه نبرد، با شرایط اجباری روبرست و بنا بر میل خودش نمی‌تواند انتخاب کند. فرماندهی منظورش چیز دیگری است، اما از سوی جغرافیا چیز دیگری به او تحمیل می‌شود. از این رو جغرافیا یکی از دلایل مهم در عدم موفقیت ماست. در عملیات والفجر مقدماتی پیش از آنکه از دشمن شکست بخوریم، از جغرافیا شکست خوردیم. دوم اینکه در تاریخ جنگ عملیاتی نداریم که بعد از چند ساعت، متوقف شده باشد. این نشان‌دهنده این است که فرمانده در مورد شواهدی گزارش دارد که تصمیم به توقف می گیرد. جنگ میدان خطرپذیری است و برخی چیزها را ممکن است ما بدانیم و برخی چیزها را ممکن است ما ندانیم. ما در هیچ عملیاتی نداریم که دشمن غافلگیر کامل شده باشد. اگر دشمن غافلگیر شده، همین اتفاقات در مناطق دیگر که نیروهای ما پیروز شدند، هم انجام گرفت. دشمن در یک نقطه حساس است. فرماندهی بنا بر همان دلایلی که تصمیم می‌گیرد عملیاتی انجام بگیرد، به همان دلایل هم تصمیم می‌گیرد که عملیاتی متوقف بشود و همان فرمانده با جسارت تصمیم می‌گیرد که عملیات کربلای ۵ را انجام بدهد. صحبت کردن از عملیات کربلای ۴ بدون توجه به عملیات کربلای ۵ بی‌انصافی است. در خصوص حفاظت و غافل‌گیری هم باید به صورت کلی بحث کرد. همچنین نباید تصمیمات فرماندهان در شرایط سخت و حاد را به راحتی قضاوت کرد".

در پایان اولین نشست قرار شد پاسخ به این‌­سوال که پس از مطلع شدن فرماندهان از لو رفتن عملیات، چه اقداماتی انجام گرفت؟ به علت ضیق وقت به نشست بعدی موکول شود.

در عملیات‌های پیروز هم سختی‌ها و مشکلات زیادی داشتیم که باید تبیین شود

در ابتدای جلسه، علی­محمد نائینی؛ مسئول مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس با اذعان به این که امکانات ویژه­ای از جمله اسناد، راویان،گزارش عملیات­ها، دفاتر راویان در مرکز اسناد وجود دارد که بر اساس آنها می­شود پیچیده­گی­های برخی از عملیات­ها را تبیین کرد، افزود: در عملیات‌های پیروز هم سختی‌ها و مشکلات زیادی داشتیم که باید تبیین شود.

وی همچنین گفت: مردم ایران در هشت سال دفاع مقدس با رهبری‌های الهی امام خمینی کار بی‌بدیل و تاریخی انجام دادند و به رغم بسیج جهانی و جنگ نیابتی که علیه ما شکل گرفت و هیچ آمادگی هم نداشتیم، امام جنگ را به جنگ اعتقادی تبدیل کردند و نیروهای جوان را پای کار آوردند. ایشان تهدید خطرناک و بزرگ را به فرصت تبدیل کردند. از این رو جنگ به برکت و ثروت ملی و منشا اقتدار ما در داخل و خارج تبدیل شد.

سردار نائینی با اشاره به ضرورت تبیین موضوعات مختلف جنگ گفت: همانطور که رهبری فرمودند در دفاع مقدس عملیات‌های پیروز و ناموفق داشتیم. در عملیات‌های پیروز هم سختی‌ها و مشکلات زیادی داشتیم که باید تبیین شود؛ هرچند اگر سخت است، اما چون مرکز دارای اسناد، راوی و اعتبار در بین فرماندهان است، کار برای ما آسان‌تر است. اسناد خوبی در قالب گزارش عملیات، دفاتر راوی و فایل‌های صوتی وجود دارد که ما را در این مسیر کمک می‌کند.

در ادامه جلسه، داوود رنجبر؛ راوی قرارگاه مرکزی در عملیات کربلای ۴، همراه با سایر راویان که در این نشست حضور داشتند به ابعاد دیگری از عملیات کربلای ۴ پرداختند که گزارش آن را ملاحظه می­‌کنید.

ویژگی راویان

داوود رنجبر: قبل از ورود به بحث لازم است، چند نکته‌ای بیان کنم. موضوع غافل‌گیری در کربلای ۴ اگر خوب تبیین شود و به درستی همه جوانب آن بررسی شود، تازه یک قطعه از پازل گسترده را تبیین و توصیف کرده‌ایم. این پازل را اگر در کنار پازل‌های دیگر قرار ندهیم، به درک واقعی از واقعه نخواهیم رسید.

در جلسه گذشته علی­رغم نقاط ضعفی که داشت، برای اولین بار روایت جدیدی از جنگ صورت گرفت و راویان سخن گفتند. روایت راویان اگر ویژگی‌هایی داشته باشند، منحصر به فرد هستند. این ویژگی‌ها عبارتند از اینکه دست اول هستند. تاکنون فرماندهان روایت‌های دست اول داشته‌اند. بعد از فرماندهان، راویان روایت‌های دست اول دارند.

ویژگی دوم مستند بودن روایت‌هاست. اتکای فرماندهان به حافظه‌شان است، اما راویان با مراجعه به اسناد تولیدی خودشان روایت می‌کنند. ویژگی سوم بدون آفت بودن روایت‌های راویان است. روایت‌های فرماندهان آفت‌هایی همچون فراموشی، ملاحظات سازمانی و شغلی و... دارد، اما روایت‌های راویان هیچ نسبتی با حوادث روز نداشته و عاری از این آفت‌هاست.

عملیات کربلای ۴؛ نادرترین عملیات

موضوع غافلگیری در عملیات کربلای ۴، یکی از موضوعات متعددی است که در مجموع شرح عملیات کربلای ۴ را شکل می‌دهد. در این جلسه با پیگیری حوادث تنها به موضوع غافلگیری خواهیم پرداخت.

در ادامه به شرح عملیات خواهم پرداخت. به دلیل گستردگی عملیات، عملیات کربلای ۴ از نادرترین عملیات‌هاست که در آن ۴ قرارگاه عمل کردند و برای اولین بار ۲۵۰ تا ۲۶۰ گردان تجهیز و آماده‌سازی شد. جبهه وسیعی خط‌شکنی شد و اهداف بسیاری برای آن متصور شده بود. که با توجه به گستردگی حوادث، اطلاعات را دسته‌بندی و مقطع‌بندی کرده‌ام.

عملیات به طور قطعی و موثر حدود ۲۴ ساعت طول کشید که البته اگر زمان عقب‌نشینی نهایی هم به آن اضافه کنیم، شاید تا ۳۰ ساعت شود. در ادامه قدم به قدم حوادث را دنبال خواهیم کرد.

نقطه عطف اول

اولین قدم، حوادث تا ساعت ۹ شب عملیات است. این ساعت نقطه عطف اول است. بررسی خواهیم کرد که تا ساعت ۹ شب چه اتفاقاتی رخ داد.

از صبح روز سوم دی، بمباران‌ها شروع شد؛ به خصوص در نقاطی مانند نهر عرایض در غرب خرمشهر که یکی از مهمترین عقبه‌های یگان‌هایی بود که قرار بود در تنگه، برجانیه و کارخانه پتروشیمی عمل کنند. موج دوم و سوم (قایق‌ها) نیز در نهر عرایض بودند. رودخانه کارون هم یکی از عقبه‌ها بود. پل فجر روی رودخانه کارون که مهمترین عقبه برای پشتیبانی عملیات بود هم هدف بمباران دشمن قرار گرفت. اوایل جاده خرمشهر و حوالی ایستگاه هفت آبادان و نقاط اینچنینی هم مورد بمباران قرار گرفت.

دومین اتفاق این بود که با نزدیک شدن به عملیات آتش دشمن روی خط و عقبه به طور ملموسی افزایش پیدا کرد که حکایت از حساسیت‌های متفاوت داشت. دشمن به طور مشخص نهر عرایض و کارون را به عنوان مهمترین عقبه‌ها زیر آتش توپخانه قرار داد.

مهمترین خبر در ساعت ۱۹ و ۳۰ دقیقه آمد. آن خبر این بود که فِلِر توسط هواپیما ریخته شد. راوی این خبر مرحوم سردار محمدزاده بود. بنده در دفترچه‌ام نوشته‌ام که «حاج آقا محمدزاده از بیرون آمدند. گفتند به طرف شلمچه فلر ریخته شده است. بعد که خبر تکمیل شد، عمدتاً در حوالی خرمشهر و دهانه کارون بود.»

ساعت ۱۹ و ۴۵ دقیقه خبر آمد که در همین حوالی و به خصوص در دهانه کارون، دو سه بار مجدد فلر (گلوله‌­های منور) ریخته شده است. دشمن وقتی فلر می‌ریخت، منطقه وسیعی روشن می‌شد. فلر ریختن تجربه جدیدی بود و با این حجم نداشتیم.

سردار نائینی: در عملیات والفجر ۸ از فلر استفاده نشد؟

داوود رنجبر: خیر.

علاوه بر فلر، خبرهای زیادی می‌آمد که در سرتاسر منطقه منور است. منورها به وسیله توپخانه، ادوات و حتی کلت شلیک می‌شد. همچنین برای اولین بار از منورهای رنگی استفاده شد. اگر به منورهای رنگی توجه شود، هر کدام از رنگ‌ها می‌تواند حاکی از چیزی یا طرح و برنامه‌ای باشد. بیشترین منورها در خرمشهر از نهر خین تا دهانه کارون شلیک شد.

برخلاف اتفاقات این بخش از جبهه، روبروی قرارگاه‌های کربلا و نوح این دست از اتفاقات کمتر گزارش می‌شد و حکایت از عادی‌تر بودن آن مناطق داشت.

علاوه بر این اتفاقات، کم کم اخباری از شنود منتشر می‌شد. به طور مثال ساعت ۱۹ قرائت شد که شنود لشکر ۱۴ امام حسین (ع) اطلاع داده که واحدهایی از دشمن به توپخانه خود آماده‌باش داده‌اند.

ساعت ۲۰ و ۱۰ دقیقه قرارگاه کربلا از طریق شنود کسب اطلاع کرد که یک واحد از دشمن به استعداد یک تیپ آماده‌باش دریافت کرده و مراقبت می‌کند.

ساعت ۲۰ و ۳۰ دقیقه محمد باقری (مسئول اطلاعات قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء) با استناد به اطلاعات حاصل از شنود اظهار داشت که در حد یک تیپ دشمن، شبکه‌اش را گردان‌هایش چک می‌کند.

ساعت ۲۰ و ۴۰ دقیقه ایشان از شنود گزارش داد که احتمالاً دشمن به واحدهایشان آماده‌باش داده‌اند. همچنین یکی از فرماندهان دشمن از واحدهای خود وضعیت را جویا شد و سوالاتی پرسید.

مجموعه این اطلاعات، نگرانی‌ها و التهاباتی بین فرماندهان ایجاد کرد که البته با اخباری تلطیف پیدا کرد. این التهابات و نگرانی‌ها چه بود؟ در دفترچه خودم نوشته‌ام: «{فرماندهان قرارگاه} روی دشمن تحلیل درستی نداشتند.» چون هنوز نمی‌دانند، چه اتفاقی رخ داده است.

سردار نائینی: فرماندهان لشکر یا قرارگاه مرکزی؟

داوود رنجبر: قرارگاه مرکزی که فرماندهان آن آقایان محسن رضایی، علی شمخانی، رحیم صفوی و غلامعلی رشید بودند.

آقای شمخانی گفت: «دشمن که با یک ستون فریب می‌خورد و حساس می‌شود، یعنی حالا نفهمیده؟ و اگر فهمیده آیا می‌خواهد ما را غافلگیر کند؟»

آقامحسن در ساعت ۲۰ و ۴۰ دقیقه گفت: «وضع دشمن و حرکات او ابهام‌آمیز است. اما اینکه مشکوک شده است، صد درصد است... دلایل عدم هوشیاری دشمن بیشتر از هوشیاری است.»

اما با یک جمله آدم احساس می‌کند که آقامحسن نگران‌تر از این حرف‌هاست. آقامحسن خطاب به محسن رفیق‌دوست که در قرارگاه بود، گفت: «امشب احتمالاً بچه‌ها را در تنگه می‌زنند.» من به یاد دارم آقامحسن در حال قدم زدن بود و دست به پشتش گرفته بود که این جمله را گفت.

با این وجود یک سری اخبار مثبت هم آمد و اینگونه نبود که تمامی اخبار منفی باشد. به طور مثال محمد باقری پس از اینکه با مسئولان اطلاعات قرارگاه‌ها تماس گرفت، خبر داد: «هیچ خبر خاصی نیست. جز همان حرکت تانک در محور المهدی.» آقای حسین علایی (فرمانده قرارگاه نوح) اعلام کرده بود که روبروی محور المهدی یک تانک دشمن روی سیل‌بند آمد و ۲ بار پرژکتور روشن و خاموش کرد.

باقری حتی در مورد خبر شنود لشکر امام حسین (ع) هم اعلام شبهه کرد و گفت: «خبر، قطعیت پیدا نکرده است.»

اخبار مثبت به حدی آمد که آقامحسن درخواست بازگشت مانور به طرح سابق داد. زمانی که نگرانی‌ها زیاد شده بود، حرکت لشکر ثارالله که قرار بود پیشتاز باشد، تغییر کرد. آقامحسن وقتی فضا را مثبت دید، گفت: «ای کاش ثارالله مانور خود را انجام می­داد.» پیگیری هم شد و در تماس‌هایی که با آقای عزیز جعفری (فرمانده قرارگاه قدس) ایجاد شد، آقاعزیز گفت: «امکانش نیست. طراحی کرده‌ایم. بچه‌ها هم راه افتاده‌اند.»

اوضاع در ساعت ۲۱ شب در قرارگاه، تقریباً عادی تلقی می‌شد؛ باتوجه به اخباری که دریافت می‌شد. آقای حسینی از اطلاعات خبر داد: «وضعیت در قرارگاه نوح عادی است. حرکت غواص‌ها در محور المهدی آغاز شده است.»

آقای شمخانی به نقل از آقای علایی گفت: «منورها از دیشب کمتر است.»

آقای رحیم صفوی ساعت ۹ شب پس از تماس با آقاعزیز گفت: «غواص‌های قرارگاه قدس همه راه افتادند و خبری نیست.»

در دفترچه‌ام نوشته‌ام: «لازم به توضیح است که هنوز خبری مبنی بر حضور غواص‌ها در تنگه نیامده. گویا هنوز نرسیده‌اند»

بنابراین اتفاقاتی که تا ساعت ۹ شب رخ داد، مجموعه‌ای از اخبار مثبت و منفی بود که در مجموع و جمع‌بندی از نظر فرماندهی و قرارگاه فرماندهیِ عملیات، اوضاع عادی تلقی می‌شد. و تقریبا همین تحرکات را ارتش عراق قبل از آغاز عملیات­های قبلی تا حدود زیادی داشته است.

قدم دوم

قدم دوم حوادث بین ساعت ۹ تا ۳۰/۹ شب است. با تلقی عادی بودن شرایط وارد قدم دوم می‌شویم. از این به بعد وقتی همه چیز عادی تلقی می­شود، باتوجه به زمان، تمام هم و غم فرماندهان متوجه حرکت غواص‌هاست. باتوجه به طراحی که کرده بودند، متناسب با اهداف و فاصله‌ای که بین خط خودی و هدف وجود داشت، غواص‌ها بین نیم تا یک و نیم ساعت قبل از ساعت ۱۰ و نیم شب باید حرکت می‌کردند و رهاسازی می‌شدند. این مقطع زمانی، مقطع رهاسازی غواص‌ها بود.

غالب اخبار در ساعت ۲۱ حاکی از رهاسازی غواص‌ها بود. فاصله زمانی ساعت ۲۱ تا ۳۰/۲۱ زمانی است که پیش‌بینی می‌شد غواص‌ها به تنگه برسند.

فرماندهی عملیات به شدت استرس داشت. استرس به این دلیل بود که آیا غواص‌ها به خط دشمن رسیدند و اگر رسیدند چه وضعیتی دارند. تا این لحظه خبری مبنی بر اینکه غواص‌ها به خط دشمن رسیده‌اند، وجود ندارد.

سردار نائینی: غواص‌ها باید از کجا حرکت می‌کردند؟

داوود رنجبر: یگان‌های ۱۴ امام حسین (ع)، عاشورا و ثارالله که می‌خواستند از تنگه عبور کنند، باید به جزیره ماهی می‌آمدند. لشکر ثارالله باید از تنگه عبور می‌کرد و به کارخانه پتروشیمی می‌رسید. لشکر عاشورا هم که باید از تنگه عبور می‌کرد، بخشی از نیروهایش در جزیره عمل می‌کردند. لشکر ۱۴ امام حسین (ع) علاوه بر اینکه باید از تنگه عبور می‌کرد، می‌بایست در ام‌الرصاص عمل می‌کرد و سپس به سمت برجانیه و دیگر اهداف حرکت می‌کرد.

منظور از تنگه مسیر طولی رودخانه بین جزایر ام‌الرصاص، ماهی و بوارین است. این منطقه بسیار حیاتی بود که در ادامه خواهیم گفت دشمن روی این منطقه کار کرده بود.

در دفترچه خودم نوشته‌ام: «در فاصله ساعت ۲۱ تا ۲۱:۳۰ ، طبق پیش‌بینی‌های قبلی غواص‌ها می‌بایست به تنگه رسیده باشند و عبور کنند.» در این زمان بیشترین اضطراب را برادر محسن داشت و با گفتن سبحان‌الله و لااله‌الاالله در انتظار خبری بود. او دائم در سنگر قرارگاه، قدم می‌زد و این حکایت از استرس او بود.

قدم سوم

قدم بعد ساعت ۲۱ و ۳۰ دقیقه تا ساعت ۲۲ است که در این مقطع زمانی موضوع غواص‌ها جدی شد و اتفاقات جدیدی رخ داد. شرایط با رسیدن اخبار تغییر کرد.

اولین خبر تیراندازی دشمن ساعت ۲۱ و ۳۰ دقیقه به قرارگاه رسید. آقای شمخانی پس از تماس با آقای عزیزجعفری خطاب به آقامحسن گزارش داد: «آقاعزیز گفت فاصله بین عرایض و خین و از روبروی ام الرصاص را دشمن تیراندازی می‌کند و منور می‌زند.»

همچنین آقای عزیزجعفری در بی‌سیم گفت: «بچه‌ها کاری ندارند. او (دشمن) دارد با تیربار بچه‌ها را می‌زند. درگیری را شروع کرده‌اند. حسین (در اینجا منظور نیروهای حسین خرازی فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین است) و قاآنی (نیروهای تیپ ۲۱ امام رضا) می‌گویند با خمپاره ۶۰ توی خط را می‌زنند. منورها هم بین تنگه و عرایض قطع نمی‌شود. حسین نظرش این بود که قرارگاه‌های دیگر درگیر شوند.» ساعت ۲۱ و ۳۰ دقیقه آقاعزیز گفت: «دشمن صد درصد متوجه شده است.»

این اخبار با مکالمات آقامحسن با فرماندهی لشکر ۱۴ تکمیل‌تر شد. اما آقامحسن مقاومت می‌کرد و تلاش می‌کرد تا واهمه و احساسات فرماندهان از تیراندازی را تلطیف کند و به روند عملیات آسیبی وارد نشود.

آقامحسن با شدت گفت: «هیچ کس حق ندارد برنامه را تغییر دهد. همه باید تا ساعت ۲۲ و ۳۰ دقیقه پای کار باشند.» آقاعزیز پیام داده که قرارگاه‌های دیگر هم عملیات را شروع کنند. در حالی که بسیاری از نیروها هنوز به خط دشمن نرسیده بودند و امکانش نبود.

آقامحسن علی‌رغم اینکه دشمن تیراندازی می‌کرد، تاکید دارد نیروها تیراندازی نکنند و با دشمن درگیر نشوند. آقامحسن در مکالمه با ابوشهاب (جانشین فرمانده لشکر ۱۴) گفت: «این مساله‌ای نیست. ما از این بالا داریم می‌بینیم. شب‌های قبل هم می‌زدند.» ابوشهاب گفت: «توی آب را هم دارند با تیر می‌زنند.»

لشکر امام حسین(ع) نیز تاکید داشت، یگان‌های دیگر درگیر شوند. آنان واهمه داشتند که با دشمن درگیر شوند، اما جناح‌هایشان تامین نشود.

بنابراین فرماندهی تلاش کرد در برابر خواسته‌های نابه­‌هنگام لشکر ۱۴ و قرارگاه قدس مقاومت کند، چون قرارگاه‌های دیگر آمادگی نداشتند.

آقامحسن در پایان گفت: «اشکالی ندارد ولی به ساحل نروند. روی آب هرچه تیراندازی می‌کنند، این‌ها باید خود را به جایی بکشند. فقط سر ساعت ۱۰:۳۰ به خط بزنند.»

آقارحیم گفت: «اگر چیزی بود دشمن در خط درگیر می‌شد. این تیراندازی‌ها چیزی نیست. تا توپخانه به کار نیافتد، چیزی نیست.»

در عملیات والفجر ۸ نیز این تیراندازی‌ها بود. در آن عملیات، غواصان زیر تیراندازی قرار گرفتند؛ یعنی عکس‌العمل نشان ندادند. خوشبختانه پس از دقایقی تیراندازی قطع شد و نیروها توانستند کارشان را انجام بدهند. همانند همان اتفاق در اینجا رخ داد؛ از این رو آقامحسن مقاومت کرد تا عملیات به موقع انجام شود.

آقارشید (غلامعلی رشید) گفت: «البته دشمن اگر شک کرده باشد، فرمانده گردان او دارد با تیپ تماس می‌گیرد و تا تیپ با لشکر تماس بگیرد و کسب تکلیف کند، زمان می‌برد.»

آقامحسن ادامه داد: «دشمن سه شب است که می‌بیند در تنگه درگیری است. لذا در جاهای دیگر موضوع عادی است یا درگیری روی آب با درگیری روی ساحل فرق می‌کند. روی آب همه چیز ممکن است، باشد.» نیروهای شناسایی لشکر ۱۴، ۲ شب با دشمن درگیر شدند.

بنابراین فرماندهان سعی کردند، لشکر امام حسین(ع) را آرام کنند تا روند عملیات ادامه یابد.

در اینجا لازم است ذکر کنم، در طول عملیات اگر ۱۰۰ اتفاق رخ دهد، ۳۰ اتفاق به قرارگاه مرکزی رسیده و من ۱۰ اتفاق آن را توانستم ثبت کنم. اقدامات بسیاری انجام گرفته که چون وقت ضیق است، ناچار برخی از آنان را حذف کنم.

سردار نائینی: دشمن فقط به تلاش اصلی و محور قرارگاه قدس حساس شده بود؟

داوود رنجبر: به نظر می‌رسد دشمن بر تلاش اصلی حساسیت داشته است.

پس از این اتفاقات آقامحسن گفت: «دیگر دست ما نیست.» او در ادامه زیر لب زمزمه کرد که خدایا خودت این بچه‌ها را حفظ کن.

مرحوم سردار محمدزاده که همراه با محمد درودیان آن شب در قرارگاه مرکزی بود، برای اینکه دلداری بدهد، گفت: «دشمن تصور می‌کند هنوز در مرحله شناسایی است.» آقامحسن در جواب گفت: «ان‌شاالله خدا در ذهنش بگذارد.»

ماجراهای خطوط عملیاتی

در ادامه بنا دارم به حوادثی اشاره کنم که همزمان با این بحث‌ها در قرارگاه در خطوط عملیاتی صورت گرفت.

لشکر ۱۴ طبق زمان‌بندی قبلی از اولین یگان‌های عبورکننده از تنگه بود که موفق شد حدفاصل ۲۰:۲۶ تا ۲۰:۴۵، پنج گروهان غواص (۲ گروهان با هدف ام‌الرصاص و ۳ گروهان با هدف برجانیه) علی‌رغم وجود آتش منحنی و مستقیم دشمن بر روی ساحل خودی، به آب اندازد. در عین حال این نیروها در طول رودخانه در ستونی به طول ۸۰۰ متر، آرایش گرفتند. این ستون به دنبال گروهی که به عنوان پیش‌تاز جهت چک مسیر با اندکی فاصله جلو می‌رفتند، حرکت کردند.

براساس طرح، هر گروهان غواص با فاصله مشخصی از گروهان دیگر حرکت می‌کرد. از هر گروهان نیز تنها ۶ نفر در سطح قرار داشتند و مابقی زیرآب حرکت می‌کردند. یعنی از هر ۶ نفر، یک نفر روی آب و باقی با اشنوگل زیرآب بودند؛ این اقدام بدین دلیل بود که در تنگه، فاصله ۲ ساحل نزدیک است و دشمن با دوربین دید در شب و منور، به راحتی نیروها را می‌دید.

در فاصله رهایی غواصان از خط خودی تا رسیدن به خط دشمن و آغاز حرکت به سمت اهداف، آتش پرحجمی روی ساحل ریخته می‌شد، ولی این منجر به توقف و ایجاد اخلال جدی در حرکت نیروهای لشکر ۱۴ امام حسین (ع) نشد. غواص‌ها سینه‌خیز وارد آب شدند. در طول مسیر وقتی غواصان به نزدیکی تنگه رسیدند و در تیررس نیروهای عراقی در نوک بوارین، ماهی و ام‌الرصاص قرار گرفتند، به سوی‌شان تیراندازی شد.

اما جریان آب به نحو غیرمنتظره‌ای شدید شد و این باعث نشد قبل از اینکه تیراندازی و آتش‌های مستقیم دشمن شدت یابد، غواصان از تنگه عبور کنند. به طوری که در ساعت ۹:۴۶ دقیقه فرمانده گروه پیشتاز اعلام کرد که به ساحل برجانیه رسیده‌اند.

در پی پیشتازی گروهان‌های دیگر در مجموع با دادن هفت هشت شهید، کلیه غواصان مامور به برجانیه، خود را به ساحل رساندند. آرایش و نظم این نیروها در آب و همچنین شجاعت و تجربه کافی آنان از عوامل مهم این موفقیت دانسته‌اند.

فرماندهی و عناصر مسئول لشکر ۱۴ از وضعیت غواص‌ها اطلاع کافی نداشتند (فقط فرماندهی لشکر ۱۴ خبر از تیراندازی‌های دشمن داشت و اینکه چه بر سر غواص‌هایش آمده، خبر نداشت) و تنها بر مبنای مشاهده آتش دشمن و... این‌گونه به قرارگاه فشار می‌آوردند که عملیات زودتر آغاز شود. با پیگری برادر محسن و رعایت سین عملیات در ساعت ۲۱:۴۶ دقیقه با رسیدن نیروها به ساحل، درگیر شدند. در واقع درگیری از ساعت ۲۱:۴۶ دقیقه آغاز شد.

در خصوص لشکر ۳۱ عاشورا هم باید گفت که نیروهای این لشکر که در خط خودی آماده حرکت بودند، با آتش شدید دشمن مواجه شدند. دشمن با خمپاره ۶۰ این خط را زیرآتش گرفت و در همان جا ۴۰-۳۰ نفر از غواصان شهید و مجروح شدند. سازمان غواص‌ها به هم ریخت، اما به دلیل حضور فرماندهی لشکر و پیگیری‌های وی به سرعت شهدا و مجروحان از ستون جدا شده و بار دیگر با ساماندهی مجدد، حرکت آغاز شد.

این نیروها به هر ترتیب در فاصله ۲۰:۴۵ تا ۲۱ داخل آب جهت عبور آماده شدند، اما مشکلات عمده آبی از این پس خود را نشان داد.

آقای امین شریعتی (فرمانده لشکر عاشورا) بعداً در جلسه‌ای گفت: «غواصان لشکر ۱۴ را دیدیم که رد شدند و به سمت تنگه رفتند. بلافاصله از ساحل دیدیم که تیربارهای دشمن از همه طرف شروع کرد و خمپاره‌ها آتش پرحجمی به اجرا درآوردند. دیگر طوری شده بود که تمام ساحل را می‌زدند. دو دسته‌ای که هنوز در ساحل بود، همه شهید و مجروح شدند و نیروهای داخل آب با افتادن چند گلوله خمپاره در پشت‌شان، متحمل تلفات سنگین شدند. در نتیجه ستون از همه پاشید.»

به هر حال این لشکر موفق شد تنها دو گروهان غواص را راهی اهداف کند. این ستون هنوز مسیر زیادی را طی نکرده بود که در روشنایی حاصل از منورهای زیاد توسط دشمن رویت شد. ستون زیر آتش دشمن قرار گرفت. نتیجه اینکه با شهادت راهنماها، نیروها پراکنده شدند و هر یک سرگردان در رودخانه به طرفی رفتند. بنابراین لشکر عاشورا اصلاً حرکتش شکل نگرفت.

در خصوص لشکر ۴۱ ثارالله نیز وضعیت مشابه‌ای رخ داد. این یگان نیز زمانی که به گرفتن آرایش و انجام مقدمات مشغول بود با آتش دشمن مواجه شد.

در این زمینه آقای قاسم سلیمانی (فرمانده لشکر ثارالله) در جلسه‌ای گفت: «آتش روی سر بچه‌ها بود. ستون‌ها توی هم خوردند. حتی ستون ما با ستون لشکر عاشورا در هم شد. می‌توان گفت ۲۰ – ۱۰ نفر از بچه‌ها در ساحل زخمی شدند. در مجموع از هر گردان یک گروهان موفق شد وارد آب شود و از مجموع ۲ گردان، ۲ گروهان وارد آب شدند.

هنگام حرکت در داخل آب هم خودم از این طرف با چشمانم دیدم که عراقی‌ها روی کانال ایستاده بودند و یکی یکی بچه‌ها را می‌زدند. در نتیجه بین راه هم تلفاتی دادند».

تیپ ۲۱ امام رضا (ع) هم قرار بود در جزیره ماهی و بوارین عمل کند. این یگان‌ها قرار بود سواحل تنگه را باز کنند تا موج‌های دوم و سوم (قایق‌ سوارها) عبور کنند و نیروهای اصلی عازم شوند.

تیپ ۲۱ هم که می‌بایست از تنگه عبور کند، نقطه رهایی‌اش در کنار یگان‌های فوق بود (فاصله بین نهر عرایض و نهر خین) سرنوشت مشابه‌ای داشت. این یگان از ساعت ۲۰:۲۰ شروع به آب‌اندازی نیروهای خط‌شکن کرد. وقتی نوبت به گروهان سوم رسید، آتش دشمن متوجه آن‌ها شد و آنان را مورد اصابت قرار داد.

در نتیجه این گروهان دچار تلفات شد و لاجرم از حرکت بازماند. ۲ گروهان اول که موفق به حرکت در آب شده بودند، در داخل آب گرفتار آتش دشمن شدند که در نتیجه این نیروها با دادن تلفات پراکنده و بعضاً منحرف شدند. این نیروها در واقع از همان ابتدا از کنترل و فرماندهی خارج شدند. برخی از آنان به تنگه رسیدند، اما در همان نقطه زیر آتش دشمن گرفتار شدند و فقط تعداد اندکی توانستند خود را به سواحل مدنظر در جزیره ماهی برسانند که آن‌ها نیز قادر به انجام کاری نبودند.

البته حوادث اینچنینی در قرارگاه نجف هم بود. بخش جنوبی قرارگاه نجف (لشکرهای نصر و ۱۷) که قرار بود به جزیره بوارین بیایند، سرنوشت مشابه‌ای داشتند، اما هرچه از مرکز ثقل فاصله گرفته می‌شود، حوادث کمتر می‌شود.

سردار نائینی: آیا تمامی این حوادث با جزئیات به قرارگاه منعکس می‌­شد؟

داوود رنجبر: حوادث به این شدت و با این جزئیات به قرارگاه منعکس نشد. این‌ها را بیان کردم تا بعداً جمع‌بندی کنیم که رفتار دشمن، رفتار مشخصی بوده است. برخی از این ماجراها مربوط به گزارش­های بعدی یگان­ها است که به قرارگاه می­رسید.

همان‌قدر که برخی از اخبار که به قرارگاه می‌رسید، حکایت از یک مشکل جدی بود و آن تیراندازی به سمت نیروهای غواص در آب بود، همزمان با اتفاقاتی که در تنگه و محور ام‌الرصاص رخ می‌دهد اخبار مثبتی از سایر قرارگاه­‌ها هم می‌­رسید. آقای علایی فرمانده قرارگاه نوح می‌گوید: «بچه‌ها همه رفتند و ۱۰:۱۰ و ۱۰:۲۵ بعضاً خواهند رسید.»

آقای غلامپور (فرمانده قرارگاه کربلا) نیز در تماس با آقای شمخانی گفت: «ما مساله‌ای نداریم، منتهی نگران آقاعزیز(فرمانده قرارگاه قدس) هستیم.»

با توجه به این حوادث، اکنون قرارگاه تلاش می‌کند تا قرارگاه‌های دیگر را زودتر به خط و هدف برساند. تا اینجا عملیات به طور رسمی شروع نشده است.

قدم بعدی

قدم بعدی حوادث بین ساعت ۲۲ تا ۲۲:۳۰ دقیقه است. قرارگاه در این زمان هنوز حاضر به اعلام رمز نیست، اما عملاً درگیری آغاز شده است؛ چراکه غواص‌ها به طور نامنظم، یکی یکی و بدون هماهنگی با جناحین به ساحل دشمن رسیدند. از آنجا که با دشمن آماده مواجه شدند (بالای سیل‌بنده با چراغ‌قوه منتظر نیروها بودند)، ناگزیر به خط می‌رسند و درگیری را شروع می‌کنند و نمی‌توانند منتظر دستور فرماندهی باشند.

دشمن در طول مسیر غواص‌ها را دیده بود. بعدها که از عراقی‌ها اسیر گرفته شد، آنان گفتند ما در طول مسیر غواص‌های شما را دیدیم. آنان هم زدند و هم منتظر بودند، غواص‌ها به خط برسند.

همانطور که در گزارش لشکر ۱۴ آمده بود، اولین خبر درگیری جدی با نیروهای دشمن را این لشکر اعلام کرد. لشکر ۱۴ اعلام کرد نیروهای غواص به خط رسیدند، اما به محض رسیدن ناگزیر به درگیری شدند. جالب است بدانید، وقتی خبر درگیری در برجانیه آمد، حسین خرازی در ساعت ۲۱:۵۵ در تماسی اعلام کرد که نیروهای این یگان به ساحل برجانیه رسیده و درگیر هم شده‌اند. با اعلام این خبر بانگ صلوات حضار، جو امیدوارانه‌ای به وجود آمد.

محمد رخصت‌طلب (راوی لشکر ۱۴): غواصان لشکر ۱۴ از غواصان ماهر و باتجربه‌ای بودند که عملیات کربلای ۳ را اجرا کردند.

داوود رنجبر: فرمانده کل سپاه به حسین خرازی؛ فرمانده لشکر۱۴ تاکید کرد تا کمک کند، لشکر عاشورا و حتی ثارالله هم غواص‌هایشان را از تنگه عبور دهند.

آقای محسن رضایی امیدوار شد و حتی به خرازی گفت: «پرچم امام رضا باید اول صبح روی جاده دوم نصب شود. خون‌سردی‌تان را کامل حفظ کنید.»

نبرد در برجانیه

در خصوص نبرد در برجانیه باید بگویم که علی­رغم وجود هوشیاری و حساسیت‌ها در اطراف تنگه، دشمن در برجانیه کاملاً غافلگیر شد. منطقه برای پیشروی بسیار مساعد بود. در این محور بنا به دلایلی توجه‌ای از دشمن مشاهده نشد. نیروهای غواص با کمی عده موفق شدند بسیاری از منطقه را پاکسازی کنند و تلفاتی بر نیروها و امکانات دشمن وارد کنند، اما چون قابل تقویت نبود لاجرم با روشن شدن هوا برنامه به هم ریخت.

در مجموع حدود ۳ گروهان غواص به اضافه تعدادی نیرو که توسط ۲ یا ۳ قایق موفق به پیاده‌سازی در ساحل برجانیه شدند. این نیروها نه تنها برجانیه را پاکسازی کردند، بلکه از آن عبور کردند و در ساحل اصلی دشمن پیشروی‌هایی داشتند و طی آن تعداد ۴۰-۳۰ تانک و نفربر و تعدادی خودرو از دشمن را منهدم کردند.

در محدوده‌ای از این منطقه این نیروها آزادانه هر کاری می‌توانستند، کردند؛ چراکه دشمن حضور جدی و استقراری نداشت. در این زمینه خرازی گفت: «زمینی عادی بود و دشمن حضور آنچنانی نداشت.»

فرماندهان دو گروهانی که در آنجا عمل کردند، گفتند اگر نیرو پشت سر ما می‌رسید، تا بصره می‌رفتیم. منطقه این قدر باز بود. دشمن در این منطقه گیج بود. مواضع دشمن فقط سه ردیف سیم خاردار بود. خورشیدی هم نداشت. فاصله هر سنگر ۳۰-۲۰ متر بود و با این وجود از هر ۵ سنگر، یک سنگر دارای نیرو بود.

همانطور که پیش از این گفته شد، مهمترین نقطه ثقل این عملیات، عبور از تنگه بود. سوال این است که چرا آقامحسن (فرماندهی) اصرار داشت که نیروها از تنگه عبور کنند و به سمت پتروشیمی بروند؟

اگر مسیر برجانیه ادامه می‌یافت، نیروها پشت سپاه هفتم درمی‌آمدند. دلیل اینکه دشمن در این منطقه سنگر نداشت، به این دلیل بود که تصور نمی‌کرد از پشت سر او دربیاییم.

رودخانه اروند تنها معبر بین سپاه‌های سوم و هفتم بود که می‌توانستیم نفوذ کنیم؛ نه مانعی و نه آتشی روی آن بود. به نظر من عملیات به درستی طراحی شده بود. اگر عملیات لو نرفته بود، کاری می‌شد، کارستان!

در ادامه خبرهای تیراندازی در محور قرارگاه نوح هم رسید. آقای شمخانی با آقای علایی تماس گرفت. آقای علایی اعلام کرد که آتش در منطقه آنان شروع شده است. خبر دیگری که به قرارگاه رسید، عدم موفقیت لشکر عاشورا بود.

وقتی این خبر رسید، شوکی به قرارگاه فرماندهی وارد آمد. ابتدای این واهمه و مشکل که در تنگه است، از این خبر است. این خبر را آقاعزیز داد. آقای شمخانی بعد از این که با آقای عزیزجعفری تماس گرفت، گفت: «عاشورا نتوانست حرکت کند. امام حسین هم مثل اینکه درگیر شده.»

آقامحسن گوشی را گرفت و با آقاعزیز صحبت کرد. مجدد تاکید کرد که بچه‌ها تیراندازی نکنند. آقاعزیز گفت: «در ساحل بچه‌های امین (فرمانده لشکر عاشورا) آماده بودند. بچه‌های حسین هم که خواستند رد بشوند، تیربار دشمن زیاد بود. بچه‌های امین هم حتی نتوانستند حرکت کنند. تلفات دادند و نتوانستند به آب بیفتند. از روبرو جایی که حسین رد می‌شد، اینقدر تیربار زدند، تیرها رد شد و به بچه‌های در ساحل خورد. یعنی دشمن روی رودخانه تیراندازی کرد. هدفش بچه‌های روی آب بودند، اما تیرها عبور کردند و به ساحل رسیدند که بچه‌های لشکر عاشورا را هدف می‌گیرد. امین می‌گفت اکثر بچه‌ها مجروح شدند و هیچ کس نتوانست وارد آب شود.»

این گزارش‌ها که آمد شوکی در قرارگاه ایجاد شد. تاکنون آقامحسن تلاش می‌کرد یگان‌ها را هماهنگ کند اما از ساعت ۱۰ به بعد اخبار درگیری‌ها و عدم موفقیت در عبور از تنگه می‌آمد. همچنان فرماندهی امیدوار است. علی­رغم این‌گزارش­‌ها باز تلاش و اصرار دارد طبق برنامه عملیات انجام بشود.

آقای غلامپور نگران است که درگیری زودتر شروع شود. آقامحسن به او گفت: «ما سعی می‌کنیم آقاعزیز را کنترل کنیم. شما هم سعی کنید زودتر حرکت کنید.» آقای علایی به طور کشف درخواست آتش کرد. تا اینکه آقای شمخانی خبری از شنود داد. شمخانی گفت: «دشمن پشت بی‌سیم به صورت کشف صحبت می‌کند و درخواست آتش دارد.» این خبر که آمد، آقامحسن فهمید، درگیری شروع شده است. (ساعت ۱۰:۰۵)

در ساعت ۱۰ و ۹ دقیقه شب لشکر ۱۹ فجر و تیپ ۵۷ هم درگیری خود را شروع کردند. بنابراین از ساعت ۱۰ تا ۱۰ و ۱۰ دقیقه شب تقریباً درگیری به طور غیررسمی اما واقعی شروع شد که سرانجام در ساعت ۲۲ و ۴۰ دقیقه رمز اعلام شد. ۱۰ دقیقه فاصله در اعلام رمز (قرار بود رمز ساعت ۲۲ و ۳۰ دقیقه اعلام شود.) به این دلیل بود که فرماندهان پرهیز داشتند به درگیری‌ها رسمیت بدهند تا شاید با عدم اعلام رمز، یگان‌هایی که درگیر هستند، ضعیف‌تر برخورد کنند و یگان‌هایی که در راه هستند، برسند.

محمد باقری در ساعت ۲۲ و ۱۵ دقیقه بنا بر خبری که از شنود دریافت کرد، گفت: «این‌ها از یک ربع پیش (ساعت ۲۲) دستور شلیک داشتند. وقتی که توپخانه شروع به شلیک می‌کند، یعنی درگیری به صورت رسمی آغاز شده است.»

آقامحسن علی­رغم همه این‌ها فکر می‌کند که خیلی کاری با بحث غافلگیری نداریم و دیگر درگیر شده‌ایم. او گفت: «خبر تا به آن‌ها برسد طول می‌کشد. این‌ها خیلی وقت است که بچه‌ها را دیدند. ۳ ساعت است که دیدن‌شان.» فرماندهان امیدوار بودند تا خبر به بالا برسد، نیروها به اهداف دست پیدا کنند.

زمان درگیری

قدم بعدی مربوط به ساعت ۲۲ و ۳۰ دقیقه تا ۲۳ و ۳۰ دقیقه است. در این مقطع درگیری شروع شده و تقریباً همه نیروها درگیر شده بودند. در برخی محورها، خبرها مثبت است. به طور مثال ایزدی (فرمانده قرارگاه نجف) از عملکرد لشکرهای ۱۷ و ۱۹ گفت که حکایت از شروع درگیری و پیشرفت داشت. ایزدی گفت: «یک گردان از لشکر ۱۷ در محور نفوذ کرده و در حال پیشروی است. لشکر فجر نیز به سیل‌بند کانال پرورش ماهی رسیده، اما لشکر نصر به جز یک محور موفق به نفوذ به محور بوارین نشده و در سه محور با دشمن همچنان درگیر است.»

آقای باقری هم به نقل از شنود خبر داد که دشمن می‌گوید از پشت به سمت ما نارنجک می‌اندازند یا اینکه شناورها و غواص‌ها را در بعضی نقاط دیده‌اند. بی‌سیم‌چی نیرویی از دشمن گریه‌کنان گفته است که نیروها در حال فرار هستند. نیروهای درگیر دشمن اعلام نیاز و درخواست کمک کرده‌اند. آقای باقری همچنین گفت: «آتش دشمن از آتش خودی بیشتر است.»

به هرحال خبرهای مثبتی به قرارگاه می‌رسید. اما سوال این است در شرایط مثبت تلقی فرماندهان چیست؟ تلقی فرماندهان بسیار مثبت است که در ادامه به چند نمونه اشاره خواهم کرد.

آقارحیم گفت: «دشمن یا توپخانه ندارد. یا هنوز خوابند و به آن‌ها خبر نرسیده است.» آقامحسن گفت: «خبر که الان نمی‌رسد.» محمدزاده گفت: «به نظر من دشمن غافلگیر شده است.»

ساعت ۲۲ آقارحیم گفت: «دشمن صد درصد غافلگیر شده است.» تلقی فرماندهان تا اینجا این است که دشمن غافلگیر شده است.

آقارشید با لبخندی گوش می‌داد، گفت: «نمی‌توان به این سرعت نتیجه‌گیری کرد.»

آقامحسن که در ارائه نظرات خود سکوت کرده بود و نشان می‌داد هنوز قادر به گرفتن تصمیم قطعی در این شرایط نیست. اما چهره وی مانند سایر برادران خوشحال بود و اظهارنظرهای غیرمستقیم و تلویحی نسبتاً امیدوارانه‌ای که با خنده همراه بود از او شنیده شد. به طور مثال به رفیق­دوست گفت: «اگر یک مقدار قایق بیشتر داده بودی، کار درست می‌شد.»

باقری گفت: «تیربار دشمن کم شده است. ظاهراً پاکسازی شده. اخبار به گونه‌ای مثبت است که آقامحسن گفت، خیلی جالب شد. یک بلایی سر عراقی‌ها دربیاوریم ان‌شالله که...» آقامحسن خیلی امیدوار است.

جو مثبت، ناشی از اخبار مثبتی است که به قرارگاه می‌رسید. نکته دیگری که در اینجا ظهور می‌کند، حرکت موج دوم و قایق‌هاست. وقتی که درگیری می‌شود، تقریباً هم و غم فرماندهی از موضوع غواص‌ها فارغ می‌شود و به سمت تقویت خط می‌آیند و حرکت موج سوم آغاز می‌شود.

باتوجه به طرحی که داشتند، بخش عمده‌ای از قایق‌ها در نهر عرایض در پشتیبانی از یگان‌هایی که قرار بود در تنگه ام‌الرصاص عمل بکنند و بخش عمده در کارون عقبه و استقرار قایق‌ها بود. بخشی هم نهری که جزیره مینو را تشکیل می‌دهد و پشتیبانی از قرارگاه نوح می‌کرد.

۳ تا عقبه داشتیم. قایق‌ها در نهرها بودند و قرار بود حرکت کنند. جالب است بدانید که هر یگانی به محض اینکه درگیر شدند با دشمن، به خصوص پس از اعلام رمز، قایق‌ها به حرکت دربیایند. باز هم ابتدا اخبار مثبتی می‌آمد. مثلاً تیپ المهدی قایق‌ها و نیروها را در ساحل دشمن پیاده کردند.

آقارحیم به شوشتری گفت: اسدی یک گردانش را با قایق پیاده کرد. ام‌الرصاص هم بچه‌ها توش هستند. برجانیه هم حسین پیاده شد.

راجع به لشکر امام حسین، آقارحیم بعد از اینکه با ابوشهاب صحبت کرد، گزارش داد: «این‌ها با قایق نیرو در ام‌الرصاص پیاده کردند و با قایق به سمت برجانیه حرکت می‌کنند»

این حوادث تا ساعت ۲۳ و ۳۰ دقیقه است و همه چیز بین ساعت ۲۲ و ۳۰ تا ۲۳ و ۳۰ دقیقه است. جمع‌بندی تا ساعت ۲۲ و ۴۰ دقیقه که رمز اعلام شد این بود که علی­رغم همه اخبار و اطلاعاتی که ارائه شد، جمع­‌بندی فرماندهان از میزان غافلگیری دشمن اینگونه است که دشمن کاملاً غافلگیر شده است.

عملکرد قایق­‌ها

دو موضوع مهم قابل اشاره است. نخست عملکرد غواص‌ها و دوم عملکرد قایق‌سوارها. تمامی عملیات متکی به عملکرد این نیروها بود. عملکرد غواص‌ها را تقریباً بررسی کردیم. دیدیم برخلاف آنچه که بر قرارگاه مرکزی حاکم است، دشمن کاملاً هوشیارانه با غواص‌های ما برخورد کرد. اینکه می‌گوییم هوشیارانه از منورهای رنگی تا زدن غواص‌های ما در سه مرحله (ساحل خودی، وسط آب و آماده‌بودن در ساحل دشمن). این‌ها حکایت از هوشیاری دشمن دارد. دشمن می‌دانست که برای ما کجا مهمتر و کجا فرعی است. به همین دلیل روی ام‌الرصاص تمرکز داشت.

در خصوص عملکرد قایق‌ها باید گفت که در برخورد با قایق‌ها هم این اتفاق افتاد. همانطور که گفته شد، از سه نهر که قایق‌ها حرکت کردند، در خروجی نهرها زیر آتش قرار گرفتند تا خود ساحل؛ یعنی در خروجی نهر عرایض تا تنگه قایق‌های لشکر ۱۴، زیرآتش بودند. قایق‌های عاشورا و ثارالله را هم زد. لشکر ۱۴ شاید بیش از ۶۰ قایق داشت.

برپایه شواهد و قرائن؛ یعنی برخوردهای دشمن قبل از آغاز رسمی، برخورد دشمن با غواص‌ها و موج‌های دوم و سوم تلاش دشمن برنامه‌ریزی شده برای سه دهانه مستمر و دائمی بود.

مقاومت در نقاط حساس حکایت از برنامه‌ریزی خاصی داشت. حساسیت و جنگ جانانه‌ای که در ام‌الرصاص دشمن طراحی کرده بود.

بنابراین دشمن کامل هوشیار بود و نه تنها هوشیار که با طراحی و تمرین با ما برخورد کرد اما ارزیابی و تلقی فرماندهان چه بود.

آقای باقری گفت: با بازجویی‌هایی که از اسرا شد از یک هفته قبل به نیروها گفته بودند که ایران می‌خواهد حمله کند.

تا ساعت ۵ صبح تلاش شد که عملیات ادامه یابد. ساعت ۵ و نیم صبح قرارگاه نجف اجازه گرفت تا عقب‌نشینی کند. ساعت ۶ و نیم تا ۷ قرارگاه نوح اجازه گرفت تا عقب‌نشینی کند؛ چون الحاقات صورت نگرفته بود و سرپل‌ها ضعیف بود و اگر دشمن می‌آمد و از پشت قیچی می‌کرد، ممکن بود تلفات بالا باشد. به همین دلیل اجازه عقب‌نشینی داده شد که البته بعد از ۷ صبح فعل و انفعالاتی اتفاق افتاد و روزنه‌هایی در جزایر به وجود آمد که قضیه مثبت شد. در نهایت تا ساعت ۱۱ جز حفظ ام‌الرصاص، از همه جا عقب آمدند.

ام‌الرصاص را نگه داشتند به این امید که شب دوم چون نیرو زیاد داشتند، بتوانند از ام‌الرصاص عبور کنند و پی اهداف بروند. تا ساعت ۳۰/۹ و ۱۰ شب به شدت بین فرماندهی کل و فرماندهان زیرمجموعه چانه‌زنی بود. همه مخالف بودند، چون توان نداشتند و قایق نداشتند. بنابراین ساعت ده و نیم شب آقامحسن مجاب شد تا عملیات را متوقف کند. نیروها تا صبح و با استفاده از تاریکی شب توانستند ام‌الرصاص را تخلیه کنند.

*مرکز اسناد و تحقیقات دقاع مقدس

۱۳۹۸/۱۱/۲۳

اخبار مرتبط