ملت بزرگ ایران درحالی به روز انتخاب نزدیک میشود که دشمنان منتظرند میزان و نحوه تأثیر فشارهای حداکثری روانی-اقتصادی خود بر ملت را در بستر انتخابات ارزیابی کنند. میزان مشارکت بالای مردم قطعاً دشمن را به عقب خواهد راند و مشارکت پایین آنان را جری خواهد کرد و کاهش مشارکت را محصول فشار روانی و اقتصادی خود خواهند دانست.
بلوغ چهل ساله رأیدهندگان ایرانی از یک سو و نگاه دشمنان از سوی دیگر به ما میفهماند که انتخابات در ایران صرفاً چرخش نخبگان در درون قدرت نیست. اساس و اصل انتخابات معنای عمیقتر و جوهری دارد. انتخابات با امنیت کشور رقم خورده است. به همین دلیل رهبر انقلاب از مخالفان نظام و خود نیز میخواهند که برای امنیت کشور رأی دهند.
مگر نه این است که اگر مشارکت پایین باشد، بخش مذهبیتر جامعه رأی میدهند؟ و مگرنه این است که رأی این جماعت به نیروهای مذهبی و انقلابی تعلق میگیرد؟ چرا رهبری مشارکتی را طلب میکنند که ممکن است به پیروزی نزدیکترین یاران انقلاب اسلامی منجر نشود؟ اینجاست که باید معنای انتخابات را فراتر از انتخاب افراد و ورود فلان جریان به قدرت دانست.
رأی ملت ایران در انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۷۲ حدود پانزده و نیم میلیون بود، اما وقتی در خرداد ۱۳۷۶ یعنی چهار سال بعد به ۲۸ میلیون نفر رسید، مقام معظم رهبری فرمودند این حماسه بزرگ یک تهدید بزرگ نظامی را از کشور دور کرد. پس رأی و امنیت پیوندی مشخص و ملموس با هم دارند. این رأی قطعاً ارزشی بیش از شلیک موشک به پایگاه دشمن دارد. این رأی شلیک به قلب و محاسبات دشمن است.
نکته دومی که باید از بلوغ و تجربه چهلساله رأی دادن بهدست آوریم، چگونگی رأی دادن است. نگارنده بر این باور است که بین رأی و نیاز مردم ما معمولاً ارتباط و همبستگی ملموسی وجود ندارد. وقتی به چرایی رأی دادن ورود میکنیم و دلایل را در شهرستانها و از مردم بومی محل میپرسیم، معمولاً پاسخها نگرانکننده است. در پاسخ به این که چرا به فلانی رأی میدهید؟ دلایل واقعاً نگرانکننده است. به فلانی رأی میدهم، چون همشهری هستیم. نباید فلانی (کاندیدای شهرستان دیگر که در همین حوزه انتخابیه است) رأی بیاورد. دیگری میگوید، چون همقوم هستیم. دیگری میگوید همسایه پدرم هستند. نفر بعدی میگوید یک آشنایی دور فامیلی داریم و...، اما هیچکس نمیگوید، چون ایشان در حوزه مشکلات ما صاحبنظر و صاحبایده است و میتواند گرهگشا باشد.
طبیعتاً با چنین دلایلی به مجلس کارآمد نخواهیم رسید و فردای انتخابات همین رأیدهندگان میپرسند مجلس برای ما چه کار کرد که در انتخاباتهای بعدی شرکت کنیم؟
نکته سوم رأی سلبی است. باید از رأی به شعارهای تند و نفیکننده دیگران خودداری کنیم. مردم باید با کسانی که یکپارچه حمله به دیگران هستند برخورد مناسب کنند. حتی اگر سخنان سلبی طرف از منطق و حقانیت برخوردار باشد، نیمی از مسئله را حل میکند، نیم دیگر آن اثبات عرضه و کارآمدی خود فرد است. فرض کنید کاندیدایی وارد یک مسجد یا جلسه برای سخنرانی شده است. دولت را نقد کرد، مجلس را نقد کرد، رقیب را نقد و تخریب کرد. باید به او گفت گیریم همه حرفهای شما درست و همه آنان که گفتی بسیار بد و ناکارآمد هستند. حالا برنامه شما چیست؟ برای حل مسائل ما چه میکنید؟ باید به این بلوغ رسیده باشیم که به تند حرف زدن، حمله به این و آن رأی ندهیم و جنبههای اثباتی و ایجابی طلبکنندگان رأی را نیز مورد توجه قرار دهیم.
شاخصها و ملاکها را میتوان لیست کرد، اما سه شاخصه اصلی شاید کافی باشد؛ کارآمدی، سلامت اقتصادی و تدین، اصل و اساس برای انتخاب نماینده تراز مجلس در نظام جمهوری اسلامی است. اگر از گذشته تجربه نیاموزیم، در فردای ناکارآمدیها چه کسی را باید سرزنش کنیم؟ قطعاً میتوان از بین بیش از ۷ هزار نفر ۲۹۰ نفر نماینده سالم، کارآمد و متدین انتخاب کرد.