آزادي يكي از سه شعار كليدي ملت ايران، در انقلابي است كه به نام دين بر پا كردند. استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي در مقدمه قانون اساسي به عنوان مطالبات اصلي ملت ايران در انقلاب اسلامي مطرح و ثبت شده است.
آزادي در فرهنگ اسلام، با اولين فرياد پيامبر اكرم (ص) پس از بعثت در گوش ملتها زمزمه شد. قولوالا اله الا الله تفلحوا.
نفي هرگونه اله و فقط پرستش الله شرط رسيدن به آزادي و كرامت انساني و رستگاري در دنيا و آخرت است.
براساس انديشههاي ناب امام خميني (ره) آزادي يك عطيه الهي است و اسلام آن را فطري ميداند و بر اين اساس ايشان تاكيد فرمودند؛ "ملت ما طرفدار آزادي است." (صحيفه امام ج 11، ص 131)
آزادي يك مقوله مدرن نيست. آزادي يك كشف مدرنيستها پس از انقلاب فرانسه و آغاز عصر به اصطلاح روشنگري نيست. قدمت اين مفهوم به بلنداي تاريخ بشر و تاريخ نهضتهاي رهاييبخش انبياي الهي و تاريخ حريت بشر است.
آزادي در متن دين معنا پيدا ميكند و بدون چارچوب آموزههاي ديني سرابي بيش نيست. افراط در آزادي به اين مفهوم كه در گفتمان مدرنيسم مطرح است به استبداد فردي و جمعي منتهي ميشود. آزادي با عدالت معنا پيدا ميكند و در سايه حقيقت در حوزه معرفت، فضيلت در حوزه اخلاق و عدالت در حوزه رفتار اجتماعي تعريف ميشود. اگر در تعريف آزادي اين فرايند ديده نشود، به نقيض خود تبديل ميگردد.
به قول علامه جعفري در معنا و مفهوم آزادي بيان؛ "آزادي در گفتن بدون دقت در چه گفتن، قابل ارزش گذاري نيست"
و نيز ميفرمايد: "افرادي كه در گفتمان خود نه سعي در جهت روشن شدن حقيقت و نه سعي در جهت سركوب باطل دارند، تنها در جلب رضايت عموم مردم به خود هستند، در چنين نگاهي به آزادي جامعه اولين قرباني آن است"
مقام معظم رهبري در چهارمين نشست انديشههاي راهبردي كه به مقوله آزادي اختصاص داشت به طرح يك پرسش پرداختند و آن اينكه؛ با توجه به تفاوتهاي بنيادين و عميق موجود ميان مفهوم آزادي در اسلام و در غرب آيا ميتوانيم در تحقيق و پژوهش در خصوص "آزادي" به نظرات و ديدگاههاي غربي مراجعه كنيم. طبيعي است ما در باب مفهوم آزادي در اسلام نبايد خود را از نگاه غربيها به اين مقوله محروم كنيم. آنچه امروز در جوامع غربي از مفهوم آزادي در ساحتهاي سياسي، اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي ديده ميشود چون آيينهاي در مقابل ما قرار دارد. تجربياتي كه از آنها طي 200 سال اخير در عصر مدرنيته به جاي مانده بسيار سودمند است و به ما اين واقعيت را ديكته ميكند كه راه طي شده را كه سرابي بيش نيست نرويم. راهي كه به بن بست رسيده و بحرانهاي پيچيده سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي را در اين جوامع به وجود آورده است.
نتيجه فاصله گرفتن از آموزههاي پيامبران در عصر روشنگري پديداري سه نحله فكري بود؛ فاشيسم، ماركسيسم و ليبراليسم. هر سه مدعي تعريفي از فلاح و رستگاري، آزادي و رفاه، خوشبختي و سعادت و بالاخره مدينه فاضله بودند. در عصر حيات فاشيسم و ماركسيسم خون ميليونها انسان بيگناه به زمين ريخته شد تا قرائتي از آزادي بر جهان مسلط شود. امروز از آن دو ايدئولوژي ضد آزادي خبري نيست. ليبراليسم كه مدعي غلبه بر آن دو انديشه آزادي سوز بود به همان بيماري دچار شده است كه آنها گرفتار بودند امروزه هزاران بيگناه در پنج قاره جهان به اسم آزادي و دموكراسي جان خود را از دست ميدهند. غرب بويژه آمريكا خود مسئول تحميل قرائتي از آزادي است كه در درون مرزهاي آنها و بيرون از آن فقط با اعمال زور و شكنجه و نسلكشي به دست ميآيد!
آمريكاييها كه خود منادي آزادي و حقوق بشر در جهان هستند اولين دولتي بودند كه با كاربرد سلاح هستهاي در جنگ جهاني دوم صدها هزار انسان را به كام مرگ فرستادند تا بتوانند قرائت خود از آزادي را با تشر اتمي تحميل كنند.
ما بايد دقيقا تاريخچه آزادي در غرب و مفاهيم آن را مورد بازخواني قرار دهيم تا راهي را كه آنها رفتند، هرگز طي نكنيم.
امروز بشريت متوجه فريب غرب، در تحريف مفهوم آزادي شده است. امروز بشر فهميده است كه چنانچه از دايره عبوديت الهي خارج شود در دام عبوديت كساني ميافتد كه خود را جاي خدا نشاندهاند. غرب از معبر اومانيسم سامانههاي ديكتاتوري در جوامع خود و جوامع ديگر را شكل ميدهد از همين وادي است كه بوي تعفن فساد جنسي، فروپاشي خانواده، همجنسبازي، تروريسم و نقض حقوق بشر استشمام ميشود و اين تير خلاص به مفهوم آزادي در جوامع غربي و جوامع تحت سلطه به اصطلاح ليبرالها ميباشد.
جمهوري اسلامي اكنون در حال تجربهاي از مفهوم آزادي در جامعه نمونه خود است. اين تجربه بايد هم به لحاظ ساختار وهم به لحاظ محتوا و تئوري متكي به يك منظومه فكري نو باشد.
نشست سه شنبه شب 150 تن از انديشمندان، نخبگان و اساتيد حوزه و دانشگاه در محضر مبارك رهبر معظم انقلاب اسلامي يك تلاش جدي و خالصانه براي رسيدن به اين منظومه فكري است.