نفیسه زارعی- اختلاف در جریان اصلاحطلبی هر روز وارد مرحله تازهتری میشود. اختلافاتی که بخشی از آن به عملکرد شورای عالی سیاستگذاری باز میگردد که در ماههای گذشته شدت بیشتری گرفته است. برخی از رئوس اصلاحطلبی از لزوم ضرورت بازسازی این جریان از یک سو و طراحی سازوکار راهبردی جدید در این جریان سیاسی سخن به میان آوردهاند اما بدون تردید زنگ خطر برای این جریان آنجا به صدا درآمده که بر اساس تحلیلها و ادعاهای تئوریسینها و چهرههای شاخص این جریان، بدنه رأی جریان اصلاحات با ریزش قابل توجهی روبرو شده و همین موضوع باعث نگرانی اصلاحاتطلبان در سطوح خرد و کلان گردیده است.
اما دُم خروس اختلافات درون جناحی زمانی بیرون زد که محمدرضا عارف، رئیس شورای عالی سیاستگذاری اصلاحات خطاب به محمد قوچانی، عضو و مدیرمسئول روزنامه اصلاحطلب سازندگی اظهار داشت: «سرمایهسوزی نابخردانه ممکن است بعد از پایان سیاستبازی خرمنسوز، خود تئوریسینپندار و اعوان و انصار یحاصل و محصولش را به وادی شارلاتانیسم هدایت سازد.» این مطلب نشانگر آغاز یک جنگ لفظی تمام عیار بود که دامنهاش به فضای عمومی کشیده شد و نزاع و درگیری میان عناصر اصلاحات را بیش از گذشته عمومی ساخت. البته این اختلاف و چنددستگی در درون جریان اصلاحات محصول یک سال گذشته نیست. ماهیت سیاسی و اقتصادی متفاوت در ارکان اصلاحطلبی سبب بروز شکاف بسیار، در بدنه آنها شده است حزب کارگزاران سازندگی که حامی جدی اصلاحات بوده است بعد از انتخابات 96 که با ناکارآمدی دولت همراه شد بارها به سیاست¬ورزی خاتمی و عارف تاخته است و فشارهای رسانهای در دو سال گذشته از طریق ارگانهای رسانهای این حزب به اصلاحات اعمال میشود.
در همین راستا محمد قوچانی در مقالهای بسیار تند بر علیه محمدرضا عارف نوشته بود:« تندیس سکوت اصلاحات دکتر محمدرضا عارف که رئیس شورای عالی سیاستگذاری انتخاباتی اصلاحطلبان(؟!) هم هست( شورایی که مهمترین کارش خلعید از خویش در تنها مأموریتش بود) هنوز کلمهای سخن نگفته است. حمله به عارف و پاسکاری لفظی بعد از جریان انتخابات مجلس شورای اسلامی و بر باد رفتن کرسیهای خانه ملت برای اصلاحطلبان بیش از هر زمان دیگری شدت گرفت. موسویلاری، کرباسچی، شریف دبیرکل حزب هدا و افرادی دیگر با مواضع خود به نوعی تشنج درون گفتمانی را شدت بخشیدند، گویا اصلاحات اکنون خود را شقهای جدا مانده از جریان پدرخوانده خود کارگزاران سازندگی میبیند و فقدان رهبری مناسب و همچنین ناکارآمدی جریانهایی نظیر اعتدال سبب تضعیف دو چندان بدنه اجتماعی اصلاحات شده است. اما اکنون با توجه به اینکه کمتر از یک سال تا انتخابات ریاست جمهوری 1400 فرصت باقی است باید به انتظار نشست که عاقبت این نزاعها چه سرانجامی را برای جریان اصلاحطلبی رقم خواهد زد.