چرا خاتمی در انتخابات دهم كاندیدا نشد ؟

عکس خبري -چرا خاتمي در انتخابات دهم کانديدا نشد ؟

به گزارش نمابه نقل از 598 ، عملیاتی کردن پروژه انقلاب رنگی لوازمی داشت و ابتدایی ترین آن، انتخاب کاندیدایی بود که بتواند پس از شکست، در قالب رهبر اپوزیسیون ظاهر شده و علاوه بر ایستادگی در مقابل «ساخت سیاسی»، شورش های اجتماعی علیه حاکمیت را نیز با چهره و وجهه کاریزمای خود سازماندهی و هدایت کند. «احمد پورنجاتی» که همواره یکی از سخن‌گویان طیف سکولار بوده، دیماه 87 طی سخنانی تصریح می کند: «حقیقت این است که دولت به مفهوم قوه مجریه و یکی از سه قوه نظام تا اطلاع ثانوی جایگاهی در حد و اندازه مدیریت اجرایی کشور دارد که مفهوم بی تعارف آن، همان «کارگزار»،‌ «تدارکاتچی» و «مدیر پروژه» و کارپرداز است. پس تکلیف مطالبات اساسی جامعه از قیبل دموکراسی خواهی و حقوق بشر و توسعه سیاسی و گسترش آزادی‌های قانونی و از این دست چه می‌شود؟ نشانی این گونه کالاها را نه در «خیابان دولت» و نه در «میدان انقلاب»، بلکه در «بزرگراه جامعه مدنی» باید گرفت.»

خاتمی یا موسوی؟!

برای دست‌یابی به این مطالبات حداکثری و به معنای دقیق تر کلمه، اجرای یک پروژه براندازی نرم، خاتمی اولین شخصی بود که نظر طیف سکولار را جلب کرد.

خاتمی هر چند تمامی تلاش خود را برای تکمیل این پروژه به کار بسته بود، اما از سرانجام آن و به طریق اولی سرنوشت خود پس از ناکامی کودتا نگران بود. او مانند دوستان خود از یک سو نیک می دانست که از پیروزی در میدان انتخابات دهم خبری نیست و به گفته «محمدحسین صفار هرندی»، او «در بازگشت از ژنو به آقای علی احمدی وزیر سابق آموزش وپرورش گفته بود احمدی‌نژاد بدون تردید در دور دوم ریاست جمهوری هم رأی می‌آورد». از سوی دیگر، خاتمی با توجه به آگاهی از برنامه انقلاب رنگی، و نیز شخصیت «تنش گریز»ی که داشت، علاقه ای به اینکه «رهبر اپوزیسیون» باشد، نشان نمی داد.

این بود که اوایل سال 87 وقتی بحث های محفلی درباره اینکه «چه کسی جریان دوم خرداد را نمایندگی خواهد کرد» داغ بود، خاتمی از بازنشستگی خود سخن به میان آورد. او زمانی که روز ششم اردیبهشت 87 و در دور دوم انتخابات مجلس هشتم رأی خود را در صندوق می انداخت به خبرنگاران گفت که از فعالیت های سیاسی بازنشسته شده است. اما با تداوم فشارها از سوی اصلاح طلبان، دقیقا 53 روز بعد با نگارش نامه ای به 13 شخصیت سیاسی (از جمله عبدالواحد موسوی لاری، هادی خانیکی، علی ربیعی، محمد علی ابطحی، محمدرضا عارف، آیت الله نورمفیدی، حسن صانعی و محسن میردامادی) از آنها خواست «ارزیابی خود را در خصوص آمدن و یا نیامدن» وی به عرصه رقابت انتخابات ریاست جمهوری دهم اعلام کنند.

سخنان خاتمی درباره حضور در انتخابات همواره به دور از قاطعیت بود و تا بهمن ماه 87 که او رسما اعلام کاندیداتوری کرد، حرف هایی مبنی بر اینکه «تصمیم خود را گرفته ام، ولی باید منتظر آینده بود» یا «اگر بخواهم در انتخابات آینده حضور یابم به خواستی که فکر می کنم در اقشار مختلف مردم است، جواب می دهم و اگر بنا باشد نیایم به وضوح و شفاف دلایل را به مردم خواهم گفت» از او شنیده می شد.

تیرماه 87 نخستین جلسه اصلاح طلبان برای تصمیم گیری درباره انتخابات ریاست جمهوری دهم برگزار شد. در آن جلسه اصلاح طلبان به این نتیجه رسیدند که برای تضمین موفقیت کودتای رنگی، حتما باید با یک کاندیدا پا به عرصه بگذارند. این ایده اما مخالفانی داشت و «مهدی کروبی» که از سال 1384 با انشعاب از مجمع روحانیون مبارز، حزب اعتماد ملی را تاسیس و برای کاندیداتوری دورخیز کرده بود، شاخص ترین مخالف بود. به طوری‌که با بالا گرفتن بحث های درون حزبی درباره وحدت حول یک کاندیدا، آبانماه 87 او تلویحا اعلام کرد که به هیچ وجه از کاندیداتوری انصراف نخواهد داد: «آیا ایرادی دارد نامزدهای جبهه اصلاحات، همه با هم وارد فضای انتخابات شوند، با هم رقابت کنند و سپس براساس یک مکانیزم خاص و در یک زمان مشخص، آن که اقبال بیشتری داشت، بماند و دیگران کنار بروند؟» به هر صورت، کروبی در تاریخ 21 مهرماه 87 طی یک کنفرانس خبری کاندیداتوری خود را اعلام کرد و 15 بهمن ماه نیز با صدور بیانیه ای به آن رسمیت بخشید.

به نظر می رسید با اوضاع موجود مسئله اجماع اصلاح طلبان بر سر یک کاندیدا منتفی است. به ویژه آنکه بحث بر سر کاندیداتوری کروبی یا خاتمی به جدال لفظی نیز کشیده شده بود. در این رابطه بهزاد نبوی(عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین) در اظهاراتی کسانی را که به دنبال معرفی شخصی به غیر از خاتمی برای انتخابات ریاست جمهوری جهت رقابت با احمدی نژاد هستند «فاقد حداقلی از شعور» دانست. این اظهارات با واکنش‌های احزاب دیگر دوم خرداد - از جمله حزب اعتماد ملی - روبه رو شد. سید هادی میرهادی(از اعضای شورای مرکزی حزب اعتماد ملی) در واکنش به سخنان نبوی گفت: «کسانی که حرف از آمدن خاتمی می-زنند، دوست‌داران واقعی او نیستند، چرا که آنها عده ای انحصارطلبند که تنها به فکر اختلاف افکنی میان اصلاح طلبان هستند». از سوی دیگر در برخی محافل سیاسی اصول گرایان- از جمله روزنامه کیهان - از احتمال رد صلاحیت خاتمی سخن به میان آمد. بنیاد باران متعلق به خاتمی نیز در پاسخ به کیهان این روزنامه را دچار بیماری «خاتمی هراسی» دانست.

در نیمه دوم سال 87 اشخاص، تشکل ها و گروه های بسیاری از نامزدی خاتمی حمایت و با او برای آمدن رایزنی کردند. اعضای حزب کارگزاران، ملی-مذهبی ها، اعضای مشارکت، جبهه ملی، مجمع روحانیون مبارز و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از جمله این گروه های سیاسی بودند.

خاتمی نیز سرانجام با بیان اینکه «می آیم اما آمدنم جای کسی را تنگ نمی کند» برای ورود به عرصه انتخابات دهم دو پیش شرط اعلام کرد:

«دو پیش شرط من برای شرکت در انتخابات این است؛ بتوانم با ملت بر سر خواسته‌‏هایشان تفاهم کنم. به اعتقاد من خواست قلبی و تاریخی مردم ایران آزادی، پیشرفت و عدالت است در عین سازگاری این امور با دین و ارزش‌های معنوی و فرهنگی و این همان گفتمان اصیل اصلاح‌طلبی است که در آینده تلاش می‌‏کنم به صورت مدون آن را به جامعه ارائه نمایم. اگر بر سر این موضوع بتوانم با جامعه به تفاهمی روشن دست یابم و این خواسته‌‏ها در میان اقشار مختلف جامعه جنبه خودآگاهی یابد به پیش شرط نخست خود دست یافته‌‏ام. پیش شرط دوم؛ با سازوکارهای موجود تا چه حد امکان عملی کردن برنامه‌ها برای رئیس‏جمهوری فراهم است؟ اگر واقعاً امکان اجرای برنامه‌ها وجود نداشته باشد و موانعی بر سر راه قرار گیرند، ارائه بهترین و کامل‌ترین برنامه‌ به مردم نیز به منزله اغوا و فریب مردم است.»

این پیش شرط ها با واکنش هایی از سوی هر دو جناح همراه بود. «محمدنبی حبیبی» دبیرکل حزب مؤتلفه اسلامی در واکنش به اظهارات اخیر خاتمی گفت «نامزدهای انتخاباتی نمی‌توانند برای مردم و نظام پیش شرط تعیین کنند؛ این مردم و نظام هستند که برای آن‌ها پیش شرط می‌گذارند». «ماشاءالله شمس الواعظین» نیز با بیان این که از شخصیتی مثل خاتمی که هشت سال ریاست جمهوری این کشور را بر عهده داشته، بعید است که این حرف‌ها را بزند، گفت «گذاشتن پیش شرط نشانه نُنُربازی آقای خاتمی است.»

از دیگر سو، تردیدها خاتمی را رها نمی کرد و ذهن او در جستجوی جایگزینی برای خود بود. او که بارها در جلسات مختلف از «میر حسین موسوی» برای آمدن به صحنه انتخابات دهم دعوت کرده بود، زمانی صریحا تاکید کرد که «یا من می آیم یا مهندس موسوی». او اما در دوازدهم بهمن ماه با اشاره به دیدار خود با میرحسین سخنانی مطرح کرد که در آن نشانه‌های انصراف موسوی از کاندیداتوری دیده می شد:

بنده در این ملاقات احساس کردم متأسفانه جناب مهندس موسوی هنوز به تصمیم نرسیده اند و معتقدم طولانی شدن این مسئله به نفع هیچکس نیست و یک نوع ناراحتی، نگرانی و دلهره در جامعه ایجاد می شود. نمی خواهم بگویم که جامعه به صورت همه جانبه بنده یا مهندس موسوی را می خواهد. ولی بخش قابل توجهی از جامعه از ما توقع دارند و این توقع هر چه زود تر باید بر آورده و جواب داده شود. معتقد هستم برای مشخص شدن قضیه و پاسخ به انتظارات دیر هم شده است. الان هم ترجیح من این است که جناب مهندس موسوی تصمیم بگیرد و به صورت قاطعانه اعلام کند می‌آید. دلایل تردید یا امتناع مهندس موسوی برای من قابل فهم است ولی بنده بسیاری از آن دلایل را قبول ندارم. با توجه به این‌که مهندس موسوی هنوز به تصمیم نرسیده اند و در این زمینه تأملاتی دارد، اگر مهندس موسوی به هر دلیلی نیاید من با اینکه مشکلات این راه را رصد کرده ام و می دانم باید دل به خدا بسپارم و در عرصه بیایم.

سرانجام هشت روز بعد، یعنی در عصر روز بیستم بهمن ماه، «سید محمد خاتمی» در آئین آغاز به کار وب سایت مجمع روحانیون مبارز، در جمع خبرنگاران داخلی و خارجی، رسما نامزدی خود را در انتخابات ریاست جمهوری دهم اعلام کرد. خاتمی اما در سخنان خود وجود هرگونه تردید در او برای قدم گذاشتن در عرصه انتخابات را رد کرد و گفت: «احیاناً گفته شده است که بنده دچار تردید بوده ام در اعلام این مسأله. بنده اعلام می‌کنم که هیچگاه تردید نداشتم، گرچه تدبیر خاصی برای حضور در صحنه انتخابات و این‌که چه کسی و به چه صورتی شرکت بکند داشتم.» خاتمی بعدها خود گفت که قبل از تصمیم گیری برای شرکت در انتخابات، با رهبری نیز در این باره دیدار داشته است.

اعلام خاتمی برای حضور در انتخابات دهم، علاوه بر اینکه گروه های پیش گفته را شادمان کرد، با واکنش هایی نیز در خارج از کشور همراه بود. روزنامه صهیونیستی «یدعوت آحارونوت» نوشت: «پیروزی خاتمی در انتخابات پیش رو می تواند تغییرات تدریجی در سیاست خارجی ایران نسبت به اسرائیل ایجاد کند». روزنامه آمریکایی بوستون گلوب نیز خاتمی را «بهترین بخت ایران برای آشتی با همسایگان و جامعه جهانی و نجات اقتصاد در حال فرپاشی ایران» دانست.

کاندیداتوری خاتمی اما دو هفته بیشتر به طول نیانجامید و چون «میرحسین موسوی» اعلام کاندیداتوری کرد، خاتمی با نگارش یک نامه انصراف، به نفع موسوی از صحنه کنار کشید و عملا نشان داد که پیش از این نیز عزم جدی برای کاندیداتوری نداشته و مایل بوده دوستانش این راه را با میر حسین ادامه دهند: «ضمن تأکید بر این نکته که همه ما باید میدان و عرصه انتخابات را از بازیگرانی که چشم به تفرقه نیروهای اصلاح طلب و خواستار تغییر دوخته اند بگیریم و همه تلاش خود را برای برگزاری انتخاباتی آزاد و سالم معطوف کنیم، انصراف خود را از نامزدی در انتخابات دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری اعلام می دارم، اما همچنان با همه توان با فعالیت مستمر و حضور در صحنه اجتماع لحظه ای از آرمان‌های مردم و مسئولیت خود در برابر آنان فاصله نخواهم گرفت.» خاتمی در ادامه بیانیه خود، از موسوی و کروبی خواست مدبرانه و دل‌سوزانه صحنه انتخابات را چنان مدیریت کنند که خدای نخواسته به تفرقه و تشتت نیانجامد.

به دنبال انصراف خاتمی از رقابت های انتخابات ریاست جمهوری دهم، بسیاری از اصلاح طلبان ضمن ابراز تاسف از اینکه وی کنار رفته است، انصراف او را اقدامی «اخلاقی» توصیف کردند. در همین رابطه «محسن آرمین»(سخنگوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی) در گفت و گو با ایلنا بیان داشت: «خاتمی با این اقدام خود ثابت کرد، می توان سیاست ورزید و دروغ نگفت. می توان رقابت کرد و خلاف عهد و پیمان عمل نکرد. می توان برای کسب قدرت تلاش کرد اما بی نیازی و نیک نیازی پیشه کرد.»

بسیاری از تجدیدنظرطلبان اما خاتمی را بر موسوی ترجیح می‌دادند، زیرا از یک سو جذابیت خاتمی و وضعیت رای‌آوری او را بیشتر از موسوی می‌دانستند و از سوی دیگر اندیشه و رویکرد موسوی را دارای ابهام و نقاط تاریک می‌دانستند. موسوی پس از بیست سال باید به پرسش‌های فراوانی پاسخ می‌گفت که از نگاه آنان پذیرش آن دشوار بود.

معروف‌ترین جمله درباره‌ موسوی را «محمد علی ابطحی»، مشاور خاتمی در دوران ریاست جمهوری گفت که وی را به «هندوانه‌ای سربسته» تشبیه کرد.کسانی نیز در میان افراطیون وجود داشتند که با توجه به برنامه‌ریزی‌های انجام شده، همچنان معتقد بودند اصلاح طلبان بازنده انتخابات هستند و به کاندیدایی نیازمندند که بتواند در نقش بازنده، این جریان را برای رسیدن به مطالبات حداکثری خود یاری کند، آنها موسوی را در حد و اندازه ای نمی دیدند که بتواند پس از شکست، در رویارویی برنامه ریزی شده با نظام، موفق عمل کند. «احمد شیرزاد» بر این باور بود که «موسوی بازنده» به درد نمی خورد: «کناره گیری خاتمی ایام عید را به کاممان زهرمار کرد... رویدادهای عرصه سیاست و دست تقدیر همه پل های پشت سرمان را خراب کرده است...بدون تردید موسوی بازنده کار چندانی پیش نخواهد برد».

از نگاه افراطیون، ظرفیت خاتمی برای ایجاد یک جنبش اجتماعی در مقابل نظام بسیار بیشتر از موسوی بود. «مسعود پدرام» در همین رابطه می‌گوید: «این خاتمی است که حضورش در انتخابات می‌تواند میدانی برای فعالیت این جنبش‌ها باز کند، و از آن طرف هم تنها در وضعیتی که جامعه بستر فعالیت این جنبش‌های اجتماعی باشد، خاتمی می‌تواند جریان دموکراسی‌ستیزی را کنار بزند.»

به هر صورت، خاتمی کنار رفت و فعالیت های موسوی شروع شد. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که از حامیان سرسخت خاتمی بود و در واکنش به انصراف خاتمی شعار «یا خاتمی یا هیچ کس» را مطرح کرد، بلافاصله در ایام نخست سال 88 دیدارهایی با میرحسین موسوی ترتیب داد. سازمان و تشکل های هم‌سو با آن سرانجام در دیدارهای خود به این نتیجه رسیدند که پشت سر موسوی تجمع کرده و امکاناتشان را صرف تلاش برای پیروزی وی کنند.

غضنفر اصلاحات

یک مشکل دیگر اما همچنان باقی بود و آن چیزی نبود جز عزم راسخ مهدی کروبی برای شرکت در انتخابات. کروبی اساسا پس از انتخابات نهم ریاست جمهوری وقتی از مجمع روحانیون مبارز منشعب شد و «اعتماد ملی» را بنیان نهاد، برای انتخابات دهم دورخیز کرده بود و اصلاح طلبان نیز به این دریافت رسیده بودند که منصرف کردن کروبی به نفع موسوی، امری محال است. این بود که چهره شاخص اصلاحات در یک موضع گیری علنی اعلام کرد که کاندیدای این جریان موسوی و نه کروبی است. خاتمی در بیانیه ای نوشت: «برادر گرانقدر حجت الاسلام کروبی از نیروهای ارزشمند، رنج کشیده پس و پیش از انقلاب، مخلص و شایسته است. ولی بر این باورم که جناب آقای مهندس موسوی برای ایجاد تغییر در شرایط کنونی شایستگی لازم را دارند» . موسوی نیز در نامه ای از خاتمی تشکر کرد.

کروبی تقریبا به وضوح دریافته بود که اجماع جریان اصلاحات بر روی کاندیداتوری موسوی است و او در عرصه تنها خواهد ماند. همین امر با در نظر گرفتن انتظاراتی که کروبی از رفقای خود داشت، اختلافات درونی اصلاح طلبان را تشدید کرد. به ویژه پس از آنکه مجمع روحانیون مبارز- که کروبی 18 سال دبیرکل آن بود- از میر حسین موسوی حمایت نمود، کروبی از این تصمیم به شدت عصبانی شد و اعضای آن به ویژه خاتمی را مورد سرزنش قرار داد. کروبی معتقد بود که حمایت های وی در مجمع موجب رئیس جمهور شدن خاتمی در سال 76 شده و اگر او نبود اصلاحات پیشرفت نمی کرد. پس از حمایت مجمع از میرحسین، کروبی با قاطعیت اعلام کرد که به هیچ وجه به نفع موسوی کنار نمی رود و تا آخر در صحنه می ماند.

از آنجا که تئوریسین های اصلاحات بر این باور بودند که کروبی کنار خواهد کشید و در این راستا تلاش می کردند، پس از این موضع گیری کروبی شدیدا از او انتقاد کردند. اما در این میان بحث هایی نیز درباره بررسی مجدد مجمع برای حمایت از کروبی پیش کشیده شد که شخص خاتمی به عنوان دبیر کل مجمع روحانیون با آن مخالفت کرد.

شاید همین اوج گیری اختلافات بود که باعث شد کسانی از جمله علیرضا رجایی (ملی-مذهبی) درباره این درگیری های درونی اصلاح طلبان بگوید:«با توجه به عدم هماهنگی بین نیروهای اصلاح طلب و اختلاف هایی که بسیار واضح است، امکان شکست با کمال تاسف بالاست».

خاتمی اما همچنان بر مواضع خود پافشاری کرد و صریحا اعلام کرد که اگرچه کروبی انسان ارزشمندی است، اما او از موسوی حمایت می کند: «معتقدم وظیفه ما این است که کسانی که روش و راه درست تری دارند را تقویت کنیم. مهندس موسوی کسی است که همه ما دلمان می خواست به عرصه بیاید، حالا آمده و این را غنیمت بشماریم».

با وجود سخنان خاتمی، درگیری ها در درون جبهه اصلاحات ادامه یافت و به آنجا رسید که وقتی مهدی کروبی در دانشگاه آزاد نجف آباد مشغول سخنرانی بود، تعدادی از هواداران موسوی که نشان های سبز به همراه داشتند، جلسه مذکور را به تشنج کشیدند؛ اتفاقی که باعث شد کروبی از وجود خانه های تیمی اصلاح طلبان در تهران که سازماندهی رویدادهای مرتبط با این جریان را به عهده دارند، پرده بردارد: «به دستور چند نفر که در خانه های تیمی در تهران می نشینند و تصمیم گیری می کنند و با عملکرد ناصوابشان کشور را به احمدی نژاد تقدیم کردند گوش ندهید».

سید محمد خاتمی پس از درگیری های حامیان موسوی و کروبی، با میانجی‌گری میان آنها بیان داشت: «خودمان به اسم خودمان نباید خدای ناکرده کاری بکنیم که سبب سوء استفاده دیگران شود و از ناحیه ما به تضعیف یکدیگر و نمایش دادن اختلاف بینجامد... این مسئله خطرناک است. باید متوجه باشیم که این پوست خربزه بسیار خطرناکی است زیر پای ما گذاشته شده تا از ناحیه خود ماها ایجاد اختلاف شود».

اصلاح طلبان وقتی از انصراف کروبی نومید شدند، طرحی نو برای «دور زدن او» در انداختند. بخشی از چهره های مطرح اصلاحات چون «غلامحسین کرباسچی»، «محمد علی نجفی»، «محمد علی ابطحی»، «عیسی سحرخیز»، «عباس عبدی» و «محمد قوچانی» در کنار کروبی قرار گرفتند و ظاهرا دست به حمایت از او زدند، اما از ماموریت اصلی خویش در ستاد موسوی نیز دست نکشیدند. به این ترتیب بود که وقتی کرباسچی -که به عنوان معاون اول کروبی خود را جا زده بود- روز انتخابات روی برگه رأی نام موسوی را نوشت و به همگان نشانش داد، کسی از این کار او تعجب نکرد!

با روشن شدن تکلیف کروبی، خاتمی علنا در تیم میرحسین چادر زد، در جلسات حساس ستاد وی حضوری فعال یافت و حتی در مواردی توصیه هایی درباره روش های تبلیغی به او کرد. به عنوان مثال، از میان آنچه رسانه‌ای شد، او در دیداری از موسوی خواست در سخن گفتن با مردم از شعارهای ملموس بهره ببرد، در مقابل انتقادها سکوت کند و از خود واکنشی نشان ندهد.

منبع: فصل پنجم کتاب سودای سکولاریسم(رمزگشایی از زندگی و کارنامه سید محمد خاتمی)

۱۳۹۱/۹/۲

اخبار مرتبط