به گزارش نما ،فقط چند روز از مرگ حسین چهار و دلنیای سه ساله میگذرد. غم تازه است و نفسبُر. اعلامیه مرگ بچهها روی دیوار است. پدرهایشان نای حرف زدن ندارند و مادرانشان هم درست مثل پدرها، بهتزده سر در گریبان غم فرو بردهاند. آنقدر زود پركشیدند كه انگار اصلا به دنیا نیامده بودند. درست مثل باد بهاری، بهسرعت وزیدند و رفتند. بعد از مدتها، خانواده دور هم جمع شده بودند تا دلی صافكنند، بگویند و بخندند، اما حالا ناباورانه عزادار غم مرگ این دخترخاله و پسرخاله كوچك شدهاند.
سالار طاهری، پدر حسین، با اندوه میگوید: «خانه من در كرمانشاه است، اما چند روز پیش تصمیم گرفتیم همراه خانواده برای سركشی به زراعتمان به روستا برویم. وقتی رسیدیم ماشین را بدون اینكه درهایش را قفل كنم، در حیاط خانه پارك كردم. حسین را كه خواب بود، در آغوشگرفتم و او را به خانه پدر همسرم بردم كه چسبیده به خانه باجناقم در همین روستاست.
با مردان خانواده در پذیرایی نشسته بودیم و پسرم نیز در آغوشم به خواب رفته بود. بلند شدم تا او را روی زمین بگذارم تا بخوابد كه بیدار شد. پدربزرگش صدایش زد تا نزد او برود كه نرفت. در آغوش من وسط خواب و بیداری بود كه مهمان به خانه پدر خانمم آمد. بعد از احوالپرسی با مهمانها، پسرم هم كنارم بود و مراقبش بودم، اما متاسفانه آن اتفاق تلخ افتاد.»
حادثهای عجیب
ساعت از سه بعدازظهر گذشته بود كه پدر حسین متوجه نبود پسرش شد و از همسرش سراغ او را گرفت: «همسرم گفت دلنیا دنبال حسین آمد و با هم به خانه خواهرم رفتند.
ساعت چهار و نیم بعدازظهر، یكدفعه خواهرخانمم گفت دخترم نیست، حسین شما كجاست؟ بعد با عجله رفت دنبالش كه یكدفعه فریاد كشید دلنیا در ماشین است. به سمت ماشین رفتم و از پشت شیشههای دودی، دلنیا را دیدم كه روی صندلیهای عقب بود. خواستم در را باز كنم كه دیدم قفل است، در حالیكه درها را قفل نكرده بودم.
بعد از زدن دزدگیرم و باز شدن درها، خواستم دلنیا را بردارم كه دیدم حسین هم همانجا درازكشیده است. آنها را در آغوشگرفتم و بیرون آوردم. هر دو بیحال بودند. سریع به حسین تنفس مصنوعی دادم و بعد، پدر و مادر دلنیا هم از راه رسیدند و سپس هر دو را بهسرعت به بیمارستان بردیم. پزشكان بعد از معاینه دلنیا گفتند فوت كرده است، اما پسر من هنوز نفس میكشید.
پزشكان تلاش زیادی برای نجات حسین كردند، اما گفتند برای ادامه درمان باید به بیمارستانی در كرمانشاه برود. با آمبولانس به سمت بیمارستان حركت كردیم. نمیدانم چند ساعت از شب گذشته بود كه بیهوش شدم و بعد از به هوش آمدن، متوجه شدم پسرم هم از دنیا رفته است.»
پدر حسین آه بلندی میكشد و ادامه میدهد: «چون ماشین، رو به آفتاب بود و آن روز هم بسیار گرم بود، هر دو به خاطر گرمای بیش از حد ماشین جانشان را از دست داده بودند.
روز حادثه، روز عجیبی بود. سه برادر خانمم در حیاط بودند، حتی خودم دوبار تا اطراف ماشین رفتم و از كنار آن هم رد شدم، اما هیچ صدایی از بچهها نشنیدم و كسی هم آنها را ندیده بود كه وارد ماشین شوند.
خانه پدرخانمم دو طبقه است. طبقه پایین دامداری است. پسرم بهخاطر ترس از گوسفندان هیچوقت پایین نمیرفت، اما چیزیكه مشخص است، این است كه روز حادثه، حسین همراه دلنیا كه او هم به خانه پدربزرگش آمده بود، از پلهها پایین رفته و به سمت ماشینم كه در حیاط پارك بود، رفته بودند. بعد از وارد شدن به ماشین، نمیدانم چه كردند كه درها قفل شد و این اتفاق تلخ رقم خورد.»
ناپدید شدن بچهها را جدی بگیرید
سرهنگ محمدرضا آمویی، معاون اجتماعی فرماندهی انتظامی استان كرمانشاه با اشاره به این خبر به خانوادهها هشدار داد: با توجه به این حادثه تلخ به چند نكته مهم باید توجه داشت.
در همان روزی كه این اتفاق رخ داد، دو كودك دیگر نیز در خراسان رضوی در تنور افتاده و فوت كرده بودند. درخصوص این دو كودك، طبق اعلام همكارانم، آنها حداقل دو ساعت درون خودرو محبوس شده بودند كه متاسفانه مرگ آنان را در پی داشت.
با توجه به فصل گرما، محدودیتهای ناشی از شیوع كرونا، سفرهای تفریحی و حضور در نقاط حادثهخیزی مانند استخرها و رودخانهها كه حوادث غرقشدگی را در پی دارد، ضروری است والدین توجه ویژهای به مراقبت از كودكان خود داشته باشند. در مهمانی هم حواسشان به بازی بچهها باشد و سكوت آنها و ناپدید شدنشان را جدی بگیرند.
به غیر از حوادث طبیعی مانند غرقشدگی، والدین همچنین باید توجه همهجانبهای به دختربچههای خود كه حامل طلاجات و زیورآلات هستند، داشته باشند تا خدای نكرده، همچنان كه سالهای پیش نیز شاهد بودیم، هدف ربایش افراد طماع، سودجو و سارقان، حوادث نامطلوب و حتی منجر به مرگ قرار نگیرند.
روزنامه جام جم