نمره رضایی به دولت‌های 20 سال گذشته

عکس خبري - نمره رضايي به دولت‌هاي 20 سال گذشته

من به آشتی با مردم معتقدم. باید دولتمردان اول از همه به مردم پاسخگو باشند و در صورت بروز مشكل با آنها در میان بگذارند و از آنان عذرخواهی كنند. الان وضع به گونه ای شده است كه هر مشكلی كه پیش می‌اید مجلس یا دولت تقصیر كار را به گردن نمیگیرند و پاسخگو نیستند و به راحتی جا خالی میدهند و ضربه این عدم پاسخگویی و مسئولیت ناپذیری قوا به نظام وارد می‌شود.


به گزارش نما ، متن كامل پرسش و پاسخ‌هاي اختصاصي ابتكار با دكتر محسن رضايي به شرح زير است:

حدود 8 سال از آغاز اجراي چشم انداز 20ساله كشور گذشته است و تقريبا الان در نيمه راه اجراي اين سند مهم در كشور هستيم. شما در اين مقطع تا چه حد حركت كشور را در مسير چشم انداز مي‌بينيد و در صورت حركت نكردن امور اجرايي در اين مسير، چه خطراتي كشور را تهديد مي‌كند و مجمع و نهادهاي نظارتي كشور چه اهرم‌هاي كنترلي در اختيار دارند كه مسير امور اجرايي توسط دولت را به ريل چشم انداز بازگردانند؟

اگر چشم انداز به درستي اجرا مي‌شد كشور تحريم نمي‌شد و يكي از عوامل اصلي تحريم ضعف در اجراي اين سند بوده است. سند چشم انداز كشور طوري طراحي شده بود كه رويارويي آمريكا و هژموني جهان سلطه پيش بيني شده و براي آن چارجويي تعيين شده بود. به طور كلي در چشم انداز بر روي دو مساله اساسي تاكيد شده بود. توسعه يافتگي و پيشرفت همه جانبه كشور و تعامل سازنده در روابط بين‌الملل با تاكيد بر الهام بخش بودن ايران در جهان اسلام. تاكيد بر روي اين دومساله اساسي از آن جهت بود كه اجراي آنها به طور طبيعي هم نزديك شدن به آرمان‌هاي انقلاب و جمهوري اسلامي را با خود به همراه داشت و هم كشور را در مقابل تهديد‌هاي خارجي آسيب ناپذير مي‌كرد.

از نگاه شما چند درصد از اهداف چشم انداز بيست ساله كشور محقق شده است؟

البته در اجراي چشم انداز عقب گرد نداشتيم، اما متناسب با برنامه و دورنماي ترسيم شده هم حركت نكرديم. مردم و قواي سه گانه کشور بهتر مي‌توانستند عمل کنند. بر اساس چشم انداز بايد در اين مقطع به لحاظ اقتصادي و تعاملات بين‌المللي و ساير مفاد اين سند، سي درصد از چشم انداز بايد اجرايي مي‌شد اما با گذشت حدود 7سال از اجراي آن كمتر از 20 درصد از اهداف چشم انداز تحقق پيدا كرده است.

با در نظر گرفتن چگونگي اجراي چشم انداز و برنامه‌هاي پنج ساله توسعه كشور، از ديدگاه شما هر كدام از دولت‌هاي گذشته چه نمره اي مي‌گيرند و موفق ترين و ضعيف ترين دولت‌هاي گذشته كدامند؟

با گذشت بيش از سه دهه از انقلاب در اين مقطع بايدبا ديدگاهي ملي و انقلابي، يك آسيب شناسي شجاعانه از عملكرد دولت‌هاي سه دهه گذشته انجام شود.

بسياري از اقدمات گروه‌ها و جناح‌هاي سياسي كشور در مقاطع مختلفي كه در دولت بوده اند جاي بررسي و اسيب شناسي جدي دارد. مثلا در حوزه سياست خارجي چرا گروهي كه در اوايل انقلاب لانه جاسوسي را گرفتند الان موافق رابطه اند و چرا كساني كه در آن زمان مخالفان اين اقدام بودند الان تسخير لانه را بهترين كار مي‌دانند و طرفدار ادامه قطع رابطه با امريكا هستند؟ طبيعي است كه با گذشت اين سه دهه، بايد عملكردگروه‌هاي مختلف را در مقاطع گوناگون آسيب شناسي كنيم و ببينيم آيا جناح‌هاي عملكردشان صحيح بوده و چه بكنيم تا اشتباهات در سي سال آينده كمتر گردد. نكته ديگر اين است كه در طول 20 سال گذشته سه دولت داشتيم.

آيا با گذشت اين همه سال آيا دولت‌هايي كه در راس كار بودند توانسته اندآينده سازي کنند و نسل جديدي از مديران را پرورش داده و معرفي كنند كه در سال‌هاي آينده مديريت كلان در کشور را در دست بگيرند. طبيعي است در سالهاي آينده سن نسل اول و دوم انقلاب بالاي 70 سال خواهد بود.دولت آقايان هاشمي، خاتمي و احمدي نژاد چقدر تلاش كرده كه نسل دوم انقلاب را براي جايگزيني خود آماده كنند؟ و دولت بعدي هم همينطور. اين‌ها برخي از شاخص‌هايي است كه با بررسي آنها ميتوان عملكرد دولت‌هاي گذشته را ارزيابي كرد.

با در نظر داشت جميع اين مباحث مردم مي‌خواهند بدانند شما به عنوان يك فعال سياسي و دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام، وقتي عملكرد دولت‌هاي گذشته را از منظر شاخصه‌هاي چشم انداز و برنامه‌هاي توسعه، مانيتورينگ مي‌كنيد، به دولت‌هاي 20 سال گذشته چه نمره اي مي‌دهيد؟

به اعتقاد من همه دولت‌هاي گذشته عملكرد متوسط داشته اند و با در نظر گرفتن ابعاد عملكردي آنان نمره همه اين دولت‌ها زير پانزده بوده است. با اين توضيح كه همه دولت‌ها و سه رئيس جمهور قبلي در چهارسال اول فعاليت خود عملكرد خوبي داشته اند و نمره آنها بالاي 15 بوده است. اما همگي در دوره دوم رياست جمهوري خود بد عمل كرده و طبيعتا نمره ضعيفي كسب كرده اند. به طوريكه ميانگين نمره هشت ساله همه آنها زير 12 است. اين نشان مي‌دهدكه دولت‌ها در ايران ظرفيت بيش از 4 سال حضور در عرصه قدرت را نداشته اند و اگر در همان پايان دوره چهار ساله اول، قدرت به دولت بعدي منتقل مي‌شد، شايد برايند عملكرد كلي دولت‌هاي گذشته و شرايط ايران خيلي بهتر از وضعيت موجود بودو حدود 12 سال جلوتر يوديم و خود جناح‌هاي حاكم و روساي جمهور ايران در هر دوره نيز اينقدر آسيب نمي‌ديدند.

در همين نمره‌هاي زير 12،كمترين و بيشترين نمره‌ها مربوط به كدام دولت‌ها بود؟

چون شرايط و اقتضائات زماني هر دولت با دولت بعدي متفاوت بوده امكان مقايسه وجود ندارد اما همانطور كه گفتم نمره همه زير 12 است. ولي ترجيح مي‌دهم به هيچ كدام از دولت‌ها در مقايسه با ديگري نمره مشخصي ندهم.

اين روزها بحث مذاكره مستقيم با آمريكا به شدت داغ شده است و حتي برخي آن را گره گشاتر از مذاكره با 1+5 ميدانند. در داخل كشور هم برخي از آن به عنوان راهكار اصلي نجات اقتصاد كشور ياد ميكنند. نظرو ديدگاه شما درباره مذاكرات ايران با 1+5 و يا گفت وگوي مستقيم با آمريكا چيست؟

من مذاكره با 1+5 را جدي مي‌دانم و فكر مي‌كنم بايد آن را جدي بگيريم. اسرائيل انگليس و گروههايي در امريكا اصرار دارند كه اين مذاكرات را به بن بست بكشانند و ما را براي مذاكره با يك كشور خاص محرمانه به پستو و اتاق مرموز بكشانند. در حاليكه چون آمريكا و انگليس به اتفاق چين و روسيه ما را تحريم کرده اند و با ديگر كشورها در 1+5 هستند، راه رسيدن به نتيجه و خروج از بن بست و حل اختلافات موجود در روابط بين‌الملل ما به خصوص در پرونده هسته اي ادامه گفت و گوها با 1+5 است. مذاكره دوجانبه و محرمانه در کوتاه مدت كارساز نيست چرا كه به دليل تغيير تحولاتي كه در عرصه بين‌الملل در دهه‌هاي اينده رخ مي‌دهد اگر هم توفقي صورت گيرد، توافقات براي روابط بين‌المللي ايران بر يك بنياد سست بنا خواهد شد كه در آينده نمي‌توان چندان به آنها تكيه كرد و باز اوضاع بي ثبات مي‌شود.

توافق مورد نظر شما در مذاكره با 1+5 بايد در بحث هسته اي باشد يا بسته اي از همه مسائل روابط بين‌الملل؟

همه مسائل روابط بين‌الملل را مي‌توان از همين كانال 1+5 توافق كرد.

ولي سال هاست از اين كانال مذاكرات دنبال مي‌شود اما نتيجه اي در بر نداشته است ؟

اتفاقا در مواردي ما به توافقات خوبي رسيديم اما عمل نشد مثلا در دوره حضور آقاي لاريجاني در شوراي عالي امنيت ملي ايران با آقاي سولانا به توافقات خوبي رسيديم اما به آنها عمل نشد. در مذاکرات اخير در بغداد يک فرصت طلايي از دست رفت و تيم مذاکره کننده ايران نتوانست يک بازي برد برد را مديريت کند.

مقصر شكست مذاكرات و توافقات لاريجاني – سولانا چه كسي بود؟

به طور قطع مسئولان وقت مقصر بودند. البته دولت مدعي است که آزادي عمل نداشته است ولي اثبات اين مسأله ساده نيست هنوز هم دير نشده است. اما بايستي تيم مذاكره كننده و تيم سايست خارجي بايد قوي ترين ديپلمات‌هاي كشور باشند و آنها را در اين راستا سازماندهي و فعال كنيم. راه موفقيت در سياست خارجي اين است كه هم از انفعال پرهيز كنيم و هم از ماجراجويي. پاي ميز مذاكره ميتوانيم با منطق سازنده به نتيجه برسيم. مقام معظم رهبري هم هميشه از ايستادگي منطقي در اين راه صحبت مي‌كنند. ايستادگي منطقي هم اين است كه با در نظر داشتن منافع ملي يك سري امتياز بدهيم و يك سري امتياز بگيريم. و معناي اين کار معامله کردن بر سر منافع ملي مردم نيست. بلکه رفع تهديدات و رسيدن به حداکثر منافع ملي است.

جناب رضايي به نظر شما گمانه زني‌هاي رسانه‌هاي امريكايي و اروپايي درباره مذاكره مستقيم ايران و آمريكا را واقعيت دارد؟ آيا ماجرايي شبيه ماجراي مك فارلين به صورت غير رسمي و پشت پرده وجود ندارد؟

مسئولان کشور اين خبر را تکذيب کرده اند.بعيد ميدانم خبرهاي منتشر شده واقعيت داشته باشد.اين فضا سازي به ضرر ايران تمام شد.

با توجه به پيروزي مجدد دموكرات‌ها در انتخابات آمريكا، به نظر شما در دور دوم رياست جمهوري اوباما، آيا چرخشي در سياست‌هاي كاخ سفيد در قبال ايران رخ خواهد داد؟

به طور كلي آقاي اوباما در مقطع كنوني درباره موضوع ايران دو راه و گزينه پيش رو دارد. اول اينكه با توجه به در آستانه اتمام بودن دوره رياست جمهوري فعلي در كشور، اوباما احتمالا صبر مي‌كند تا دولت آينده ايران تشكيل شود. يك پيش بيني اين است كه فعلا كاري نكند تا مشخص شود كه در دولت يازدهم چه كسي روي كار بياييد. سناريوي دوم هم اين است كه يك سال پيش رو را از دست نمي‌دهد و به سرعت سياست‌هاي قبلي خود را دنبال كند چون وقت و فرصت را نمي‌خواهد از دست بدهد. اگر سناريوي دوم جدي باشد، طي ماههاي آينده بايد شاهد حركتي مهمي از سوي امريكاييها - پيشقدمي براي مذاكره و يا گسترش تحريم ها، باشيم.

رويكردآتي آمريکا، تشديد تقابل خواهد بود يا مذاكره و توافق؟

اوباما همه گام‌هاي تقابلي خود را در دور اول رياست جمهوري خرج كرد. لذا الان قاعدتا بايد به سمت مذاكره و ارائه پيشنهادهايي در اين راستا گام بردارد.

حال اگر پيشنهاد آمريكايي‌ها مذاكره مستقيم باشد، شما براي ورود ايران به پاي ميز منعي مي‌بينيد؟

همانطور كه گفتم مذاكره بايد با کساني باشد که تحريم‌ها را عليه ايران اعمال کرده اند. آمريکا هم موثر بوده، شروع کننده بوده ولي پايان بخش نيست. ولي کشورهاي 1+5محوررهمه گفت وگوها و حتي قطعنامه‌هاي شوراي امنيت بوده اند. از اين رو براي ايران فايده اي نداره كه تنها با يكي از كشورهاي عضو 1+5 به توافقي برسد. چرا كه اگر خارج از 1+5 ايران با آمريكا يا هركدام از اعضا توافقي بكند در صورت ارائه در شوراي امنيت قطعا روسيه يا چين وتو ميكنند و بي نتيجه مي‌شود.

ولي روسيه هم موافقت خود را با مذاكره مستقيم ايران و آمريكا اعلام كرده است.

نه، قطعاً اينطور گفته‌ها حرفهاي سياسي است پشتوانه اي ندارد. به محض اينكه مذاكره ميان ايران و امريكا شروع بشه خود همين روس‌ها شروع به ايجاد مشكل و بهانه جويي ميكنند. از اين رو دروازه ورود ما به بازسازي روابط بين‌الملل 1+5 بايد باشد و من راهي ديگري نمي‌بينم.

شما زماني پيشنهاد داده بوديد كه بايد «يک بسته جديد سياست خارجي با عنوان تغييرات متقابل به آمريکا» ارائه داد. يعني الان و در اين مقطع خاص ديدگاه ديگري داريد؟

اين پيشنهاد من مربوط به قبل از تحريم‌ها و اتفاقات دو سه ساله اخير بود.الان و در شرايط تحريم ما بايد شيوه‌هاي ديگري را پي گيري كنيم. قطعا در اون بسته بايد تغييراتي داده شود. باز هم تاكيد دارم در شرايط حاضر گفت وگو با 1+5 را جدي بگيريم.

اين روزها بسياري درباره ميزان و سهم تحريم‌ها در بحران ارزي و كاهش ارزش پول ملي اختلاف نظر دارند. به نظر شما سهم تحريم‌ها در نوسانات كنوني چند درصد است؟ بالاي 50 درصد يا كمتر از 50 درصد؟‌

من معتقدم كه در شرايط كنوني اقتصاد تحريم‌هاي اقتصادي آمريكا و اروپا تقريبا حدود 40 درصد اثر داشته است. سوء مديريت و پس از آن سواستفاده گروهي از افراد و دلالان و نظام اداري کشور از شرايط و هرج مرج‌هاي پيش آمده، در حدود 60 درصد در بروز نابساماني اقتصادي كنوني دخيل بوده است.

راهكار كوتاه مدت و بلند مدت پيشنهادي شما براي كنترل نوسانات ارزي و نجات اقتصاد كشور چيست؟

فوري ترين کار براي کنترل نابساماني‌ها و خروج اقتصاد کشور از اين بحران اين است که جلوي اشتباهات و ندانم کاري‌ها گرفته شود. نبايداجازه دهيم بيش از اين ندانم کاري‌ها و اشتباهات فاحش ادامه پيدا کنند.اگر مديران قوي و کارامد انتخاب کنيم، اگر اجازه ندهيم هيچ اقدامي بدون کار کارشناسي و نظر ومشورت کارشناسان اقتصادي صورت گيرد و جلوي اقدام‌هاي سليقه اي و اعمال نظرات شخصي را بگيريم همين در کوتاه مدت 50 درصد مساله را حل مي‌کند. اتاق مبادلات ارزي براي احياي بازار فرعي ارز که در اثر يک ندانم کاري تعطيل شده بود اقدام موثري است بايد ادامه يابد.

حتما در جريان هستيد که دولت به تازگي در اقدامي غافلگير کننده واردات اقلام گسترده اي از کالا‌ها را را به کشور اعلام کرد.همين اعلام به تنهايي باعث رشد فزآينده قيمت اين دسته از کالا‌ها شده است. به نظر شما به عنوان يک اقتصاددان آيا راهکار کنترل بازار اين دسته اقدامات است؟

به اعتقاد من برخورد سياسي امنيتي با اقتصاد بايد پايان يابد و برخوردهاي دستوري با بازار، اقتصاد را ازمسير خودش بيشتر منجرف ميکند و بکار بردن ادبياتي از اين دست، دامن زدن به تنش اقتصادي در اقتصاد خطرناک است. مسئولان اقتصادي کشور بايد بلايي را که چند سال پيش بر سر تعرفه‌هاي واردات آوردند اصلاح کنند. با اجراي نظام تعرفه اي اصلا لزومي نيست که دولت هر ازگاهي اين کالا يا ان کالا را ممنوع يا مجاز اعلام کند. خود تعرفه‌ها وضعيت را بدون ايجاد تنش کنترل مي‌کنند.

شما در انتخابات سال 1388 با ايده دولت ائتلافي به ميدان آمديد و علي الظاهر همچنان تشكيل دولتي ائتلافي را راه نجات كشور مي‌دانيد و بر آن اصرار داريد. اين ايده دولت ائتلافي با پيشنهاد دولت وحدت ملي كه از سوي ايت الله هاشمي رفسنجاني مطرح مي‌شود چه تفاوت‌هايي دارد ؟

دولت وحدت ملي براي حل مشکلات و اختلافات سياسيون و نخبگان کشور و پايان دادن به منازعات سياسي آنهاکاربرد دارد. ولي «دولت ائتلافي کارآمد و متعهد» راه کاري براي حل مشکلات مردم است. البته در دل بحث دولت ائتلافي پيگيري براي جلوگيري از اختلاف و منازعه سياسي هم هست. اما تکيه اصلي آن بر کارامدي و تعهدو به کارگيري افراد توانمند براي حل مشکلات مردم است، نه سهم دهي به گروه‌هاي سياسي.

مگر سياسيون کشور و جناح‌هاي موجود، افکار عمومي جامعه را نمايندگي نمي‌کنند؟

اگر نمايندگي مي‌کردند که مشکلات امروز را نداشتيم. سياسيون شعار مردمي بودن را داده اند اما در عمل نتوانسته اند که مردم را نمايندگي کنند. به همين خاطر هم در سه دولت ( هاشمي- خاتمي و احمدي نژاد) از اين جهت مشکل داشته ايم.

شما در سخنراني‌هاي انتخاباتي خود در سال‌هاي 87-88 به شدت از سياست‌هاي دولت محمود احمدي نژاد به خصوص در حوزه اقتصاد و سياست خارجي انتقاد داشته و جايي گفته‌ بوديد: «اگر مسير فعلي ادامه پيدا کند ما به سمت پرتگاه مي‌رويم.» الان چهار سال گذشته و از قضا همان مسير مورد انتقاد شما ادامه پيدا كرد. الان وضعيت چگونه است؟ به پرتگاه رسيده ايم؟ در حال سقوطيم؟ يا از پرتگاه سقوط كرده ايم؟... چاره و راهكار پيشنهادي شما در اين شرايط چيست و آيا همچنان بر همان نسخه قبل از سقوط اصرار داريد؟

واقعا ما در اين چهار سال شرايط سختي را گذرانديم. از فتنه 88 و بحث‌هاي داخلي گرفته تا تحريم‌هاي اقتصادي و تحولات سوريه و چالش‌هاي منظقه اي در خليج فارس و... باعث شدند که چهار سال بسيار سختي تجربه شود. يعني به پرتگاه رسيديم؟ به هرحال به گردنه سخت و حساسي رسيده ايم که بايد با درايت 10 سال آتي را مديريت کنيم تا از اين گردنه عبور کنيم.

سوريه به دلايل متعددي يکي از پاشنه آشيل‌هاي امنيت ما شده است. برخي بر اين جايگاه سوريه در داخل انتقاداتي هم وارد مي‌کنند. به تازگي هم مخالفين سوريه در دوحه به ائتلافي رسيده اند. شما چشم انداز تحولات سوريه و تاثير اين تحولات را بر شرايط عمومي ايران را چگونه مي‌بيند؟

سوريه از ابتداي انقلاب از متحدين وفادار ايران بود. چه در جريان انقلاب چه در زمان جنگ کمک‌هاي زيادي کرد. هيچ کشور عاقلي نسبت به متحد خود بي وفايي نمي‌کند. براي مثال، يکي از دلايل بي اعتمادي کشورهاي منطقه به شوروي سابق و روسيه کنوني اين است که در اوج تقابل اعراب و اسرائيل جمال عبدالناصر را در اوج درگيري رها کردند. يا به صدام بي اعتماد شدند چون با وجود اعزام نيرو براي حمايت از دمشق در حمله اسرائيلي‌ها در انتظار دستور بغداد منفعل ماندند و هيچ کمکي به سوريه نکردند. ايران کشوري بزرگ است و بايد متحدين خود را همراهي کند. البته واقعيت اين است که در سوريه بايد اصلاحات زودتر آغاز مي‌شد. ايران در کنار حمايت از دمشق بايد تلاش کند بين دولت و مخالفين و معترضين رابطه و مفاهمه اي بر سر آينده شکل بگيرد. دولت و وزارت خارجه تلاش‌هاي خوبي را شروع کردند.

در هرحال آيا صحيح است که حمايت از سوريه با امنيت ملي ما گره بخورد؟

مساله سوريه تنها بحث امنيت ملي ما نيست، وقتي ما با سوريه دوست باشيم با توجه به موقعيت استراتژيک سوريه وبه تبع آن با بخش عظيمي از جهان اسلام، با لبنان، عراق و مردم فلسطين هم دوست هستيم ومي توانيم کمک کنيم و از سوي ديگر تجارت و مبادلات اقتصادي خود را به سواحل مديترانه ببريم.

در آستانه انتخابات رياست جمهوري آينده هنوز چند معما وجود دارد که باعث مشوش ماندن فضاي عمومي شده. يکي از معماهاي حل نشده چگونه وارد شدن جريان اصلاح طلب به صحنه سياست و چگونگي برخورد حاکميت و طيف اصولگرا با ورد اين جريان است. جنابعالي به عنوان عناصر موثر و کسي که به مشارکت حداکثري مردم پاي بند هستيدف چه نسخه اي را تجويز ميکنيد. آيا شما هم معتقديد اين گروه بايد توبه کنند يا توبه آنها پذيرفته شده؟
پيشنهاد من اين است که جناح‌هاي سياسي کشور که خود را متعلق به نظام مي‌دانند، از صحنه کنار نروند. حتي اگر نامزد تعيين نمي‌کنند مشارکت داشته باشند. اگر جناح‌هاي سياسي احساس مي‌کنند که فضاي مطلوب براي حضور جدي و تمام عيار در صحنه را ندارند، قهر کردن آنها و عدم مشارکتشان نشان دهنده اين است که مي‌خواهند انقلاب و نظام را ناديده بگيرند.در حالي که مشارکت مي‌توانند بدون داشتن نامزد جدي و حداکثري باشد. ضمن اينکه فکر نمي‌کنم منعي براي حضور موثر آنان وجود داشته باشد. آنها هم مي‌توانند مانند ساير گروهها و احزاب نامزد معرفي کنند

در شرايط کنوني رقيب شما در انتخابات 1392 از کدوم جناح سياسي است و چشم انداز رقابت را چگونه مي‌بينيد.

من همچنان در حال رايزني و مشورت هستم و تصميم قطعي نگرفته ام. دولت آينده رقيب اصلي ش يک فرد يا يک جناح نيست. رقيب اصلي دولت آينده فقر و مشکلات اقتصادي داخلي و تحريم‌ها و توطئه‌هاي خارجي است.من معتقدم که اگر در گذشته جامعه سياسي ما ناچار بود با نگاه به گذشته حرکت کند، الان بايد روش را عوض کنند و بر اساس مسائل آينده اتخاذ سياست کنند و براي امروز تصميم بگيرند. اگر بتوانيم انتخابات آينده را به يک آينده نگري سوق دهيم و از گذشته جدا شويم. آن زمان مي‌توان اميدوار بود که صحنه رقابت جدي و جديدي شکل بگيرد.

در دولت ائتلافي مورد نظر شما آيا اصلاح طلبان سهمي دارند؟

آنچه که معيار من هست اصلا گروه‌هاي سياسي نيستند، بلکه کارآمدي و تعهد افراد است.

ولي نمي‌توان منکراين شدکه گروه‌هاي سياسي برايند بخشي از ديدگاه‌هاي جامعه است و آنان را نمايندگي مي‌کنند؟

من اعتقاد دارم که نگاه به آينده در شرايط کنوني بايد فارغ از ديدگاه‌هاي حزبي و جناحي و باشگاهي باشد. اگر نگاه به هشت سال آينده نگاهي ملي و در راستاي منافع ملي باشد بايد بهترين و کارآمدترين و متعهدترين افراد را از بين جناح‌ها و گروه‌هاي درون نظام که رهبري و نظام را قبول داشته باشند پيدا کرد و برگزيد. ولي اينکه هر حزب و گروهي سهم خواهي كنند و بخواهنددر دولت ائتلافي سهم داشته باشند، باز تکرار همان 20 سال گذشته مي‌شود که از آن عبور کرده ايم و اين تجربه نبايد تکرار شود.

آقاي دکتر، مرز دولت ائتلافي مورد نظر شما - يعني کارامدي و تعهد افراد فارغ از گرايشات سياسي و تعلقات حزبي – با تعريف مصطلح دولت تکنوکرات چيست؟

وجه بارز مورد نظر من در گزينش افراد اين است که علاوه بر کارامدي، تعهد و عرق ملي و اسلامي داشته باشند. ولي تکنوکرات‌ها تکنيک محور و تخصص گرا هستند و تعهد اسلامي و عرق ملي لازم را ممکن است نداشته باشند.

در اين صورت و با اين تعريف اصلا منظور از ائتلاف، ائتلاف با چه گروهي و چه افرادي است؟

ائتلاف افراد کارآمد و يا با اقوام و مردم. چه کسي گفته حتما بايد ائتلاف‌ها با جناح‌هاي سياسي انجام شود؟ مگر اقوام در کشور مرده اند؟ مگر گروه‌هاي مستقل در کشور نداريم؟

اقوام که با هم اختلاف و درگيري ندارند که بخواهند با هم ائتلاف کنند؟

بله اختلافي ندارند. اما از همه ظرفيت‌هاي آنها در اداره کشور استفاده نمي‌شود. مگر پيروزي‌هاي ما در جريان جنگ و انقلاب حاصل ائتلاف اقوام نبوده است؟ با در نظر داشتن دو مولفه کارامدي و تعهد و شرايط متفاوت کشور در ده سال آينده من معتقدم ما بيش از هر چيز به شکل گيري يک جنبش نياز داريم. در اين دوره خاص ما با يک پارادايم سياسي جديد مي‌توانيم از اين گردنه عبور کنيم و آن هم با مشارکت و ائتلاف فراگير و جنبشي مانند همه اقوام و گروه‌ها و افراد مستقل ممکن است.

به نظر شما در اين شرايط و با تفاسيري که مطرح شده است در اين مقطع ما الان در کشور به آشتي ملي سياسيون و نخبگان سياسي – چه نخبگان با هم و چه نخبگان با حاکميت- نياز داريم يا خير؟

من به آشتي با مردم معتقدم. بايد دولتمردان اول از همه به مردم پاسخگو باشند و در صورت بروز مشکل با آنها در ميان بگذارند و از آنان عذرخواهي کنند. الان وضع به گونه اي شده است که هر مشکلي که پيش مي‌ايد مجلس يا دولت تقصير کار را به گردن نميگيرند و پاسخگو نيستند و به راحتي جا خالي ميدهند و ضربه اين عدم پاسخگويي و مسئوليت ناپذيري قوا به نظام وارد مي‌شود. چرا نظام بايد پاسخگويي ناکارامدي، عملکرد ضعيف و عدم صداقت مسئولين باشد؟ چرا نبايد ما خودمان شجاعانه اشتباهات و قصورها را به مردم پاسخ دهيم؟ از همين رو است که من تاکيد دارم و تکرار مي‌کنم که در ده سال آينده بايد فضاي سياسي کشور و چارچوب‌ها و پاراديم‌هاي موجود و جناحي گذشته را عوض کنيم و به جاي تکرار مباحث دو دهه گذشته با مردم آشتي کنيم.

۱۳۹۱/۹/۶

اخبار مرتبط