ماجرای زیركی خاتمی در القای تقلب

«همه شواهد امر حاكی است موسوی انتخابات را برده است. اما من پیش‌گو نیستم». این سخنان در ابعاد گسترده توسط رسانه های خبری حامی موسوی پوشش داده شد.

به گزارش نمابه نقل از صراط، موسوی پیش از انتخابات، تقریبا تمامی مراحل پروژه براندازی نرم را پیموده بود. حامیان موسوی با تشکیک در سلامت انتخابات، وارد کردن اتهامات بی اساس به دولت و سیاه نمایی وضع موجود، در پی ایجاد یک «ذهنیت مسموم» درباره ساخت سیاسی برآمدند. آنها همچنین با انتخاب رنگ سبز به عنوان نماد انتخاباتی خود که در پروژه های انقلاب رنگی با هدف ایجاد توهم کثرت به کار گرفته می شود، تاکتیک دیگری از جنس این انقلاب ها را به اجرا گذاشتند. ایجاد شبکه‎های کوچک مرتبط به هم و ارتباط هرمی با مجموعه‎های بالاسری به‎عنوان بازوهای عمل‎کننده، دیگر شاخصه کودتاهای مخملی بود که به وضوح در ستاد میرحسین دیده می‌شد. به طوری‌که حال، همه زمینه ها برای اجرای فاز«پس از انتخابات» پروژه کودتای رنگی فراهم شده بود.

انتخابات دهم ریاست جمهوری سرانجام در بیست و دوم خردادماه 1388 برگزار شد و همان‌طوری‌که بسیاری از تحلیل‌گران و حتی خود اصلاح طلبان پیش بینی کرده بودند، «محمود احمدی نژاد» توانست برای یک دوره چهار ساله دیگر به عنوان ریاست جمهوری اسلامی ایران انتخاب شود. اما واکنش رقیب اصلی او یعنی «میرحسین موسوی» به نتیجه انتخابات نه تنها ارسال پیام تبریک به احمدی نژاد و اعلام آمادگی برای همکاری نبود، که او و حامیانش در یک روند برنامه ریزی شده، اعلام پیروزی نموده و مجریان را متهم به تقلب در انتخابات کردند.

پروژه ابطال

خاتمی با اینکه پیش از این به صراحت گفته است در ایران تقلب ممکن نیست، به جای آنکه در برابر مدعیان تقلب همان موضع صریح را تکرار کند، در پس پرده ها آتش بیار معرکه می شود. او صبح روز بعد از انتخابات یعنی زمانی که آراء هنوز در حال شمارش بود، با هاشمی رفسنجانی تماس گرفته و می گوید که به همراه «میرحسین موسوی» و «سید حسن خمینی» قصد دیدار وی را دارد. به گفته هاشمی، خواسته این سه تن در دیدار ظهر 23 خرداد «ابطال انتخابات بود و راه های قانونی را نیز قبول نداشتند».

پس از اعلام نتایج از سوی شورای نگهبان، موسوی به دنبال جلسه ای با بهزاد نبوی، مصطفی تاج زاده و محسن امین زاده، نتایج را شعبده بازی دست اندرکاران انتخابات و صدا و سیما خواند و در بیانیه ای برگزار کنندگان انتخابات را متصدیان بی امانت دانست و نوشت: «این کار جز تزلزل نظام جمهوری اسلامی ایران و حاکمیت دروغ و استبداد نیست...خائنین به آرای مردم هیچ ابایی ندارندکه این خانه پارسیان به آتش کشیده شود».

نقش زیرکانه خاتمی در پروژه القای تقلب به ماجرای دیدار با هاشمی محدود نمی‌شود. او روز جمعه 22 خرداد هنگام انداختن رأی خود به صندوق، یعنی در حالی که هنوز چند ساعت بیشتر از آغاز رأی گیری نمی گذشت، در یک موضع گیری تعجب برانگیز، ذهن ها را برای پذیرش ادعای تقلب آماده کرد: «همه شواهد امر حاکی است موسوی انتخابات را برده است. اما من پیش‌گو نیستم». این سخنان در ابعاد گسترده توسط رسانه های خبری حامی موسوی پوشش داده شد.

با این اوصاف، روشن بود که تیم اصلاحات چه برنامه ای در سر دارد و به دنبال چیست. از این زمان به بعد، خاتمی، همان الگوی رفتاری آشنایش را که در همه حوادث رادیکالی حیات سیاسی اش دنبال کرده، پی می گیرد؛به پشت پرده می خزد و سکان رادیکالیسم را به موسوی می سپارد تا اگر بناست کودتا شکست خورده و کسی قربانی شود، این فرد میرحسین باشد. این واژه ها و عبارات، یک تصویر سمبلیک و تاریخی را در ذهن تداعی می‌کنند و آن چیزی نیست جز عکس مشهوری که لحظه انداخته شدن «شال سبز» به گردن موسوی از سوی خاتمی را شکار کرده است.

فردای روز اعلام نتایج، ستاد موسوی گام دوم از فاز پس از انتخابات پروژه کودتا را برداشت. این ستاد دست به اردوکشی خیابانی زد، هواداران خود را با نماد سبز رنگ به سطح شهر تهران ریخت و این اقدام به سرعت تبدیل به آشوب، ناآرامی و درگیری شد. خود موسوی نیز به تحریک برخی از هوادارانش که اهداف خاص را تعقیب می‌کردند در این تجمعات حضور یافت. مهدی کروبی نیز با اینکه مجموع آرایش، از آرای باطله هم کمتر بود، قلم و زبانش را به تریبونی در اختیار افراطیون برای اتخاذ مواضع اولترا رادیکالی علیه نظام تبدیل کرد تا مواضع افراطی او، موسوی را بیش از پیش تحریک کرده و در عرصه نگه دارد.

تصور اصلاح‌طلبان این بود که با توجه به 13 میلیون رایی که موسوی دارد و باور بخش قابل توجهی از رأی دهندگان به او در تهران به این‌که تقلب شده است، برای اولین بار فرصتی بوجود آمده است تا بتوان تعداد قابل ملاحظه‌ای از مردم تهران را از معترض به آشوب‌گر تبدیل کرد و به خیابان آورد؛ به عبارت دیگر، اصلاح‌طلبان تصور می‌کردند شاید برای اولین بار بعد از ظهور در صحنه سیاسی کشور پس از دوم خرداد 1376، می‌توانند با الگوبرداری از انقلاب های رنگی، برای آشوب‌هایی که هدف آنها براندازی نظام است، نوعی «بدنه اجتماعی» ایجاد کنند.

موسوی عصر روز یکشنبه 24 خرداد به دیدار رهبر انقلاب رفت و ایشان ضمن توصیه وی به متانت و پیگیری حق خود از مراجع ذیصلاح چون شورای نگهبان، خواستار پیگیری دقیق نامه اعتراض موسوی شدند. پس از این دیدار شورای نگهبان از کاندیداهای معترض خواست در جلسه ای مسائل خود را مطرح کنند که موسوی در این جلسه حضور نیافت.

با توجه به اینکه خاتمی پیش از انتخابات صریحا از نبود امکان تقلب در سیستم انتخاباتی ایران سخن رانده بود، از او انتظار می رفت در مقابل ادعای موسوی موضعی صریح اتخاذ کند، او اما روز 25 خرداد، با صدور بیانیه ای به مناسبت تظاهراتی که بنا بود حامیان موسوی در تهران برپا کنند، بدون این‌که اشاره به «ماهیت رخداد مورد نظر خود کند» نوشت: «آنچه در جریان انتخابات اخیر ریاست جمهوری اتفاق افتاد باعث خدشه دار شدن اعتماد عمومی و منجر به واکنش های طبیعی و پراحساس مردم عزیز ما در سراسر کشور شده است. این حق مسلم مردم است که خواستار حفظ آرای خود شوند و وظیفه مسلم مسؤولان کشور است که امانت دار این آراء باشند و تلاش کنند اعتماد عمومی را که بزرگ‌ترین پشتوانه کشور و نظام است حفظ و تقویت شود.»

وی در ادامه مطالبات موسوی را روشن دانست و نوشت که این مطالبات «خواست همه ماست».

«ابطال انتخابات» خواسته ای بود که جریان فتنه از آن کوتاه نمی آمد، چرا که برای پیش‌برد طرح کودتا، ابطال یک گام اساسی محسوب می شد. لذا روز 26 خرداد وقتی جمعی شامل نمایندگان کاندیداها، نمایندگان مسئولان اجرائی، نظارتی و کمیسیون تبلیغات انتخابات به دیدار رهبر معظم انقلاب رفتند، نمایندگان موسوی و کروبی همچنان بر ابطال اصرار کردند و البته جواب قاطعی از زبان رهبر انقلاب شنیدند: «یک مطلبی هم راجع به ابطال انتخابات بگویم که دیگر هیچ وقت چنین مطلبی را تکرار نکنید. اگر امروز تمام دنیا نیز روبه‌رویم جمع شوند و بایستند و بگویند انتخابات باید ابطال شود، بنده هرگز زیر بار نخواهم رفت. ابطال انتخابات تودهنی به مردم است و بنده به هیچ عنوان از حقوق مردم کوتاه نخواهم آمد».

سند غیرقابل انکار تقلب

با این وجود، ادعاهای بی اساس و بی منطق موسوی و حامیانش درباره وقوع تقلب، کشور به ویژه تهران را در هفته پس از انتخابات صحنه نآرامی و اغتشاش کرده بود. موسوی پی در پی با صدور بیانیه های تحریک آمیز، حامیان غافل خود را که از حقیقت ماجرا بی خبر بودند، دعوت به شورش می کرد. در همین راستا، «زهرا رهنورد» همسر میر حسین مصاحبه ای تاریخی با شبکه تلویزیونی دولتی انگلیس بی بی سی انجام داد و در بیان استدلال های خود برای وقوع تقلب گفت: «آذربایجان و ترک زبان ها هیچ وقت فرزند خودشان را نمی گذارند که به کس دیگری رأی بدهند. خود من لر هستم و موسوی هم بارها گفته من داماد لرستان هستم. بنابراین اهالی لرستان موسوی را نمی گذارند به آقای احمدی نژاد رأی بدهند. این دو تا ملاک است و باقی موارد هم شبیه همین است».

اتمام حجت رهبری

این رفتار غیرمنطقی، عدم تمکین در برابر قانون و دعوت حامیان به شورش خیابانی باعث شد رهبر معظم انقلاب پشت تریبون نماز جمعه روز 29 خرداد حاضر شده و با آشوب‌گران اتمام حجت کنند.ایشان در خطبه‌های نماز با طرح مسائل مختلف از جمله حوادث پس از انتخابات، تاکید بر رسیدگی قانونی به اعتراض معترضین توسط شورای نگهبان، انتقاد از برخی بد رفتاری¬هایی که در مناظرات تلویزیونی قبل از انتخابات روی داد، هشدارهای جدی به طراحان پروژه آشوب دادند. ایشان با اشاره به پروژه انقلاب رنگی که برخی در ایران قصد اجرایش را داشتند، فرمودند:

عوامل این عناصر خارجى به کار افتادند و خط تخریب خیابانى شروع شد؛ خط تخریب، خط آتش‏سوزى، اموال عمومى را آتش بزنند، حریم کسب و کار مردم را ناامن کنند، شیشه‏هاى دکان مردم را بشکنند، اموال بعضى از مغازه‏ها را به غارت ببرند، امنیت مردم را از جانشان و مالشان سلب کنند؛ امنیت مردم مورد تطاول اینها قرار گرفت. این ربطى به مردم و طرف¬داران نامزدها ندارد، این مال بدخواهان است، مال مزدوران است، مال دست‏نشاندگان سرویس-هاى جاسوسى غربى و صهیونیست است. این کارى که در داخل، ناشیانه از بعضى سر زد، اینها را به طمع انداخت، خیال کردند ایران هم گرجستان است! یک سرمایه‏دار صهیونیست آمریکائى چند سال قبل از این، طبق ادعاى خودش که در رسانه‏ها و در بعضى از مطبوعات نقل شد، گفت من ده میلیون دلار خرج کردم، در گرجستان انقلاب مخملى راه انداختم؛ حکومتى را بردم، حکومتى را آوردم. احمق ها خیال کردند جمهورى اسلامى، ایران و این ملت عظیم هم مثل آنجاست. ایران را با کجا مقایسه میکنید؟! مشکل دشمنان ما این است که هنوز هم ملت ایران را نشناختند.

ایشان در بخش دیگر از فرمایشات خود، بار دیگر همه طرف ها را به پیروی از قانون دعوت کردند:«من از همه‏ این دوستان، این برادران، می-خواهم بنا را بر برادرى بگذارید، بنا را بر تفاهم بگذارید، قانون را رعایت کنید. راه قانون باز است. راه محبت و صفا باز است، از این راه بروید. و امیدوارم خداى متعال توفیق بدهد که همه از این راه بروند». اما یک هشدار نهایی نیز دادند و آن اینکه « زورآزمائى خیابانى بعد از انتخابات کار درستى نیست، بلکه به چالش کشیدن اصل انتخابات و اصل مردم‏سالارى است.من از همه می خواهم به این روش خاتمه بدهند. این روش، روش درستى نیست. اگر خاتمه ندهند، آن وقت مسئولیت تبعات آن، هرج و مرج آن، به عهده‏ آنهاست».

پس از این بیانات، آنچه در فضای عمومی کشور روشن گشت این حقیقت بود که از این پس هرگونه حرکتی ماهیتی فرا انتخاباتی داشته و مسببان آن در پی تقابل با رهبری و کل نظام هستند. ...ادامه دارد

منبع: فصل پنجم کتاب سودای سکولاریسم(رمزگشایی از زندگی و کارنامه سید محمد خاتمی)

۱۳۹۱/۹/۷

اخبار مرتبط