زهرا غلامی همسر شهید مدافع حرم حاج اسماعیل حیدری در گفتگو با هفتهنامه شما همزمان با آغاز هفته ولایت از سیره ولایی فرمانده مدافع حرم شهید حاج اسماعیل حیدری گفت:
حاج اسماعیل در مکتب اهل بیت
شهید حیدری در مکتب اهلبیت بزرگ شدند، ایشان ارادت خاصی به حضرت اباعبدالله(ع) داشتند و از افتخاراتشان این بود که از مادحین اهلبیت عصمت و طهارت هستند در منش و عمل هم این مهم را نشان میداد، شادی در شادیهای اهلبیت و افتخار به حیدری بودن در میلاد حضرت امیر کاملا مشخص بود و منش ایشان نیز حیدری بود.
دست نوازش بر سر ایتام
در زمانی که ایشان در رشت دانشگاه میرفتند فرزند شهیدی بود به اسم محمدرضا شالیکار که با مادرش به دانشگاه آمده بود شهید حیدری محمدرضا را با آنکه پسر ما حسین کوچک بود بغل میکرد و دست نوازش میکشید فرزندان شهدا او را دایی صدا میزندند و بعد از شهادت حاجی هم آنها خیلی متأثر شدند. حاج اسماعیل همیشه رابطه خوبی با بچهها داشت و همیشه با آنها شوخی میکرد و به ایتام رسیدگی ویژه داشت، من خودم در کنار زندگی او این حرف را که شهدا در سیره اهلبیت قدم برمیدارند ملموس دیدم. در حلب سوریه وقتی در خیابان میرفتیم برای بچههای جنگ زده سوری همیشه خوراکی کوچکی حتی در حد و اندازه یک شکلات هم که شده داشت معتقد بود که اکنون که این مردم توسط بدترین و شقیترین موجودات مورد ستم قرار گرفتند و سرهایشان بریده میشود وظیفه ماست که بر اساس منش ولایت امیرالمؤمنین از مظلوم حمایت کنیم. ایشان معتقد بود باید هم در حرف و هم در عمل باید ولایی بود و مکتب اباعبدالله(ع) در خون و روح ایشان جاری و ساری بود.
زندگی مشترک علوی
حاج اسماعیل همراه و همدم من بود و میشد مصداقهای رفتار او در زندگی مشترک را برگرفته از زندگی حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س) مشاهده کرد، همکاری در کار منزل، ابراز علاقه نسبت به من و فرزندان، غیور بودنشان نسبت به زندگی از جمله این موارد است. در زندگی خصوصیتهای زیادی بود که اکنون آن را مرور میکنم میبینم چیزهای زیادی هست که او را نمونه میکند.
شفاعتمان کن
تنها حرفی که در دلم ماند و هیچ وقت نگفتم بار آخری که مرخصی آمد خواب بود با صدای نفسهای من بیدار شد با خودم تردید داشتم که بگویم من را حلال میکند یا نه، اما نتوانستم بگویم بارها در سوریه که بود تماس میگرفت و میگفت اگر شما نبودید ما نمیتوانستیم اینجا بمانیم ولی هرگز من نتوانستم بگویم من را حلال کن و شفاعتم کن و آرزو دارم و از او میخواهم که هرگز تنهایمان نگذارد و دستمان را بگیرد.