به گزارش نما، کبری اسوپار فعال رسانه ای طی یادداشت در روزنامهی جوان نوشت:
ستونی از صفحه یک روزنامه اعتماد، دیروز در اختیار مسعود بهنود، روزنامهنگار ضدانقلاب و کارمند بیبیسی قرار گرفت تا او نظرات شخصیاش پیرامون کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ را بنویسد. مسعود بهنود پس از ترک ایران، سالهاست به عنوان یکی از همکاران بیبیسی فارسی مشغول به کار و دارای برنامه ثابت در این شبکه است. روزنامهی اعتماد هم یک رسانه اصلاحطلب به مدیرمسئولی الیاس حضرتی، از چهرههای شاخص اصلاحطلب و نمایندهی سابق مجلس است.
تریبون دادن توسط روزنامههای داخل کشور به همکاران بیبیسی فارسی اتفاقی عجیب و غیرمتعارف محسوب میشود. ستون نویس روزنامه اصلاحات یا همکار بیبیسی فارسی؟ نمیشود که این هر دو را با هم داشت و هم از رسانه قانونی داخل کشور و حامی دولت روحانی خورد و هم از شبکهی ملکه انگلیس!
علاوه بر این، الیاس حضرتی با بذل و بخشش روزنامهاش به همکار بیبیسی فارسی، گرچه تلاش میکند برای رسانهاش بین جمعی خاص وجه تراشی کند، اما در عمل با تحریفات تاریخی بهنود در یادداشتی که نگاشته، حقایق تاریخی را قربانی تعلقات شخصی خود کرده است.
روزنامهی اعتماد در این یادداشت از قلم بهنود، عنوان کرده که آیت الله کاشانی یکی از افرادیست که موجب سقوط دولت مصدق شده است! مرحوم مصدق اگر از روحانیت فاصله نمیگرفت، خود و دولت برخاسته از خواست ملت را اسیر کودتا نمیکرد، اما برخی تلاش دارند نماد روحانیت در ایران آن دوره را خائن به منافع ملت و ملی شدن صنعت نفت جا بزنند. تکلیف بیبیسی و همکارانش که روشن است، اما روزنامه اعتماد چرا باید پی دروغ سازی علیه مرحوم آیت الله کاشانی برود؟
در بخش دیگری از یادداشت بهنود که پر از ارجاعات زمانیِ در هم ریخته است، آمده که: "مردم باور کردند که ۱۰ ماه بعد از آغاز شورشهای خیابانی و جرقههای انقلاب که صدایش پیچیده بود، حکومت پادشاهی، به این نتیجه رسیده که ۱۲ سال بعد از مرگ دکتر مصدق، او باشکوه به صحنه برگشته است."
شورشهای خیابانی و انقلاب اسلامی و الیاس حضرتی! شورش نامیدن قیام مردم علیه حکومت شاهنشاهی، تخفیف انقلاب اسلامی مردم است و باز باید تاکید کرد که از بیبیسی و همکار قدیمیاش انتظاری نیست، اما روزنامهی الیاس حضرتی چرا باید تریبون دهد تا بهنود نظرات بیبیسی پیرامون انقلاب اسلامی را در رسانه رسمی و حامی دولت بیان کند؟
اما اینها، تازه همهی تحریفی نیست که بهنود به لطف اعتماد الیاس حضرتی، منتشر کرده است. او تاکید میکند که: "در تحولات سیاسی فرشته و دیوی در کار نیست. قدرت خارجی هست که از زیر دخالت میکند و منافع خود میجوید و از میان بازیگران انتخاب میکند و گاه انتخابهای خود را قربانی میکند."
آیا در هر تحول خارجی در ایران، قدرت خارجی در کار بوده و حتی آن تحول عظیم که با شعار معروف "دیو چو بیرون رود، فرشته درآید" همراه شد، با دخالت خارجی انجام شد؟ آیا دیو و فرشتهای که بهنود نوشته اشاره به همین شعار تاریخی انقلاب اسلامی مردم ایران و رد حق و باطل بودن امام خمینی و شاه ندارد؟
او در جای جای مطلب اشاره میکند که آینده در دست مصدقیهاست و سپس، از آنچه در بیبیسی گفته میشود، اینجا به تلویح و کنایه، رونمایی میکند: "دیگر زمانی است که فساد مالی دیکتاتوریها، در برابر چشمها قرار میگیرد، در آنجا دخالت خارجی هم کار زیادی نمیتواند."
آیا او اینجا به وضوح در مورد جمهوری اسلامی که او و رسانه مطلوب و متبوعش بیبیسی فارسی، آن را دیکتاتور و فاسد میدانندش، صحبت نمیکند؟
و پایان مطلب بهنود: "دیگر آن احساساتیهای قصههای دیو و فرشته در صحنه نیستند. ۶۷ سال بعد از آن ۲۸ مرداد، اینک نسلی است که آزادی و استقلال میطلبد و کمتر فریب گرگهایی را میخورد که در نهایت منفعت خویش میجویند. درس مقاومت مصدق همین بود."
و این سطور پایانی یادداشتی که روزنامه اعتماد منتشر کرده، آیا چیزی غیر از رسمیت بخشی به براندازیست؟
به همین سادگی یک رسانهی اصلاحطلب در اختیار روزنامهنگار و نویسندهای حرفهای و قدیمی، اما برانداز و معاند قرار میگیرد تا براندازان در رسانههای رسمی و قانونی ایران هم دارای تریبون باشند.
مسعود بهنود معاند شناسنامه داریست؛ نه تاکنون عقیدهای را پنهان کرده و نه ناشناختهای ست که هویتش روشن نباشد. اما این میان، کسی که پرچم اصلاحطلبی دست گرفته و حرف براندازی میزند، روزنامه اعتماد است که دیگر، اعتماد به آن یعنی نادیده گرفتن نفوذ، یعنی تحمیق خود!
یادداشت مسعود بهنود هشدار براندازی به نظام جمهوری اسلامیست، نه در بیبیسی فارسی، بلکه در رسانه داخلی ایران و حامی دولت مستقر در کشور؛ این رویدادی نیست که بتوان ساده از کنارش گذشت.