هر سال 10 آذر ماه با نام روز مجلس تكريم مي شود و گهگاه نيز از شهيد آيت الله مدرس كه 75 سال قبل در چنين روزي شربت شهادت نوشيد، يادي گذرا مي شود. اما اگر صحيفه نور را ورق بزنيم بارها نام مدرس به عنوان الگوی مجلس و حتی دیگر قوا از سوي امام تكرار شده است. به عنوان نمونه زمانی که پس از استعفای بخشی از دولت مهندس میرحسین موسوی و در آستانه دومین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی آقایان عسکراولادی، مرحوم امانی، لبّانی، رخ صفت و حاج حیدری به محضر امام رفتند، معظم له فرمودند: "سعی کنید مثل مرحوم مدرس را انتخاب کنید- البته مثل مدرس که به این زودیها پیدا نمیشود، شاید آحادی مثل مدرس باشند- کسانی را که انتخاب میکنید باید مسائل را تشخیص دهند، نه از افرادی باشند که اگر روس یا امریکا یا قدرت دیگری تشری زد بترسند، باید بایستند و مقابله کنند. شما بازارها را بیدار کنید تا در تهران و سایر جاها اشخاص خوبی را به مجلس بیاورند، تا مجلس آینده ما از مجلس فعلی بهتر باشد." (1)
در برگي از يادداشتهاي مدرس ميخوانيم: "بزرگان وبرگزيدگان جهان، تا زندهاند غريب و تنهايند ولي بعد از مرگ آنان همه ادعا ميكنند، كه آشنا، هم سخن و هم فكرشان بودهاند." (2)
مدرس در زمان حيات خود، اين تنهايي و غربت را كاملا احساس نموده و در بسياري از موارد نيز به آن اشاره كرده است. در سفر اصفهان كه يكي از سفرهاي تاريخي اوست به ديدار كنندگان خود در مدرسه چهارباغ كه همه از علما و مشاهير آن ديارند ميگويد:
"شما مرا، نه علي(ع) ميدانيد كه به حكم وظيفه و اعتقاد خود همراهي و ياريم كنيد و نه عمر كه براي صلاح و مصلحت روزگار تنهايم نگذاريد." (3)
مدرس به خوبي آگاه است كه در ميان جامعه زمان خود، عقيده و كلامش غريب و ناشناخته است، تاريخ هم اين تنهايي و غربت را در تمام زندگي او ميشناسد، اگرچه شهرتي جهاني دارد. جامعهاي كه در آن روزگار مدرس را ميشناخت و گراميش ميداشت براي اين بود كه قهرماني رشيد و فداكار در جريان مبارزه با ديكتاتوري رضاخان در ميان آن همه سكوت و ارعاب يافته بود، در نظر آنان مدرس تنها سياستمداري بود كه با حريف قوي پنجهاي يكپارچه مينمود كه سياست و سپاه امپراطوري نيرومندي پشتيبان او بود، در حالي كه حالا بخوبي ميدانيم وجود مدرس و نيروي فعاله شگفتانگيز او در همين يك بعد خلاصه نميشود، تك فردي او در زمينه سياست دروازههاي تاريخ را بر روي او گشود و او را وارد دنياي جاودانگيها نمود و اين خود موجب آن شد كه تواناييهاي منحصر بفرد و وسعت ديدار و در ابعاد ديگر زندگيش تحت الشعاع فعاليتهاي سياسي او قرار گيرد:
مرد سياسي بايد جامعيت داشته باشد جامعيت در علومي كه من حيث المجموع بتواند دنياي موجود را بشناسد و يك قرن جلوتر از خود به پيش رود.(3)
مدرس سياست را علم ميداند و آن را از علوم نظري ميپندارد براي عقيده و نظر هر كسي هم ارج و ارزش خاص همان نظر قائل است ولي اعتقاد دارد در كار سياست واپسنگري و محدود بودن انديشه و تفكر سياسي در چهار ديواري محيط خويش و مقطع زماني مشخص تنگ نظري سياسي را مينماياند چنان به نظر ميرسد كه مدرس اعتقاد دارد سياستمداري كه تا يك قرن بعد از خود را مورد توجه قرار ميدهد و فعل و انفعالات آن را در نظر ميگيرد در علم سياست جامعيت دارد اگر ميگويد: امروز در مملكت شما من هيچ دماغي را سراغ ندارم كه در سياست بالاتر و قويتر از خودم باشد. ناظر بر همين جريان دقيق فكري او است. براي تفهيم بيشتر فلسفه سياسي خود در يكي از نطقهاي خويش براي مجلسيان كه درك سخن و نظراتش برايشان مشكل است به سادگي بيان ميدارد: "اگر كاري را بدون تحقيق و از روي شبهه دولت و وزراء انجام دادند، نه تنها ضرر اساسي براي ما دارد بلكه ضرر كلي براي استقلال و آزادي اولادان ما تا پنج هزار سال بعد دارد."(4)
او تنها نسبت به نسل زمان خود احساس مسئوليت نميكند بلكه بار سنگين و توانفرساي دفاع از حقوق فردي و اجتماعي اولادان پنج قرن بعد سرزمينمان را به دوش دارد، درك عمق و ژرفاي حيرتانگيز سخن او براي مجلسيان كه رضاخان را پدر ملت و قهرمان نجات كشور ميدانند و در حقيقت شعاع ديدشان به انتهاي بيني آنان نرسيده كور ميشود، نه تنها مشكل است بلكه مطلقاً باور نكردني است و غربت و تنهايي او هم پديده همين تفاوت و شكاف بي انتهايي است كه ما بين او و همكاران و اقرانش وجود دارد. او در آن عصر از ضرورت تدوين متون دانشگاهي بومي سخن مي گويد: "مكرر اين مطلب را عرض كردهام، بايد تمام علوم و فنوني كه به سوي مملكت جلب ميشود و ما بدان نيازمنديم به لسان اهل اين مملكت ترجمه شود و عموميت پيدا كند، تا در اين مملكت دارالترجمه تأسيس نشود و علوم و فنون و صنايعي را كه محل احتياج ما است ترجمه نكند مملكت اصلاح نميشود بلكه ماليه مملكت ميرود، اخلاق مملكت ميرود، ادبيات مملكت ميرود. اين وظيفه وزارت معارف است كه بايد انجام دهد ولو اينكه هزينه آن هم بسيار سنگين باشد."(5)
در كنار ژرف انديشي وي ، پشتكار و وجدان عمل شهيد مدرس نيز الگويي مثال زدني است. با آنكه مدرس از كبر سن برخوردار است، از 1100 جلسه علني مجلس شوراي ملي دوره دوم تا ششم، بيش از 137ساعت سخن گفته است كه چيزي قريب به 8 درصد كل آن مي شود. به عبارت دقيق تر او با تسلط بر دستور جلسه و متكي بر فقه پويا سخن مي رانده و مقطع افتتاح دوره دوم كه در اصفهان بوده و سپس به عنوان نماينده طراز اول علما عازم گرديده و نيز يك سفر ديگر به اصفهان و مدت بستري بودن در بيمارستان به علت عارضه ذات الريه و همچنين ترور مشهور غيبت ديگري نداشته است.
با اين وصف چندان جاي تعجب نيست كه امام درباره وي بنويسند:" در واقع شهید بزرگ ما، مرحوم مدرس، که القاب برای او کوتاه و کوچک است، ستاره درخشانی بود بر تارک کشوری که از ظلم و جور رضاشاهی تاریک مینمود. و تاکسی آن زمان را درک نکرده باشد. ارزش این شخصیت عالیمقام را نمیتواند درک کند. ملت ما مرهون خدمات و فداکاریهای اوست . و اینک که با سر بلندی از بین ما رفته است، بر ماست که ابعاد روحی و بینش سیاسی و اعتقادی او را هرچه بهتر بشناسیم و بشناسانیم"
پي نوشت ها:
1- صحیفه امام، ج18، ص 276
2- ياد، شماره 28 ، صفحه 113
3- همان
4- مذاكرات مجلس شوراي ملي، جلسه 52 از دوره ششم
5- خاطرات سيد مهدي فرخ (معتصم السلطنه)،پرويز لوشاني، انتشارات اميركبير، جلد اول و دوم ص 12
6- صحیفه امام، ج19، ص 74