برای تحلیل آنچه بر صنعت نفت طی ۴۲ سال اخیر گذشته است باید به دو عامل «شرایط» و «تصمیمسازان» دقت کرد، بهویژه در حوزه پالایشگاهها. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به تبع آن آغاز جنگ تحمیلی، شرایط بیشتر پالایشگاههای کشور به دلیل بمبارانها و بعضاً خرابکاریها اسفناک بود و در دهه ۶۰ کشورمان به یک واردکننده بزرگ بنزین و فرآوردههای نفتی تبدیل شده بود. پس از پایان جنگ، رویکرد دولت وقت به توسعه صنعت پالایشی کشور متمایل شد که طی سالهای ۶۸ تا ۷۶ و در اوج نیاز کشور به منابع مالی برای بازسازی صنایع، دو پالایشگاه بندرعباس و اراک احداث شدند. پالایشگاههایی که تحویل دولت اصلاحات شد تا مجموع پالایشگاههای کشور به ۹ پالایشگاه برسد. در دولت اصلاحات، اما موضوع پالایشگاهسازی فراموش شد و با وجود حرکت جهانی برای افزایش ظرفیت پالایشی، اما وزارت نفت آن روزها با بهانهتراشیهای عجیب و با تکبر خاصی منکر جذابیت اقتصادی ساخت واحدهای پالایشی شد. بیژن زنگنه دوره نخست وزارت خود در نفت را تجربه میکرد و با دیدگاه «نیروگاهی» معتقد بود چرا باید خودمان بنزین و فرآوردههای نفتی تولید کنیم، وقتی میتوان آن را وارد کرد. در دوره او، کلنگ هیچ پالایشگاهی به زمین نخورد، در حالی که کشورهای همسایه و نفتی با سرمایهگذاری در صنایع پالایشی به سرعت ایران را پشت سر گذاشتند. تفکری که ساخت پالایشگاه را بیعقلی میدانست و در ازای آن، واردات فرآوردههای نفتی را دنبال میکرد، حتماً میدانست بنزین تنها یک حامل انرژی نیست، بلکه یک کالای استراتژیک برای مردمی است که هم برای آنها و هم برای نظام سیاسی، یک شاخص اقتصادی- امنیتی به شمار میرود. به هر شکل، وزارت نفت توجهی به این موضوع نکرد و افسار مصرف بنزین را به حال خود رها کرد. در سال ۸۴ بسیاری از نهادها و چهرههای خاص این هشدار را دادند که سریعاً باید برای خودکفایی کشور در تولید بنزین فکری کرد و لجاجتهای گذشته نباید تکرار شود. در اوایل دولت نهم، دو طرح بزرگ برای جلوگیری از بحرانهای آتی تدوین و اجرایی شد؛ یکی مدیریت مصرف سوخت که به کارت سوخت معروف شد و دیگری افزایش ظرفیت و بهینهسازی پالایشگاههای کشور در کنار احداث چند پالایشگاه دیگر.
کارت سوخت در دو سال ابتدایی دولت به سرعت اجرایی شد و میزان مصرف بنزین را به کمتر از ۶۰ میلیون لیتر کاهش داد. در آن دوره میزان تولید بنزین ۴۲ میلیون لیتر بود که این به معنای کمبود حداقل ۱۸ میلیون لیتر بنزین بود. پروژههای افزایش کمی و کیفی در پالایشگاههای بندرعباس، شازند، شیراز، اصفهان و تبریز هم در حال انجام بود و کلنگ چند پالایشگاه نیز به زمین زده شد از جمله پالایشگاه ستاره خلیج فارس.
نظام جمهوری اسلامی ایران، کاهش ریسک تحریم بنزین را هدف گرفته بود؛ هدفی که در دوره قبل یک مخالف بزرگ به نام بیژن زنگنه داشت، اما امریکاییها با رصد دقیق تحولات نفتی ایران بهواسطه عوامل خود در سال ۸۸ تحریم بنزین ایران را کلید زدند. صادرات هرگونه محموله بنزین به ایران تحریم شد و کشور در یک بحران بزرگ قرار گرفت؛ تصمیمی که متأثر از کمکاری وزارت نفت در خودکفایی کشور در تولید فرآوردههای نفتی، بهویژه بنزین بود. گویی وزارت نفت شرایط را برای تحریم کشور و تحمیل یک بحران بزرگ آماده کرده بود. با این حال با بهکارگیری روشهایی برای واردات بنزین و تولید ریفرمیت در مجتمعهای پتروشیمی، این بحران بزرگ که میتوانست کشور را فلج کند پشت سر گذاشته شد.
پالایشگاه ستاره خلیجفارس هم با سرعت بیشتری پیشرفت کرد و در رقم ۶۹ درصد – به استناد نامه رسمی زنگنه به معاون اول - تحویل دولت یازدهم شد. زنگنه که همه طرحهای پالایشی دولت قبل را با باطل کردن مجوز خوراک از بین برد، نمیتوانست با ستاره خلیجفارس، آن برخوردی را کند که با سایر پروژههای پالایشی کرده بود. این پالایشگاه سرانجام ساخته و افتتاح شد تا برای همیشه خطر سایه کمبود بنزین، گازوئیل و سایر فرآوردههای نفتی از ایران برداشته شود.
امروز هم که وزیر نفت، پالایشگاهسازی را تقبیح کرده و آن را «کثافت» خوانده، باید گفت اگر کارگزاران جمهوری اسلامی ایران به سیاستهای کلان و خرد کشور پایبند بودند، نه تنها خطری کشور را تهدید نمیکرد، بلکه منافذ اقتصادی بسیاری برای نظام باز میشد. مشکل اینجاست که وزیری به نساختن یک واحد مسکن برای مردم افتخار میکند و دیگری با هل دادن کشور به سیاهچاله بحران، همچنان از عدم ساخت پالایشگاه دفاع میکند. مقام عالی وزارت میتواند برای آنکه خود را مدافع پالایشگاهسازی معرفی کند و مدام بگوید در زمان وزارت وی تولید بنزین دو برابر شده است، اما ما به همین لبخند اکتفا میکنیم. در دوره دوم زنگنه او باز هم مصرف بنزین را با عقیم کردن کارت سوخت به حال خود رها کرد و از طرف دیگر واردات بنزین را افزایش داد تا باز هم از سر گشاد سرنا بدمد. در سال ۸۸ و بحران بنزین، نظام هزینه لجاجتها و خودبزرگبینیهای ژنرال را پس داده و اگر قرار است افتخارات بقیه به اسم ایشان ثبت شود، مشکلی نیست؛ طبل هرچه تو خالیتر، صدایش بیشتر!