به گزارش نما، دو، سه روزی از اهدای جایزه «مارچلو ماستوریانی» به روحالله زمانی، بازیگر شخصیت اصلی فیلم «خورشید» میگذرد؛ فیلمی که پس از جشنواره فجر و پس از مطرح شدن دوباره نامش طی روزهای قبل در برخی محافل مورد نقد و اعتراض برخی جریانها قرار داشت. مجید مجیدی، سالهاست که با برچسبهایی چون «فیلمساز حکومتی» نزد روشنفکران و برخی رسانههای چپ و بهاصطلاح اصلاحطلب، رانده و تحقیر میشود و اگر به این مسائل تصریح هم نکنند در محافل پشت صحنه آنها چنین قضاوتهای دور از واقعی در جریان است.
از یکسو همانطور که چند سال پیش، ابراهیم حاتمیکیا در مراسم اختتامیه جشنواره فجر گفت، «وابسته بودن» به یک معنا افتخار محسوب میشود و از سوی دیگر حتی همین «وابستهبودن» نیز باید به درستی تفسیر شود.
اگر گرفتن بودجههای دولتی یا همکاری با برخی نهادها، قرار است سبب حکومتیبودن شود، مجید مجیدی در ساختههای اخیرش و خصوصا خورشید از هیچ نهاد دولتی سرمایهگذار نداشته است و اگر هم بخواهیم «حکومتی» را به معنای محتوای همدلانه با نظام سیاسی کشور بگیریم، باز هم در کلیت فیلمهای مجیدی و خصوصا ساختههای اخیر او، چنین محتوایی دیده نمیشود.
از همینجاست که متوجه میشویم این برچسبها نشأتگرفته از هیچ مسالهای جز امیدبخشی و نگرش همدلانه با مردم و غرغرونبودن و ناامیدکنندهنبودن فیلم نیست. مجیدی رویکردهای دینی-حکمی خاص خود را به سوژههایش دارد و ظاهرا همین هم از نظر برخی جناحها برای برچسبزنی کافی است.
شاهد این ماجرا هم فیلمها و فیلمسازانی هستند که نزدیک به جریان سیاسی چپ محسوب شده و آن را دوست دارند و از سوی آن دوست داشته میشوند. غالب این دست فیلمها، شخصیتهایی خسته، منفعل، نقنقو، بیانگیزه، افتاده به دام انواع بدبختیها بدون کنشگری هستند که داستانهایشان هم همانقدر خستهکننده و برای مخاطب انرژیبر و ناامیدکنندهاند.
بیشتر بخوانید:
مجید مجیدی: معضلات اجتماعی در ایران نتیجه جنگ افروزیهای آمریکا در خاورمیانه است
لااقل با این شکل از رویارویی اگر بخواهیم از بین دو طرف این سینما یکی را انتخاب کنیم و اگر قادر باشیم ذهنمان را از سوگیریهای سیاسی آزاد کنیم، برای پسندیدن یک سینما، همین که قصه بگوید و جذاب باشد و آدمهای فیلمهایش در میان این همه مسائل پرفشار اجتماعی و اقتصادی، روی اعصابمان قدم نزنند، کافی است؛ حتی اگر بخواهیم همین معیارها را هم برای ارزیابی «حکومتی بودن یا نبودن» یک فیلمساز درنظر بگیریم، باز هم شاید درباره فیلم «خورشید» حرفهای دیگری هم وجود داشته باشد. آخرین ساخته مجیدی وقتی در جشنواره فجر 98 اکران شد، انتقادهایی را نسبت به پایانبندی فیلم برانگیخت؛ برخی آن را ناامیدکننده دانستند و برخی هم که خوشبینتر بودند، اذعان کردند که لااقل نمیشود آن را امیدوارکننده هم دانست و به نوعی پایانی باز بر داستانی حساس میگذارد.
حالا اما مساله مطرح شدن فیلم مجید مجیدی در فستیوال ونیز، پیچیدگیهای جدیدتری هم ایجاد کرده است. کسانی که به او برچسب حکومتی میزدند، حالا باید بتوانند از پس توجیه جایزه ونیزش بربیایند. چرا ونیز باید به یک فیلم ایرانی از این دست جایزه دهد؟ یا باید بپذیریم که ونیز فارغ از سویههای سیاسی به ارزشهای هنری جایزه میدهد که البته این حرفها برای کسانی که اندکی تخصص سینمایی داشته باشند، بیش از حد عامهپسندانه و دور از واقع است، اما حتی در این حالت هم «حکومتی بودن» چیز خوبی است.
اگر هم تایید کنیم که ونیز اهداف سیاسی خود را دنبال میکند، آنگاه باید به این سوال پاسخ دهیم که چطور فیلمی از یک فیلمساز حکومتی ممکن است در جهت اهداف یک جشنواره سیاسی اروپایی به کار بیاید. همه این پیچیدگیها، رسانههای چپ و اصطلاحا روشنفکری را در موضع انفعال قرار داده است.
آنها موفقیت «خورشید» را در ونیز بایکوت کرده و برخلاف همیشه که مطرح شدن فیلمهای ایرانی در جشنوارههای مطرح اروپایی را به شدت در بوق و کرنا میکردند، درباره مجید مجیدی سکوت کردند. بازی برای این رسانهها، احتمالا دوسر باخت بوده است.
گفتمان فرهنگی-سیاسی آنان قادر به پاسخگویی به تناقضهای موجود در افکارشان که جایزه «خورشید» آن را بیرون ریخته است، نیست و این تناقضها قادرند شاکله این گفتمان را در هم بریزند. رسانههای چپی، برخلاف نمونهای چون اصغر فرهادی، مجیدی را کاملا بایکوت کردند و این مساله شاید بیش از هر زمان کارکردهای سیاسی سینما را در نظر آنان نشان دهد.
منبع: صبح نو