به گزارش نما، «آیا من استعداد داستاننویسی دارم؟» این سؤال بارها و بارها از طرف نوقلمان و علاقهمندان به هنر داستاننویسی مطرح شده و میشود. این سؤال فقط یک پاسخ دارد. «اگر مدام میل به نوشتن دارید و شخصیتها توی سرتان با هم حرف میزنند و عمل و عکسالعمل دارند، بله شما استعداد داستاننویسی دارید» عدهای از علاقهمندان به داستاننویسی گمان میکنند که به صرف داشتن استعداد، داستاننویس شدهاند.
اما استعداد تنها بخشی از هنر نویسندگی است. استعداد باید پرورش پیدا کند. یک نویسنده نوقلم یا شخصی که به هنر داستاننویسی علاقهمند است باید با تکنیکها و فنونِ نوشتن آشنا شود. عده زیادی گمان میکنند که روایت یک داستان جذاب برای خلق یک اثر درخشان کافی است، اما روایت بدون تکنیک هیچ ارزش هنریای ندارد. ممکن است این افراد کتابهای کلاسیک را مثال بزنند که «اکثراً به صورت خطی و بدون تکنیک روایت شدهاند و بسیاری از آنها همچنان جذابیت زیادی دارند.» تصور این عده از تکنیک، پیچیدهنویسی و پس و پیش کردن روایت است. در صورتی که داستانهای کلاسیک از تکنیک ویژه خود استفاده میکردند.
نقطه شروع و پایان داستان، شخصیتپردازی، داستانهای موازی، فضاسازی و... همه و همه در خدمت خلق یک اثر قرار میگرفتند. بعدها با پیشرفت تکنولوژی هنر داستاننویسی نیز دچار تحول شد و داستاننویسان از تکنیکها و فنون مختلف برای پیشبرد داستانهایشان استفاده کردند. داستان خطی دیگر برای بسیاری از داستانخوانها جذاب نبود. روایت غیرخطی هم لذت کشف و شهود بیشتری داشت هم تعلیق بیشتر.
عموما تکنیکهای فلشبک، یادآوری ذهنی، روایت نامنظم، فصلبندی نامنظم و فلشفوروارد در خدمت این نوع روایت هستند. بازگشت به گذشته به هر شکلی در داستان عمومیت دارد، اما پرش به آینده یا فلشفوروارد کارکرد کمتری دارد. فلشفوروارد یعنی اتفاقی که در آینده رخ خواهد داد، اما راوی به دلایل خاص، مخاطب را زودتر در جریان برخی از اتفاقات قرار میدهد. استفاده از این تکنیک شرایط خاصی دارد.
زمان روایت داستان باید ماضی باشد. یعنی همه اتفاقات داستان در گذشته رخ داده باشند.
راوی یا دانای کل باشد یا راوی اول شخصی که از همه زیر و بم ماجرا باخبر است.
مرحوم نادر ابراهیمی در رمان «آتش بدون دود» بارها و بارها از این تکنیک استفاده کرده است. فلشفوروارد در این کتاب دو کارکرد دارد. از طرفی خیال مخاطب درباره سرنوشت تعدادی از شخصیتها راحت است که تا پایان داستان حضور دارند و از طرفی اضطراب و دلشوره مضاعف به مخاطب تزریق میکند. چون نویسنده از آینده خبر میدهد و این آینده عموما یک اتفاق شوم است.
«از این گذشته آیدین که قدرت را در جسم خود نداشت و نمیتوانست داشته باشد، قدرت را در چیزهای دیگری یافت که میتوانست داشته باش: ثروت و توطئه؛ چنان که خواهیم دید» نویسنده با این یک خط دچار اضطراب و تعلیق میشود.
«بله، اینطور شد و چه عیب دارد که سی سال زودتر باخبر شوید؟»
«آلنی شش ماه بعد از این دیدار و بعد از آن واقعه تأسفانگیز سوک انجام، به قلیچبُلغای گفته بود...»
نویسنده : فاطمه سلیمانی نویسنده / ویژه نامه قفسه کتاب / روزنامه جام جم