به گزارش نما به نقل از فارس، داستان واقعه کربلا، داستان بسیار غامض و پیچیدهاى، عیناً مانند سکه دو رو است: یک روى آن عشق و شور و نیل و فوز حضرت سید الشهداء علیهالسلام به آن عوالم، و روى دیگر آن غصه و اندوه و عذاب و شکنجه و گریه است. اما کسى میتواند آن روى سکه را تماشا کند که این رو را دیده و تماشا کرده و از آن عبور کرده باشد.
علامه طهرانی درباره استاد سلوکی خویش، مرحوم حداد بیان میکند: «حاج سید هاشم حداد تربیت شده دست مبارک مرحوم حاج سید میرزا على آقاى قاضى بود. او میدانست دست پروردهاش چیست، و درجات و مقاماتش کدام است، ایقان و عرفان او در چه حد اعلاىی از ارتقاء و سُمُو راه یافته است. من چه میفهمم؟ خبره و خریت این فن آن بزرگ مرد الهى است.
من از حداد فقط عبادتى، توجهى، مراقبهاى، التزامی به دستورات شرع، متانت، وقار، تمکین و صبر و تحمل و امثال ذلک را درمىیابم، ولى از منشأ و مصدر این خصائص و آثار خبرى ندارم. من نورى را مشاهده میکنم ...».
حاج سید هاشم حداد (1404 – 1318 ق) از شاگردان سلوکی مرحوم علامه قاضی بود. بخشی از حالات این ولی الهی در ادامه میآید:
* حالات مرحوم حداد در مجالس سید الشهداء(ع) وصف ناشدنى است
در جلد دوم کتاب «اسرار ملکوت» تألیف آیتالله سید محمد محسن حسینی طهرانی، فرزند علامه طهرانی میخوانیم: وقتى یاد و ذکر سیدالشهداء(ع) مىآمد چنان حالت انقلاب و وجد و شعفى بر سیماى آیتالله حداد نقش مىبست که وصف ناشدنى است.
در ایام محرم چنانچه ذکر این واقعه را خود علامه طهرانی در کتاب «روح مجرد» ذکر کرده است، آثار وجد و عشق و شور و حال کاملًا از وجنات سید هاشم حداد مشهود بود. گویى حلول این ماه دور جدیدى را در حیات و زندگى او به وجود میآورد و حال و هواى او را به کلى عوض میکرد، گرچه او تماماً و مستمراً با محبوبش حضرت سیدالشهداء علیهالسلام اتحاد و معیت داشت، اما ورود در این ماه براى او جاذبیت و تلألؤ دیگرى را به همراه میآورد.
صبحها در منزلش زیارت عاشورا و شبها سخن از حالات و عوالم و حقایق توحیدى متجلیه از نفس آن حضرت بود.
در روزهاى تاسوعا و عاشورا به شاگردانش دستور مىداد به خیابان بروند و در دستجات عزادارى شرکت کنند، و خود نیز در انقلاب عجیبى به سر میبرد. اشک بدون اختیار مانند ناودان بر چهرهاش جارى میشد و قدرت تکلم و معاشرت را از وی سلب مىکرد. ولى آرام و بىسر و صدا و به دور از هیا و هو، در درون خود با معشوق به راز و نیاز و نجوا مىپرداخت.
* تشریح وقایع عاشورا که عشق محض بوده است
مرحوم علامه طهرانی در کتاب «روح مجرد» حالات استاد سلوکی خویش، حاج سید هاشم حداد را چنین بیان میکند: در دهه عاشورا آقاى حداد بسیار گریه میکرد، ولى همهاش گریه شوق بود. و بعضى اوقات از شدت وَجد و سرور، چنان اشک هایش متوالى و متواتر مىآمد که گویى ناودانى است که آب رحمت باران عشق را بر روى محاسن شریفش میریزد.
این استاد وارسته میفرمود: مردم خبر ندارند، چنان محبت دنیا چشم و گوششان را بسته که بر آن روز تأسف میخورم که همچون زن فرزند مرده مینالند. مردم نمیدانند که همه آنها فوز و نجاح و معامله پر بها و ابتیاع اشیای نفیسه و جواهر قیمتى در برابر خَزَف بوده است. آن کشتن مرگ نبود؛ عین حیات بود. انقطاع و بریدگى عمر نبود؛ حیات سرمدى بود.
آرى، مرگ براى سیدالشهداء، سید مظلومان عالم(ع) عین درجه، ارتقا و فوز و نجاح است. از این رو در روایت وارده در مبحث «معاد شناسى» آمده است که در روز عاشورا هر چه آتش جنگ افروختهتر مىشد و مصائب آن حضرت افزونتر، چهره منورش بر افروختهتر و شادابتر مىشد.
علامه طهرانی خاطرنشان میکند: باید دانست که آنچه را که مرحوم حداد فرموده، حالات شخصى خویش در آن أوان بوده است که از عوالم کثرات عبور نموده و به فناى مطلق فى الله رسیده بود و به عبارت دیگر: سفر إلى الله به پایان رسیده، اشتغال به سفر دوم که فى الله بود، داشته است.
اما سایر مردم که در عالم کثرات گرفتارند و از نفس برون نیامدهاند، حتماً باید گریه و عزادارى و سینه زنى و نوحه خوانى کنند تا بدین طریق بتوانند راه را طى کنند و بدان مقصد عالى نائل آیند. این مجاز قنطرهاى است براى آن حقیقت. همچنان که ما در روایات بسیاری به عزادارى امر شدهایم تا به این وسیله، جان خود را پاک کنیم و با آن سروران در طى این سبیل هم آهنگ شویم.
چنانکه عین خود این حالات در حضرت آقاى حداد در اواخر عمر مشاهده مىشد که توأم با همان عشق شدید، در مجالس سوگوارى، گریه و عزادارى ناشى از سوز دل و حرقت قلب وی مشهود بود. خود حضرت سید الشهداء علیه السلام هم به حضرت سکینه دختر عزیزشان فرمودند:
لا تُحْرِقى قَلْبى بِدَمْعِکِ حَسْرَةً مادامَ مِنى الروحُ فى جُثْمانى
«قلب مرا با سرشکت آتش مزن، این سرشکى که از روى حسرت مىریزد؛ تا وقتیکه جان در بدن دارم!»
* تاثیر پذیری اطفال از محافل نورانی
علامه طهرانی همچنین مینویسد: استادم سید هاشم حداد میگفت: براى احترام کودکان نوزاد، خوب است قنداقه نوزادان را تا چند ماهگى در مجالس علم و محافل ذکر و حسینیه و محال عزادارى که نام حضرت سید الشهداء(ع) برده مىشود ببرند؛ چرا که نفس طفل همچون مغناطیس است و علوم و اوراد و اذکار و قُدوسیت روح امام حسین(ع) را جذب میکند. طفل گرچه زبان ندارد ولى ادراک میکند، و روحش در دوران کودکى اگر در محل یا در حال معصیت برده شود، آن جرم و گناه او را نیز آلوده خواهد کرد؛ و اگر در محل و یا حال ذکر و عبادت و علم برده شود، آن پاکى و صفا را به خود میگیرد.
همچنین توصیه میکرد: شما اطفال خود را در کنار اطاق روضه خوانى یا اطاق ذکرى که دارید قرار دهید! علماء سابق این طور عمل میکردند زیرا آثارى را که طفل در این زمان، کسب میکند تا آخر عمر در او ثابت مىماند و جزو غرائز و صفات فطرى وى میشود. چرا که نفس بچه در این زمان، قابلیت محضه است؛ گرچه این معنىِ مهم و این سر خطیر را عامه مردم ادراک نکنند.