به گزارش نما، «شهید»؛ شاهد شهود عرفانی شد و نقش هرچه خوبی را در چهارفصل گیتی نمایان کرد و چشم ستارگان آسمان را روشن، ققنوس هشت جنت که هفت آسمان را مجذوب خود کرده است، همان عاشقی که در وادی مقدس عاشقی، پر پرواز گشود و فرشتگان را نوازشگر روح نابش کرد.
میخواهیم هر روز را با نامی و یادی از این ستارهها، شب کنیم و کار را با تبرک و مدد از این عارفان عاشق آغاز؛ باشد که ادای دینی باشد بر آن همه رشادت، شهامت، مجاهدت و شجاعت... «برگ سبزی، تحفه درویش»، «تا چه قبول افتد و چه در نظر آید».
تبرک لحظاتمان با شهید سعادت احمدوند:
بسمالله الرحمن الرحیم
با سلام و درود بیپایان به محضر مبارک حضرت ولیعصر(عج) و نایب بر حقش حضرت امام و رزمندگان پیروزمند اسلام و خانوادههای محترم شهدای انقلاب اسلامی.
چند مطلبی به عنوان وصیت خدمت امت اسلام عرضه میدارم مخصوصا خطاب به مردم همیشه در صحنه روستایمان به ویژه به پدر و مادر و سایر بستگانم. عزیزان بدانید و آگاه باشید که من این راه را با آگاهی کامل و با عشق و امید انتخاب کردهام درست است که از نظر سنی عمری از بنده نگذشته است که به قول معروف سرد و گرم روزگار را ببینم ولی لطف خداوند چنان شامل حال بنده شده که حرکت خود را مانند آفتاب روشن میبینم و میدانم که پایانی امیدوارکننده دارد.
مگر علیاکبر حسین(ع) چند سال داشت آیا در کشور ما کسانی وجود ندارند که بنده بچه آنها به حساب میآیم ولی درک و فهم و تشخیص این راه را ندارند.
خداوند از لطف و کرامتات بینهایت ممنوم که این گونه تحولی فهم و شناختی عمیق در جهت انتخاب اسلام عزیز به من کرامت فرمودی ای خدای بزرگ حال که تا این موقع این کالای گرانبها را خوب نگهداری کردهام تقاضایم این است که مرا در جوار خودت قرار دهی و لب تشنه مرا با آب حیاتبخش شهادت سیرابم کنی.
خداوندا! من چقدر لباس بسیجی را دوست دارم آخر این فکری است که همیشه در نظرم بوده همیشه دوست داشتم داخل این لباسم باشم تا بالاخره به آن چه که در آرزویش بودم رسیدم تا اینکه لباس مقدس را به تن کردم که کفن بیشتر شهدای عزیز بوده است اما بعدها فکر کردم با پوشیدن این لباس مسئولیتی بس عظیم به گردن گرفتهام و به این فکر فرو رفتم که لباسی پوشیدهام که در تن مردان بزرگی بوده است و پیروزی اسلام مرهون جهد و تلاش آنها بوده است و چه زیبا پاسدار حرمت آنها بودهاند.
خدایا این قدرت پاسداری را به من عنایت فرما! دوست دارم با لباس بسیجی بمیرم که فردا نزد بسیجیها و امام حسین(ع) در صحرای محشر خجالت نکشم دوست دارم با بدنی قطعه قطعه از دنیا بروم که فردا پیش حسین(ع) شرمنده نباشم، دوست دارم خواهرم مرا بدون سر ببیند که فردا پیش زینب کبری(س) خجالت نکشم، دوست دارم با دستهای قطع شده از دنیا بروم که فردا نزد ابوالفضلالعباس(ع) شرمنده نباشم.
خداوندا! میدانم که حسین زهرا سلامالله علیها را خیلی دوست داری چراکه حسین فرزند برومند علی مرتضی کسی بود که در جهت پیروی از فرمان تو از تمام هستی خود از زن و فرزند و خواهر و برادر و برادرزاده خود گذشت، ای خدای بزرگ من نیز سربازی کوچک از این تبار هستم میخواهم از تمام هستیام بگذرم و به مولایم اقتدا کنم تا شاید رضایت تو را به دست آورم... خداوندا! حاجتم را برآور آمین.
چند وصیت به پدر مهربانم؛ پدرجان! از تو میخواهم که در شهادت من بیصبری از خود نشان ندهی هر چند میدانم که مشکل است ولی بدان که من یاور حسین زهرا هستم انشاءالله به اذن خداوند شفاعتت میکنم و اما مادر مهربانم اگر خواستی گریه کنی به خاطر اسیری زینب و پهلوی شکسته مادرمان فاطمه عزیز گریه کن و با حفظ حجاب و شرکت در نماز جماعت و مراسم مذهبی همسنگری برای زهرای عزیز باش.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
گل گفت که من عارض دینی دارم با آن رسول همنشینی دارم
رنگم ز محمد است و بویم ز علی خلق حسنی، خوی حسینی دارم
منبع: فارس