مرضیه بامیری- مامان بیا ببین دختر شمسی خانوم چه تیپی به هم زده! همسایه خونه قدیمیمونو یادت هست؟ شوهرش بیکار بود دستفروشی میکرد؟ دیروز توی اینستا دیدمش چه زندگیای به هم زده؟ زهرا جون محبوبه شما رو شام پاگشای دخترش دعوت کرد؟
مگه گرفته مهمونی؟
- اره بابا کجای کاری. خودم توی اینستا استوری شو دیدم.
- لابد عکس گذاشته چشم فامیلاشو دربیاره.
این گفتوگویهای زنانه برایتان آشنا نیست؟ اینها تنها بخشی از ادبیات مخاطبان فضای مجازی است. البته این فضا مخاطبان جدی خود را دارد که هدفشان کسب وکار، آموزش و خبررسانی است، ولی حجم بسیار زیادی از کاربران اینترنتی از این دنیای گسترده برای اهداف شخصی بهره میبرند. بدون اینکه فعالیت خاصی داشته باشند؛ یک صفحه ایجاد میکنند تا از دنیای پیرامونشان آگاه شوند، ولی همیشه یافتهها مناسب نیستند.
گاهی موجب ترس، ناامنی و حتی گاهی دچار شایعهسازیها میشوند. سرعت پیشرفت تکنولوژی در ایران بسیار بالاست و اگر زمانی مانیتورهای دیزلی خانگی باید با کارت شارژ به اینترنت وصل میشد و در اختیار عده خاصی از مردم بود، ولی حالا با سرعت بالا در اختیار عموم است. دیگر مهم نیست در صفحهات چه محتوایی قرار میدهی یا دانشت چه اندازه باشد، زیرا فضایی در اختیارت است به نام فضای مجازی که میتوانی به جای خود واقعیات یک نقاب بر چهره بزنی با مشخصات آدمی که دلت میخواسته باشی و نیستی. حالا در کوچه و خیابان دست هر کوچک و بزرگی یک تلفن همراه است با یک اینترنت همراه که حتی زیر ِ زمین هم در دسترس است. حال با وجود تمام خوب و بدهای دنیای دیجیتال و مدرنیزه، این مردم هستند که تعیین میکنند تا چه حد از این تکنولوژی تأثیر گرفتهاند و میزان رضایتشان تا چه اندازه است. برای رسیدن به این مهم پای صحبت عدهای نشستیم و سعی کردیم بدون دخالت نظرات شخصی این دغدغهها را برایتان بنویسیم.
کاسبی یا ولگردی در اینترنت؟
- سعید سلامتی/ ۱۶ ساله/دانشآموز
خدا پدر و مادر کسی که اینترنت را آن هم با این سرعت اختراع کرد، بیامرزد. اگر کسی کار با آن را بلد و جنبهاش را به حد کافی داشته باشد، میتواند از این موهبت نهایت استفاده را کرده و حتی امرار معاش کند. من خیلیها را میشناسم که بدون هیچ سرمایهای و فقط صرف آشنایی با فضای مجازی توانستهاند کسب و کار خانگی راه بیندازند. خواهر من خیلی دلش میخواست در مخارج خانه کمک حال همسرش باشد، ولی دست روی هر کاری میگذاشت نیاز به سرمایه هنگفت داشت. به پیشنهاد دوستانش یک پیج فروش روسری زد. اول سفارش ثبت میکرد و سپس از یک شرکت معتبر روسریها را میخرید و ارسال میکرد. کمکم توانست از فروش اینترنتی به اجاره یک مغازه در شهر ارتقا یابد. من هم وقتی موفقیت او را دیدم سعی کردم در کنار درس فکر کسب درآمد باشم. بازاریابی اینترنتی را یاد گرفتم و حالا در خانه با کلیک چند دکمه در سود فروش چند شرکت معتبر سهیم هستم. البته منکر بدیهای اینترنت نیستم. خیلی از دوستانم در نقطه مقابلم هستند. مدام سرشان در گوشی است و تقریباً هیچ هدفی ندارند. دید و بازدیدهای بیدردسر و کم هزینه از هر پیج و سایتی باعث شده همسن و سالانم وارد فازهایی شوند که هرگز به صلاحشان نیست. اگر اوایل شیطنتهایشان در حد متلک و شوخی بود، حالا در فضای مجازی با قدرت بیشتر میتازند. در واقع اینترنت بیکارهای قدیمی سر کوچهها را جمع کرده و یکجا سر سفره اینترنت نشانده است.
در فضای مجازی هم از دست مزاحمها در امان نیستیم
- صبا ایزدی /۲۰ ساله
من یک دختر شهرستانی هستم. در تمام این سالها انگ شهرستانی بودن ضربات زیادی به ما وارد کرده است و ما به اجبار از بسیاری از فرصتها و آرزوهایمان دور ماندهایم. وقتی فلان دوره را میخواستیم شرکت کنیم یا مدرک فلان حرفه را میگرفتیم، باید به شهرهای بزرگ میرفتیم یا کلاً قیدش را میزدیم. من دوست داشتم یک آشپزخانه مدرن تأسیس کنم. از وقتی دورههای آموزشی آنلاین برگزار شد موقعیتهای یکسان برای یادگیری ایجاد شد و من توانستم بدون دغدغه در کلاسهای مورد علاقهام شرکت کنم. حالا راحت میشود آموزش بازیگری مجازی دید. میشود دورههای داستاننویسی ویراستاری یا هر کار سخت دیگری را آنلاین دنبال کرد. این بهترین اتفاق فضای مجازی است.
غیر از آن میتوانیم با همه دنیا در ارتباط باشیم. مجموعهای از مخاطبان در صفحهمان هستند که هر وقت به مشکل بربخوریم، میتوانیم از تواناییهایشان کمک بگیریم. بارها توانستهام مشاوره تحصیلی یا حتی قضایی بگیرم. دخترخالهام توانست از طریق اینترنت با یک وکیل بنام آشنا شود و بدون پرداخت حقالوکاله و فقط از طریق راهنماییهای حقوقیاش بعد از چند سال به حق خود برسد. اینها همه خوبیهای اینترنت است. ولی بدی هم کم ندارد. مثلاً به طرز وحشتناکی آدم را درگیر میکند و وقتی به خودت میآیی که حسابی معتادش شدهای. مدام گوشی در دستت است و با یک تیک عصبی قفل گوشی را باز میکنی و تمام صفحات را چک میکنی. اینکه برای سلفی گرفتنها یا گزارش تصویری مجبور هستی شیکترین جای خانه را پیدا کنی عذابآور است. همیشه باید وانمود کنید خانه با کلاس و شیک دارید. حتی برای فرستادن تصاویر تکالیف مجازی باید میزی شیک و آراسته داشت. شاید این حرفها برای بزرگترها خندهدار باشد، ولی برای ما دخترها خیلی مهم است. اینکه بعضیها برای لایو گرفتن یا حتی یک عکس معمولی ساعتها پای میز آرایش مینشینند و به جای درس خواندن سرشان به ظاهرشان گرم است، اتفاق جالبی نیست. با وجود اینترنت احساس میکنم مدام تحتنظر هستم. دیگر زندگی شخصی خودم را ندارم.
نکته دیگر فضای مجازی، وجود مزاحمتها در صفحه خصوصی است. ما حتی در فضای مجازی هم از دست مزاحمها و بیماران روانی در امان نیستیم و کسی قادر نیست امنیت ما را تأمین کند.
نگران امنیت اخلاقی دخترم هستم
- سعیده اللهیاری / ۴۵ ساله/ خانهدار
هر اتفاقی اگر به موقع و به اندازه رخ دهد، میتواند مفید و تأثیرگذار باشد، ولی وقتی به بهانه تحصیل مجازی در شاد یا از سر باز کردن بچهها توسط والدین، زودتر از موعد سراغ گوشی و اینترنت میروند، باید منتظر عواقب برخی دوستیهای زودهنگام بود. یک روز سر زده سراغ پسر هشت سالهام رفتم. داشت در گوگل کلمهای نامناسب جستوجو میکرد. آن لحظه ذهنم قفل کرده بود؛ نمیدانستم باید چه عکسالعملی نشان بدهم، ولی بعد او را تنبیه کرده و برای یک هفته گوشی را برایش ممنوع کردم. کمی بعد فهمیدم دوستش به او گفته در گوگل برود و آنجا هر چیزی را که نمیتواند از دیگران بپرسد به فارسی تایپ کند و هزاران عکس و مطلب ببیند. در چنین وضعی به اینترنت جز بلا چه میتوان گفت؟ اگر بچهها دچار بلوغ جنسی زودهنگام شوند، اگر در اینترنت مورد تهاجم هزاران بزه قرار بگیرند، باید یقه چه کسی را گرفت؟ من ِمادر مدام باید تنم بلرزد که به بهانه پرسه در شاد چه چیزی انتظار فرزندم را میکشد.
نکته بعدی عدم امنیت خانوادگی در فضای مجازی است. دخترم با موجی که در جامعه ایجاد شده پیش میرود و نمیتوانم او را قانع کنم که حجاب و شخصیتش را در صفحهاش حفط کند. متأسفانه مدام دوربین به دست در حال عکس و لایو گرفتن است و رفتار و کلامش خیلی تغییر کرده است. احساس میکنم اینترنت و گوشی همراه سد بزرگی در مقابل تربیت والدین شده است و کنار زدن آن قدرت ماورایی میطلبد. هر روز برای بچههایم آیت الکرسی وان یکاد میخوانم تا از بلاهای اجتماعی در امان بمانند.
دیدارهای مجازی رفع دلتنگی نمیکند
- علیرضا هاشمی / بازنشسته
خدا را شکر اگر به بهانههای مختلف تعطیلیها هر روز بیشتر میشوند و ما مجبور به خانهنشینی اجباری هستیم؛ در عوض با پیشرفت هر روزه تکنولوژی مجبور نیستیم برای هر کار اداری کوچکی ساعتها بیرون از خانه بمانیم. اینترنت کمک بزرگی به سالخوردهها میکند. مجبور نیستند ساعتها در صف بانک بایستند تا یک جوانمرد پیدا شود نوبتش را به او بدهد. یا مجبور نیست دنبال بیمه بازنشستگیاش ماهها دوندگی کند. همین که مقدار کمی به اینترنت آگاه باشد یا نوه و فرزندی باشد که از پس این کار بربیاید، کافی است تا بسیاری از مشکلات اداری و حقوقی ما بدون مراجعات حضوری انجام شود. اینکه من در لحظه و در هر کجا که باشم میتوانم تکیهگاه خانوادهام باشم و اگر کمک مالی نیاز داشتند به سرعت باد آن را با اینترنت مرتفع کنم. اینترنت سرگرمکننده است. دوری از فضای کار و ماندن در خانه به واسطه بازنشستگی با چرخیدن در فضای مجازی جبران میشود و آدمها کمتر دچار افسردگی میشوند. آنها بدون اینکه سر کار بروند، میتوانند از دنیای پیرامونشان مطلع شوند. میتوانند تمام مایحتاج خود را با یک کلیک ساده سفارش دهند. میتوانند کتاب بخوانند و ساعتها موسیقی گوش کنند و فیلم ببینند. اینها مزیتهای اینترنت است، اما هر چیزِ خوبی یک بدی هم دارد. برای ما بزرگترها اینترنت و فضای مجازی یک هووی بزرگ است تا بچههایمان را کمتر ببینیم. گاهی دلتنگی آزارمان میدهد، ولی آنها به بهانه مشغلههای کاری به تماسهای تصویری بسنده میکنند. ما گاهی هفتهها برای دیدن نوههایمان چشمانتظاری میکشیم. باز خدا پدر اینستاگرام را بیامرزد که میتوانیم شیرینکاری نوهها و موفقیت روزبهروز بچهها را در صفحهشان ببینیم. همین که زندگیشان آرام و شاد است، ما راضی هستیم، ولی کاش مثل قدیم دور هم جمع میشدیم و ساعتها به هم زل میزدیم و حرفهایمان تمامنشدنی بود.
قدیمیها میگفتند شنیدن کی بود مانند دیدن؟ ولی حالا این ضربالمثل را باید بر عکس بگویند، زیرا همه چیز در فضای مجازی قابل رؤیت است و چیزی که ما شدیداً به آن نیاز داریم هنر شنیدن و شنیده شدن است.
منبع: روزنامه جوان