چگونه مادربزرگ شهید شهریاری زمینه‌ساز پیشرفت نوه‌اش شد؟

عکس خبري -چگونه مادربزرگ شهيد شهرياري زمينه‌ساز پيشرفت نوه‌اش شد؟

ر حال بازی در سریالی مربوط به شهید «مجید شهریاری» نخبه انرژی هسته‌ای هستم. طبق تحقیقاتی كه انجام شده این شخصیت با مادربزرگش ارتباط عاطفی زیادی داشته است.

به گزارش نما، سریال تاریخی «بوم و بانو» ساخته سعید سلطانی، چهارشنبه هفته‌ای که پشت سر گذاشتیم، پس از پخش 41 قسمت به پایان رسید. پخش این سریال بهانه‌ای شد تا با افسانه ناصری که نقش شخصیت «آرنوش» را در سریال بازی کرده بود، درباره این مجموعه، حضور موفق او در نمایش خانگی با سریال «هم‌گناه» و فعالیت جدیدش در تلویزیون که سریال «صبح روز بعد» با موضوع زندگی شهید شهریاری است،گفت‌وگو کنیم که در ادامه می‌خوانید.

قبلا در گفت‌وگویی از نقش کلیشه‌ای مادر در سریال‌ها انتقاد کرده بودید، چه چیزی باعث شد نقش «آرنوش» را بپذیرید؟

بله، گفته بودم بسیاری اوقات در فیلم نامه که نقش مادر را می‌خوانیم نوشته «مادر نسرین» یا «مادر سعید»، انگار این مادر به خودی خود هویت و اسمی ندارد. بی‌هویتی مادر، از فیلم نامه با همین که اسمی برایش در نظر نمی‌گیرند شروع می‌شود، اما در «بوم و بانو» مادر خارج از منزل در یک مزون کار می‌کند، کنش دارد، برای کمک کردن به دخترش به تیمسار رجوع می‌کند تا بتواند از مخمصه‌ای که در آن گیر افتاده نجات پیدا کند. یک مقدار با مادرهای کلیشه‌ای تفاوت داشت و حضورش در روند داستان موثر بود.

ریتم سریال «بوم و بانو» کمی کُند بود، نظر شما چیست؟

من حدود 20 قسمت از سریال را ندیدم، اما در آن بخش‌هایی که من دیدم، شاید چون وقفه و فاصله افتاده بود، متوجه این ریتم کند نشدم در نتیجه نمی‌توانم اظهارنظری بکنم، اما خودم خیلی با قصه ارتباط برقرار کردم، چون همیشه داستان‌هایی که خط سیاسی دارد و قصه‌های عاشقانه هم در کنارشان دیده می‌شود می‌تواند جذاب باشد، مثل فیلم «دکتر ژیواگو».

به تازگی با سریال «هم‌گناه» در نمایش خانگی موفق بودید، به نظرتان علت استقبال مخاطبان از این مجموعه چه بود؟

«هم‌گناه» ریتم بسیار خوبی داشت که یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های سریال بود، علاوه بر این داستان‌ها و شخصیت‌ها خیلی واقعی به نظر می‌رسیدند، آدم با آن‌ها همذات‌پنداری می‌کرد، داستان هرکدام از شخصیت‌ها و کلا قصه کشش بسیار خوبی داشت و مسائلی مطرح شده بود که نمی‌توانستند در تلویزیون یا سینما به آن‌ها بپردازند، به عنوان مثال ازدواج با زنی بزرگ تر و یک دختر ترنس. این‌ها به جذابیت سریال افزوده بود.

پایان‌بندی سریال به دلیل مبهم ماندن سرنوشت بعضی شخصیت‌ها مورد انتقاد مخاطبان قرار گرفت، نظر شما چیست؟

من پایانش را ندیدم، اما اگر این طور به نظر می‌رسد شاید ترفندی بوده که بتوانند داستان را ادامه بدهند، چون همان زمانی که کار می‌کردیم هم می‌دانستیم سریال خوبی خواهد شد. البته این احتمال، استنباط من است و از طرف آقای کیایی چیزی نمی‌گویم. در کل بسیاری از فیلم‌ها هم پایان باز دارند و زندگی هم واقعا همین طور است، خیلی وقت‌ها نمی‌توان سرنوشت محتوم هیچ کس را که مثلا می‌ماند، می‌میرد یا جدا می‌شود ، تعیین کرد. به نظرم گاهی پایان باز هم خودش جذابیت دارد.

پس با این حساب سریال کاملا ظرفیت دارد که فصل سومی هم داشته باشد؟

من فکر می‌کنم این طور است.

عده‌ای معتقد بودند مرگ «زیبا فخری» باعث می‌شود غیبت این شخصیت و خلأ او در فصل سوم کاملا احساس شود.

بله، حضور خانم تهرانی خیلی موثر بود، ایشان وزنه بزرگی در سینماست و مردم هم او را بسیار دوست دارند.

به نظرتان ممکن است غیبت ایشان به فصل جدید لطمه بزند یا فصل سه هم می‌تواند جذابیت خاص خودش را داشته باشد؟

چون بخش‌هایی از زندگی‌اش را ندیدیم، شاید بشود مثلا از طریق فلاش‌بک کارهایی انجام داد که در سریال حضور داشته باشد. ترفندهای زیادی می‌شود در این زمینه به کار برد، نویسنده‌ها بلدند چه کار کنند (می‌خندد).

«هم‌گناه» تنها تجربه شما در نمایش خانگی است، چرا تا به حال در سریال‌های این مدیوم بازی نکرده بودید؟

پیشنهاد نشده بود. آقای کیایی که نویسنده سریال «نقطه سر خط» به کارگردانی آقای سعید آقاخانی بودند، بازی من را در آن سریال دیده بودند ، همان زمان محبت داشتند و گفتند که بازی من را دوست داشتند و به من ‌گفتند یادم مانده بود که هروقت خواستم کار کنم از حضور شما هم استفاده کنم. من هم بسیار ذوق‌زده و خوشحال شدم که آقای کیایی دوست دارند با من کار کنند و طبیعتا برای من هم شگفت‌انگیز بود.

خود شما مخاطب نمایش خانگی هستید؟

نه، من فقط «شهرزاد» را می‌دیدم.

چرا؟ فرصت نداشتید یا سریال‌ها مورد پسندتان نبوده است؟

یک مقدار با سریال‌ها ارتباط روانی برقرار نمی‌کنم. این طور نیست که به محض انتشار یک سریال آن را تماشا کنم. صبر می‌کنم واکنش‌ها را بگیرم، ببینم نظر مردم چیست، بعد اگر خوب باشد می‌بینم. البته نمی‌خواهم بگویم در این مدت سریال خوبی ساخته نشد، اما کار آقای فتحی را خیلی دوست داشتم و پیگیر آن بودم.

سریال «بیمار استاندارد» که جزو معدود سریال‌های طنز شماست، از آی‌فیلم در حال پخش است، چرا کمتر آثار کمدی بازی کردید، پیشنهادها بیشتر غیرکمدی بوده؟

در حد تله‌فیلم هم کمدی کار کردم، اما مفاهیمی در فیزیک، صورت و نگاه آدم‌ها وجود دارد که نمی‌توان از آن فرار کرد. چهره من هم جدی و مقتدر است و خودم هم خیلی انگیزه ندارم کمدی کار کنم، مگر این که کمدی موقعیت باشد و در آن صورت جدی بودن من به چشم بیاید. در کار آقای آقاخانی هم نقش کمدی بازی نمی‌کردم یعنی در قصه هم برای این شخصیت اصلا نقش کمدی طراحی نشده بود. پیشنهادها این طور بوده و اشکالی هم ندارد اگر کمدی کار نکنم.

مشغول بازی در سریال جدیدی هستید؟

بله در حال بازی در سریالی مربوط به شهید «مجید شهریاری» نخبه انرژی هسته‌ای هستم. طبق تحقیقاتی که انجام شده این شخصیت با مادربزرگش ارتباط عاطفی زیادی داشته، این مادربزرگ در آن زمان مدیر مدرسه بوده و به شهید شهریاری کمک می‌کند و به او آموزش می‌دهد که یک سال زودتر به مدرسه برود، چون احساس می‌کند با بقیه بچه‌ها متفاوت است و هوش بیشتری دارد. من این نقش را با ته‌لهجه ترکی بازی کردم، البته ما ترکی حرف نزدیم و فقط با لهجه صحبت می‌کنیم.
منبع: روزنامه خراسان

۱۳۹۹/۸/۱۰

اخبار مرتبط