مطالعه انحطاط آمریكا و معرفی چند اثر مرتبط

عکس خبري -مطالعه انحطاط آمريکا و معرفي چند اثر مرتبط

وودوارد در كتاب خود، گزارشی مستند و واقع‌گرایانه از دولت ترامپ و كاخ سفید تحت مدیریتش ارائه كرد و برای نخستین‌بار پرده از واقعیت‌هایی برداشت كه تا زمان انتشار كتاب، هیچ‌جا بیان نشده بودند.

به گزارش نما، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب در سخنرانی دیروز خود که به مناسبت سالروز میلاد پیامبر اکرم (ص) و ۱۳ آبان انجام شد، در بخشی از سخنانشان درباره شرایط امروز آمریکا، به مطالعه کتابی اشاره کردند که انحطاط نظامی سیاسی آمریکا را نشان می‌دهد. پس از این‌سخنان، برخی از روزنامه‌نگاران و اهالی رسانه درباره این‌که رهبر انقلاب چه‌کتابی را خوانده‌اند، گمانه‌زنی‌هایی داشتند و مطالبی را در صفحات خود در فضای مجازی منتشر کردند.

این‌گمانه‌زنی‌ها، بهانه خوبی برای معرفی، بررسی و مطالعه برخی کتاب‌هایی است که درباره سیاست‌های چند دهه اخیر آمریکا، ترجمه و در بازار نشر کشورمان عرضه شده‌اند. یکی از حدس و گمان‌های قوی فعالان فضای مجازی این بود که اشاره رهبر انقلاب به کتاب «ترس» یا «وحشت» اثر باب وودوارد بوده است. در ادامه نگاهی کوتاه به این‌کتاب انداخته و سپس به دیگر آثار مشابه درباره انحطاط سیاسی آمریکا که در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ سرعت بیشتری گرفته ( و می‌توانند کتاب مورد نظر رهبری باشند)، می‌پردازیم.

نکته مهم درباره همه این‌آثار این است که به قلم نویسندگان و پژوهشگران آمریکایی نوشته شده‌اند و متبادرکننده این مفهوم به ذهن مخاطب هستند: «آمریکا علیه آمریکا!»

کتاب «وحشت؛ ترامپ در کاخ سفید» به قول مخاطبانش، نگاهی ترسناک به داخل کاخ سفید ترامپ دارد. باب وودوارد نویسنده این‌کتاب متولد سال ۱۹۴۳ یکی از نویسندگان و خبرنگاران آمریکایی است. او به خاطر تهیه گزارش رسوایی واترگیت، شهرت پیدا کرد و این‌رسوایی‌ها به تحقیقات مختلفی از طرف دولت آمریکا انجامید که به استیضاح و استعفای ریچارد نیکسون رئیس‌جمهور سابق آمریکا انجامید. وودوارد از سال ۱۹۷۱ برای واشنگتن‌پست کار کرده و ۱۸ کتاب نوشته که ۱۲ عنوانشان از کتاب‌های سیاسی پرفروش بوده‌اند. او دو جایزه پولیتزر هم در کارنامه دارد.

این‌کتاب توسط علی سلامی ترجمه شد و چاپ اولش سال ۹۷ توسط انتشارات مهراندیش به بازار آمد. «وحشت»، ۴۲ فصل دارد و پیش از شروع، این‌جمله ترامپ را هنگامی که نامزد دور اول انتخابات ریاست جمهوری بود، در مصاحبه با باب وودوارد ورابرت کاستا (۳۱ مارس ۲۰۱۶) بر صفحه اول خود دارد: «قدرت واقعی _ حتی نمی‌خواهم از این‌کلمه استفاده کنم _ وحشت است.»

وودوارد در کتاب خود، گزارشی مستند و واقع‌گرایانه از دولت ترامپ و کاخ سفید تحت مدیریتش ارائه کرد و برای نخستین‌بار پرده از واقعیت‌هایی برداشت که تا زمان انتشار کتاب، هیچ‌جا بیان نشده بودند. برخی از این‌واقعیت‌ها مربوط به طرح‌ها و نقشه‌های ترامپ برای ترور کیم جونگ‌اون رهبر کره شمالی هستند. نویسنده، این‌کتاب را براساس صدها ساعت مصاحبه و گفتگو و همچنین اسناد دولتی و خصوصی نوشته است. این‌کتاب در اولین هفته انتشارش در آمریکا بیش از یک‌میلیون و ۱۰۰ هزار نسخه فروش داشت.

در قسمتی از کتاب «وحشت» می‌خوانیم:

همان‌شب، ترامپ را توجیه اطلاعاتی کردند. روز بعد، ۴ جولای، او میزبان جشن روز استقلال در کاخ سفید بود. بعدازظهر آن روز مَک‌مَستر ریاست جلسه اضطراری مدیران را در اتاقِ وضعیت به عهده داشت. ترامپ حضور نداشت.

پومپئو مدیر سازمان سیا، گفت موشک بالستیک قاره‌پیما تائید شده بود. از طریق وسیله نقلیه متحرک هشت‌محوری آتش شده بود که از چین وارد کرده بودند. امیدی نبود که چین بتواند تاثیری بازدارنده روی کره شمالی داشته باشد.

تیلرسون گفت موفق نشده بوده با چینی‌ها تماس بگیرد، اما در شورای امنیت ملی سازمان ملل تقاضای یک جلسه اضطراری کرده بود. گفت: «باید با روسیه کار کنیم و حمایت آن‌ها را به دست آوریم و روی کشورهایی تمرکز کنیم که تحریم‌های موجود را زیر پا می‌گذارند. این مسئله باید موضوع گفت‌وگو در گروه ۲۰ باشد، مخصوصا با ژاپن و جمهوری کره.»

تیلرسون این نگرانی را مطرح کرد که دولت دارد زمانی برای چین تعرفه وضع می‌کند که به کمک این کشور نیاز دارد تا کره شمالی را مهار کند. همچنین نگران واکنش هم‌پیمان‌ها نسبت به تعرفه‌هایی بودند که ترامپ تهدید می‌کرد آن‌ها را وضع می‌کند، مثل کره جنوبی، ژاپن و اتحادیه اروپا.

کتاب دیگری که درباره ترامپ و کاخ سفیدِ او در ایران منتشر شد،‌ «آتش و خشم» نوشته مایکل وولف یک خبرنگار دیگر آمریکایی است. آن‌چه در این‌کتاب از کاخ سفید دولت ترامپ به تصویر کشیده شده، هرج‌ومرج، بی‌برنامگی، جنگ درونی و دوطرفه درون کاخ سفید و یک رئیس‌جمهور بی‌سواد، خودرای، احساسی، غیرمعقول و مترسک‌وار است به‌شدت تحت تأثیر اطرافیانش است چون خودش برنامه و استراتژی خاصی خود ندارد. این‌کتاب هم با ترجمه علی سلامی و توسط همان انتشارات مهراندیش منتشر شد.

وولف در این ‌کتاب تمرکز زیادی روی نقش پررنگ و تاثیرگذار استیو بنن در تصمیم‌گیری‌های ترامپ، دارد؛ همین‌طور تاثیرات جراد کوشنر و ایوانکا ترامپ که وولف سیاست تلفیقی آن‌ها را «جروانکا» می‌نامد. بنن همان‌مردی است که باعث تحریک ترامپ برای خروج آمریکا از پیمان پاریس شد. کوشنر نیز داماد اوست. به گفته نویسنده «آتش و خشم»‌ بنن در ابتدای امر سعی کرد ترامپ را طوری بسازد که پیرو سیاست‌های مدنظر خودش باشد. او بر این ‌باور بود که عده بسیاری از مردم با انتخاب ترامپ، ناگهان پذیرای یک پیام جدید شده بودند: این‌که دنیا نیاز به مرز دارد و یا این‌که جهان باید به زمانی برگردد که مرز داشت؛ یعنی وقتی آمریکا بزرگ بود. و ترامپ سکویی برای آن پیام بود.

«آتش و خشم» اثری است که رهبر انقلاب آیت‌الله خامنه‌ای در بازدید خود از سی‌ویکمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران در اردیبهشت ۹۷ آن را به دست گرفته و تورق کردند. تصویر این تورق و بررسی هم در بسیاری خبرگزاری‌ها و رسانه‌های غربی مانند نیوزویک انعکاس داشت. این ‌کتاب همچنین باعث شد ترامپ ضمن شکایت از نویسنده و ناشرش، هزاران دلار برای جلوگیری از توزیع آن هزینه کند که البته شکایت از کتاب، راه به جایی نبرده و باعث شهرت بیشتر این اثر شد.

کتاب «خیلی زیاد، اما همیشه ناکافی» هم یکی دیگر از آثار افشاگرانه علیه ترامپ و سیاست‌ امروز آمریکا بود که چندی پیش ترجمه فارسی‌اش به قلم محمد خجسته توسط انتشارات نگاه منتشر شد. این‌کتاب به قلم مری ترامپ برادرزاده رئیس‌جمهور فعلی آمریکا نوشته شده که ترجمه‌اش در ایران، ۲۵ مرداد منتشر شد و ۲۷ مرداد به چاپ دوم رسید.

مری ترامپ گفته تشنج در مناسبات خانوادگی، خود را در همه کردارهای فرزندان، از جمله دونالد ترامپ، متجلی کرده و ترامپ، زاده خانواده‌ای است که مناسبات میان اعضای آن نه بر حسب عشق که بر حسب برنده و بازندگی استوار است. او این‌کنایه را بین نوشته‌های خود آورده که نطفه هر هیولا در کودکی‌اش ریشه دارد. مولف «خیلی‌زیاد، اما همیشه ناکافی» با رویکردی روانشناختی به تحلیل ریشه‌های کودکی و خانوادگی خانواده ترامپ پرداخته است.

مری ترامپ در کتاب «خیلی زیاد، اما همیشه ناکافی»، عمویش یعنی رئیس‌جمهور فعلی آمریکا را جامعه‌ستیز و دچار ناهنجاری‌های متعدد معرفی کرده است. او فضای خانواده و مناسبات والدین با کودکان ترامپ‌ها را از نوع بیمارگونه معرفی کرده و تمام رفتارهای فرزندان را مبتنی بر رابطه سخت و نامهربانانه پدر معرفی می‌کند.

یکی دیگر از کتاب‌های افشاگرانه آمریکایی‌ها علیه خودشان، کتاب جان بولتون سیاستمدار تندروی ضد ایرانی آمریکا بود. این‌کتاب که طی مدت کوتاهی با چند ترجمه مختلف در ایران عرضه شد، در برگیرنده خاطرات ۱۸ ماهه حضور بولتون در دولت ترامپ و جایگاه مشاور امنیت ملی اوست. نام کتاب نیز «اتاقی که در آن اتفاق افتاد (خاطرات کاخ سفید)» است.

خروج آمریکا از برجام، انهدام پهپاد جاسوسی گلوباهاوک آمریکا در خلیج فارس توسط ایران، ماموریت نخست‌وزیر ژاپن در سفرش به ایران و دیدارش با رهبر ایران، دیدارهای ترامپ با کیم جونگ اون رهبر کره شمالی، حواشی حضور ترامپ در پایگاه نظامیان آمریکایی در عراق (عین‌الاسد)، انفجار نفتکش‌های بندر فجیره امارات، مسائل مربوط به سوریه، اختلافات امریکایی‌ها با اتحادیه اروپا و روسیه از جمله موضوعات مهمی هستند که بولتون در کتاب خود به آن‌ها پرداخته است.

نویسنده این‌کتاب معتقد است تا زمانی که رژیم کنونی ایران تغییر نکند، هیچ توافقی برنامه‌های هسته‌ای و تسلیحاتی آن را مهار نمی‌کند. او در این ‌کتاب همچنین از عدم تمایل ترامپ برای درگیری نظامی با ایران سخن گفته است. بولتون همچنین روایت می‌کند که پس از هدف قراردادن پهپاد جاسوسی آمریکا توسط سپاه پاسداران، همه تلاش خود را برای راضی‌کردن ترامپ برای جنگ با ایران به کار گرفته است. ترامپ در یکی از مصاحبه‌های خود با شبکه فاکس‌نیوز درباره رویکرد جنگ‌طلبانه بولتون گفته است: «هی می‌خواست روی همه بمب بریزد و مردم را بکشد.»

ترجمه انتشارات امیرکبیر از این ‌کتاب از نسخه انگلیسی«the room where is happened: White House memoir» انجام شده که اوایل تابستان امسال به بازار عرضه شد و چندین مرتبه تجدید چاپ شد.

جان بولتون پس از برکناری توسط ترامپ، برای افشاگری کتاب «اتاقی که در آن اتفاق افتاد» را نوشت که در آن، ۷۰۰ بار نام ایران را به کار برده است.

کتاب «نه گفتن کافی نیست! (ظهور ترامپیسم: ظهور بحران‌های فزاینده)» نوشته نااومی کلاین بهار سال ۹۸ توسط انتشارات پیدایش به بازار نشر ایران عرضه شد و اثری از یک خبرنگار و مستندنویس دیگر آمریکایی بود. یکی از مفاهیم بنیادی و مهمی که کلاین در این‌کتاب روی آن متمرکز شده، «شوک‌درمانی» است که یکی از سیاست‌های ثابت و اصولی خارجی آمریکا طی دهه‌های گذشته بوده و در قبال خیلی از کشورها به کار گرفته شده است. او معتقد است این‌سیاست حتی روی مردم آمریکا هم آزمایش و انجام شده است.

نااومی کلاین در این کتاب، انتخاب ترامپ را فقط انتقال مسالمت‌آمیز قدرت نمی‌داند؛ بلکه آن را شراکتی تاجرمآبانه با استفاده از ترفندهای عمدی و ایجاد شوک‌های پیاپی و موج‌درموج، سیاست‌های افراطی، و تحمیل بحران‌های متعدد بر مردم می‌خواند که از این راه‌ها جامعه، محیط زیست، اقتصاد و امنیت ملی آمریکا را به نابودی می‌کشاند. نویسنده این کتاب می‌گوید با تماشای ظهور دونالد ترامپ، حس غریبی به من دست می‌دهد. فقط این نیست که او سیاست مبتنی بر شوک را بر قدرتمندترین و تا بنِ‌دندان مسلح‌ترین ملت روی زمین به کار برده باشد؛ بیشتر از آن است.

این‌خبرنگار آمریکایی درباره این کتاب می‌نویسد: «برای هرکدام از کتاب‌های قبلی‌ام پنج یا شش سال وقت صرف تحقیق عمیق درباره موضوع کردم؛ از زوایای زیادی به بررسی آن پرداخته، و از مناطقی که بیشترین آسیب را دیده بودند گزارش تهیه کردم. نتیجه کار مجلدهای پر و پیمان، با انبوهی از یادداشت‌های پایان کتاب است. برعکس، این کتاب را فقط در عرض چندماه نوشته‌ام. با علم به این‌که امروز عده کمی از ما وقت کافی برای کتاب‌های قطور داریم، و دیگران پیش از من شروع به نوشتن بخش‌هایی از این روایت تودرتویی کرده‌اند که خیلی بهتر از من آن را درک می‌کنند، این کتاب را مختصر و همه‌فهم جمع کرده‌ام.»

کلاین در کتاب خود، به طور مفصل، مولفه‌های ترامپیسم را تشریح کرده است. وظیفه‌ای که نویسنده کتاب «نه گفتن کافی نیست» در مواجهه با ترامپ، برای مردن دنیا متصور است، این است: «وظیفه ما درک این نکته با گوشت و پوست و استخوان‌مان است که چگونه اشکال ظلم و ستم با هم تداخل پیدا کرده و مایه تقویت یکدیگر می‌شوند؛ تکیه‌گاه پیچیده‌ای می‌سازند که اجازه می‌دهد یک تبهکار مبتلا به جنون دزدی بر قدرتمندترین شغل دنیا چنگ بیندازد، انگار که بر اعضای تن یک رقاص برهنه چنگ می‌اندازد.»

در قسمتی از کتاب «نه گفتن کافی نیست!» آمده است:

تماشای آن سخت بود. ترامپ از همان لحظه داشت علیه آسیب‌پذیرترین کارگران اقتصاد کشور جنگ راه می‌انداخت، و حرف از چنان کاهش سخت‌گیرانه بودجه می‌زد که می‌توانست به معنی بیکاری انبوه برای کارگران بخش عمومی مثل رانندگان اتوبوس باشد. پس چرا این رهبران کار، که نمایندگیِ حدود یک‌چهارم از همه کارگران اتحادیه‌داران آمریکا را می‌کردند، داشتند مقدس‌ترین اصل جنبش اتحادیه‌ها، یعنی همبستگی با سایر کارگران، را زیر پا می‌گذاشتند؟ اکثر اتحادیه‌هایی که رهبران‌شان در کاخ سفید چرخ می‌زدند از چندین دهه قبل به دموکرات‌ها وفادار بودند. چرا آنها این لحظه را که دردهای زیادی روی هم انباشته شده بود، انتخاب کرده بودند تا از دونالد ترامپ چنین ستایش گرمی به عمل آورند؟

خوب، آنها توضیح دادند که بخشی از مصالحه‌شان با شیطان به برنامه‌های مرتبط با انرژیِ ترامپ مربوط می‌شد؛ به همه آن خطوط لوله‌ها. و بخشی از آن هم به وعده ترامپ برای هزینه در تأسیسات زیربنایی مربوط بود (اگرچه به زبان نیامد، شاید آنها حتی با حرف ۲۱ میلیارد دلار برای ساخت دیوار مرزی با مکزیک شکم خود را صابون زده بودند). اما یک چیز برای سران اتحادیه‌ها واضح بود، آن هم اینکه در اینجا، سر آخر، رئیس‌جمهوری سر کار آمده بود که در خصوص تجارت آزاد پشت آنها می‌ایستاد.

در واقع ترامپ در آن جبهه زمان را اصلاً از دست نداده بود. همان روز، اندکی قبل از ملاقات با هیأت اتحادیه‌ها، یک فرمان اجرایی را امضا کرد که ایالات متحده را از "مشارکت فرا_اقیانوسیه"، یعنی TPP خارج می‌کرد؛ یعنی از معاهده تجاری یازده کشوری که در سفرهای انتخاباتی‌اش آن را به عنوان «تجاوز به کشورمان» به شدت به باد انتقاد گرفته بود. ترامپ در مراسم امضای فرمانی که آمریکا رسماً TPP را ترک می‌کرد اعلام کرد، «این برای کارگران آمریکایی کار بزرگی است.»

کتاب «استبداد؛ بیست درس از قرن بیستم» نوشته تیموتی اشنایدر هم یکی از آثاری است که با فاصله کمی از چاپ، ترجمه شد و به بازار کتاب ایران هم راه پیدا کرد. این‌کتاب سال ۹۶ با ترجمه پژمان طهرانیان توسط نشر نو عرضه شد. نویسنده «استبداد» متولد سال ۱۹۶۹ در آمریکاست. او استاد تاریخ دانشگاه ییل و متخصص تاریخ اروپای شرقی و مرکزی است و کتاب‌های تحسین شده‌ای درباره تاریخ اروپای قرن بیستم، به ویژه دوران کمونیسم و نازیسم نوشته است که برخی از آن‌ها به ۳۰ زبان ترجمه شده‌اند. اسنایدر به طور دائم برای نشریات نقد و بررسی کتاب نیویورک و ضمیمه ادبی نیویورک تایمز مطلب می‌نویسد. او همچنین عضو کمیته آگاهی موزه یادبود هولوکاست آمریکا و عضو دائم انستیتوی علوم انسانی در وین است.

یکی از مسائلی مهمی که نویسنده این‌کتاب در پی اثبات و افشاگری درباره آن است، این است که ترامپ چگونه با فرمول آدولف هیتلر به قدرت رسید.

اسنایدر معتقد است هم فاشیسم و هم کمونیسم واکنش‌هایی به مساله جهانی‌شدن بودند؛ به نابرابری‌های واقعی و ملموسی که جهانی شدن به بار آورده بود و به ناتوانی آشکار دموکراسی‌ها در پرداختن به این مشکلات. اسنایدر در پیشگفتار کتابش می‌نویسد: سنت ما [آمریکایی‌ها] چنین اقتصا می‌کند که تاریخ را به قصد شناخت ریشه‌های عمیق استبداد واکاوی کنیم و در فکر واکنش‌های مناسب به آن باشیم. ما از اروپایی‌های قرن بیستم عاقل‌تر یا باهوش‌تر نیستیم که شاهد بودند دموکراسی چطور جای خود را به فاشیسم یا نازیسم یا کمونیسم داد.

کتاب «استبداد» یک جزوه کتاب علمی‌است که در ۱۲۰ صفحه پالتویی گرد آمده و نویسنده‌اش، با دقت، مو را از ماست بیرون کشیده است. بهانه اصلی‌اش را هم می‌توان وضعیت آمریکای استبدادزده امروز توسط دونالد ترامپ عنوان کرد. چون اسنایدر با یادآوری فاجعه‌های انسانی و استبدادزده قرن بیستم، به وضعیت امروز آمریکا برگشته و رفتار ترامپ را متذکر می‌شود. تیموتی اشنایدر در این‌اثر به مخاطب نشان می‌دهد که استبداد فقط یک رویه ظاهری ندارد که به معنی زورگویی باشد. یعنی استبداد حداقل از قرن بیستم تا امروز دیگر فقط آن معنای معمول و متداولش را ندارد و می‌تواند با یک صورت خندان و لبخند بر لب، خطرناک‌ترین اعمال غیرانسانی را رقم بزند.
منبع: مهر

۱۳۹۹/۸/۱۴

اخبار مرتبط