به گزارش نما، بارها شده که کلیپهایی از مدارس پیشرفته و با امکانات آنچنانی سایر کشورها را در فضای مجازی دیده ایم و به فکر فرو رفته ایم که چرا فرزندان ما نباید در یکی از این مدارس درس بخوانند؟
بخشی از این آرزو که میتواند دست یافتنی هم باشد به اعتبارات و مباحث مالی مربوط میشود و بخش دیگر متوجه نوع نگاه مدیریتی به ویژه مدیران آموزشی کشور است.
وقتی یک سید جوان، مدرسه مخروبهای را به مجهزترین و به روزترین مدرسه شهر مبدل میکند و برای این کار، طلاهای همسرش را میفروشد و پولی را که برای خرید پراید کنار گذاشته هزینه میکند به او برچسب «مجنون» میزنند و آدمهای ناامید و سرشار از انرژی منفی سعی دارند دلسردش کنند و گرد ناامیدی بر ارادهاش بپاشند که «داری پولت را به باد میدهی»؛ «چه کسی قرار است کمکت کند؟»؛ «چه کسی را دیدی از این کارها بکند؟» و... اما او گوشش به این حرفها بدهکار نیست. او به راستی مجنون است چون عشق است که جنون میآورد، عشق به تعلیم و تعلم، عشق به فرهیختگی فرزندان این مرز و بوم و عشق به آینده انسان و انسانیت.
در حالی که در برخی نقاط ایران پهناور دانشآموزانی هستند که در کپر و کانکس و یا حتی زیر نور خورشید عالم تاب درس میخوانند. طلبه جوان» سید محمد موسوی» دست به کار شد و مدرسهای را که سقفش بر سر دانشآموزان فرو ریخته بود، آباد کرد.
سید محمد مدیر مدرسه آیتالله گلپایگانی واقع در منطقه کم برخوردار کمپلوی جنوبی اهواز میگوید: چون خودم تحصیل کرده حوزه و دانشگاه بودم دوست داشتم بچهها در مدارسی با فضای علمی و مذهبی توامان پرورش پیدا کنند.
او که در حوزه تا درس خارج تحصیل کرده و در دانشگاه هم ارشد الهیات با گرایش کلام دارد ادامه میدهد: ده سال است که به استخدام آموزش و پرورش در آمدهام؛ دو سال هم مشاور جوان مدیرکل آموزش و پرورش خوزستان بودم.
سید میافزاید: من ساکن محله کمپلوی جنوبی بودم و مقاطع راهنمایی و دبیرستان را در مدارس این منطقه درس خواندم و متوجه شدم از زمانی که من تحصیل میکردم تاکنون که نسلهای دیگری دارند از مدارس این منطقه استفاده میکنند هیچ تغییر و تحولی در این مدارس ایجاد نشده است.
این معلم متعهد میگوید: قانونی در آموزش و پرورش هست که به معلمهای با امتیاز بالاتر این امکان را میدهد که مدرسه مورد نظر خود را انتخاب کنند. اما با توجه به فرسودگی مدارس و ضعف فرهنگی موجود در سطح منطقه و متاسفانه عدم توجه والدین به فرزندانشان به علت ضعف مالی و فرهنگی کمتر آموزگاری مدارس این منطقه را برای تدریس انتخاب میکند و قطعا مدارس مناطق مرفه نشین شهر را در اولویت انتخاب خود قرار میدهند.
مدارس مناطق محروم هم که نمیتوانستند بدون معلم اداره شوند و آموزش و پرورش هم میبایست معلم اعزام میکرد اما چه معلم هایی؟ اغلب از نیروهای تازه کار و یا سرباز معلم و... که همین بر مشکلات دیگر میافزود.
بالا زدن آستین همت
آقای موسوی اضافه میکند: سال ۹۴ قصد داشتم یک مدرسه دولتی را با کمک حوزه مدیریت کنیم و برای مدیریت یک مدرسه درخواست دادم ولی آموزش و پرورش اعلام کرد ما در این منطقه مدرسهای نداریم که بتوانیم مدیریتش را به شما بدهیم.
در همان سال طرح ۶-۳-۳ اجرا شد، که شامل ابتدایی، متوسطه اول و متوسطه دوم بود، اما در کمپلوی جنوبی بعد از مقطع ابتدایی مدرسهای نبود که متوسطه اول داشته باشد. به همین خاطر به ما پیشنهاد دادند این مقطع را راهاندازی کنیم و مدرسهای در اختیار ما قرار دادند که به مدت دو سال تعطیل بود. چون ساختمانش بسیار فرسوده بود و سقفش روی دانشآموزان ریزش کرده بود. گفتند اگر حاضرید این مدرسه را بازسازی کنید آموزش پایه هفتم را به شما میدهیم. ما هم قبول کردیم.
مدرسهای که دامداری شده بود!
او میگوید: وقتی برای اولین بازدید از مدرسه رفتم دیدم که سرایدار مدرسه را تبدیل به دامداری کرده، پر از گاو و گوسفند و مرغ و خروس. از سرایدار خواستم که این وضعیت را سامان بدهد و با نوسازی مدارس هم صحبتهایی کردیم و امام جمعه هم کمک کردند و شروع به بازسازی مدرسه کردیم. مرداد ماه سال ۹۴ دست به کار شدیم و شبانهروز کار کردیم چون میخواستیم به مهرماه و آغاز سال تحصیلی برسیم، شبانهروز کار کردیم و مدرسهای در حد میز و نیمکت و تخته سیاه در هر کلاس سرپا کردیم. و هیچ امکانات دیگری نداشتیم و مهرماه که هوای اهواز بسیار گرم است هیچ یک از کلاسهای ما کولر نداشتند و فقط پنکه در کلاسها کار میکرد. به یاد دارم گرما به حدی بود که یکی از دانشآموزان سرکلاس غش کرد!
سید میگوید: سال اول واقعا ما تجربهای در مدیریت آموزشی نداشتیم و آموزش و پرورش هم از این موقعیت به نوعی سوءاستفاده کرد و برخی نیروهای ناکارآمد خود را به مدرسه ما فرستاد. بالاخره در هر قشری افرادی هستند که وظایف خود را به درستی انجام نمیدهند و دبیران هم از این حیث مستثنی نیستند. و همین معلمان سال اول برای ما معضل شد.
مدرسه در دو تایم صبح و بعد از ظهر با ۵۳۰ نفر دانشآموز که همگی پایه هفتم بودند و هر تایم ۸ کلاس آغاز به کار کرد.
نمره واقعی ملاک ارزیابی دانشآموزان
مدیر مدرسه آیتالله گلپایگانی ادامه میدهد: چون به دنبال ایجاد تحول در بحث آموزش بودم تاکید بر نمره واقعی داشتم و به شدت مخالف کمک و نمره دادن به دانشآموزان بودم و معتقدم این ظلم در حق آنهاست و مانع پیشرفت و موفقیتشان در آینده خواهد شد. با تاکید بر نمره واقعی ترم اول فقط ۲۵ درصد از دانشآموزان ما قبول شدند و بالاترین معدل ما ۱۵ بود، اما واقعی!
وقتی بازرسان وزارت آمدند گفتند:»گویا در این مدرسه هیچ کاری نشده؟چطور مدرسه دیگری در همین منطقه آمار قبولیش ۹۱ درصد است و شما ۲۵ درصد!» گفتم: «نمی دانم آنها چطور کار کردند ولی ما واقعی کار کردیم و این نتیجه کار ماست.»
کلاس هفتم ولی بیسواد!
موسوی اضافه میکند: جلوتر که رفتیم طبق ارزیابی که انجام دادیم متوجه شدیم نزدیک به ۵۰ درصد دانشآموزانی که در ظاهر پایه هفتم هستند حتی نمیتوانستند اسم و فامیلشان را بنویسند.و در واقع بیسوادند. دانشآموز سرکلاس هفتم حاضر میشد ولی متوجه مباحث نمیشد به همین خاطر دلزده و افسرده میشد. که همین امر باعث شد برخی از دانشآموزان ترک تحصیل کنند و یا صرفا برای گرفتن نمره و قبولی مدرسه خود را تغییر بدهند. وقتی متوجه این موضوع شدیم روزهای پنجشنبه و جمعه با همکاری والدین کلاس سوادآموزی پایه برای دانشآموزان برگزار کردیم و حروف الفبا را به آنها آموزش دادیم.
بازسازی مدرسه با پول ماشین مدیر!
این مدیر متعهد بیان میکند: برای تامین امکانات بیشتر به جاهای مختلفی مراجعه کردیم. وقتی دیدم کمکی نمیشود و مدرسه هم با کمبودهای زیادی روبه رو است. وامی به مبلغ ۱۳ میلیون تومان گرفته بودم و یک مقدار هم پس انداز داشتم که همه را صرف بهسازی مدرسه کردم و چند تا از کلاسها را هوشمند کردم و برای کلاسها کولر خریدم و یک سری جوایز تشویقی هم برای مباحث فرهنگی و آموزشی برای دانشآموزان تهیه کردیم و دو سال در این مدرسه بودیم تا اینکه، مدرسهای در خیابان مجاور مدرسه ما دانشآموزانش جا به جا شدند و وسعتش هم دو برابر مدرسه ما بود و ۱۰ کلاس داشت و حیاط و نمازخانه بزرگی داشت که میتوانستیم سایت کامپیوتر و آزمایشگاه در آن دایر کنیم.
اما ساختمان این مدرسه هم دسته کمی از مدرسه قبلی که بازسازی کردیم نداشت. علیرغم هزینهای که برای تجهیز و بازسازی مدرسهای که داشتیم کرده بودیم به خاطر وسعت و امتیازات مدرسه جدید قبول کردیم که به آنجا نقل مکان کنیم. هر مدرسه قبلی را تحویل آموزش و پرورش دادیم که به مدرسه فنی و حرفهای تبدیل شد و به مدرسه جدید رفتیم و دوباره روز از نو روزی از نو ، آستینها را برای بازسازی بالا زدیم و دوستان خیری داشتیم که گفتند شما کار کنید ما کمک میکنیم.
فداکاری همسرآقای مدیر!
او میگوید: در مدت شش سال به صورت اساسی مدرسه بازسازی شد و قریب به یک میلیارد تومان در جهت بازسازی مدرسه و اجرای برنامههای فرهنگی و آموزشی هزینه کردیم.که ۵۰۰ میلیون آن توسط خیرین و تعدادی از والدین پرداخت شد.
و ۵۰۰ میلیون باقی ماند و با شرایط اقتصادی که در کشور حاکم شد مشکلاتی برای خیرینی که قول همکاری داده بودند پیش آمد و نتوانستند به تعهداتشان به طور کامل عمل کنند و مجبور شدم برای اینکه مطالبات را بدهم ۴۰ گرم طلای همسرم را بفروشم و مقداری از طلبها را بدهم، بالاخره کاشی کار و نقاش و ام دی اف کار و... برایمان کار کرده بودند و دستمزد و هزینه مصالح را میخواستند. معلمهای مدرسه هم مساعدت کردند و ۱۶ وام برای مدرسه گرفتند تا بخش دیگری از مطالبات پرداخت شد. به خاطر اینکه ضامن وامها شدهاند بارها پیش آمده که قسطها را از حقوقشان کم کردهاند ولی بندههای خدا واقعا با بزرگواری با موضوع برخورد میکنند.
معلمهای مدرسه حدود ۸۰ میلیون هزینه کردهاند که واقعا جای تقدیر دارد. البته وضعیت دبیرهای ما خیلی با شروع کار متفاوت است و اکثرا از نیروهای ممتاز ناحیه هستند و سه چهارتا از دبیران ما مدرسان تیزهوشان هستند.که با اختیار خودشان مدرسه ما را انتخاب کردند زیرا مدرسه و دانشآموزان کاملا تغییر کردند. در حال حاضر بیش از ۶۵۰ دانشآموز داریم و مدرسه در دو تایم از پایه هفتم تا دوازدهم را پوشش میدهد. هر ساله بیش از ۵۰ درصد دانشآموزان ما با معدل بالای ۱۸ و نمره واقعی قبول میشوند و دانشآموزان ما به این صورت پیشرفت کردیم.
مدرسه فوق پیشرفته در یک منطقه محروم
این طلبه جوان میافزاید: سایت کامپیوتر مدرسه و یک نماز خانه بزرگ و مرتب راهاندازی شد ، ورود و خروج دانشآموزان به صورت الکترونیکی ثبت میشود و با کارت حضور و غیاب میشوند و در صورت غیبت برای خانواده پیامک ارسال میشود. نرمافزارهایی برای دانشآموزان تهیه شد که اولیا به صورت روزانه از نمرات دانشآموزان خود مطلع میشوند. هر زنگ هر نمرهای که دانشآموز کسب کند از طریق این نرمافزار به خانواده اطلاع داده میشود.
تمام کلاسهای مدرسه مجهز به کولر دوتیکه و کولر پنجرهای و تخته هوشمند و سیستم صوتی داخلی شد، وسایل و تجهیزات ورزشی روز برای دانشآموزان تهیه شد و مدرسه به لحاظ کار فضاسازی و زیباسازی بسیار شکیل و مرتب شد.
قبل از شیوع کرونا هر سال اردوی زیارتی مشهد مقدس برای دانشآموزان و معلمان را داشتیم همچنین اردوهای درون و برون استانی و برنامه فرهنگی متعدد با کمک مبلغینی که حوزه در اختیار ما قرار میداد برگزار میکردیم. ماهانه جلسات منظم آموزش خانواده را برای والدین برگزار میکردیم. به خاطر دارم سال اول که آموزش خانواده میگذاشتیم نهایتا ۳۰-۴۰خانواده شرکت میکردند اما طوری شد که نمازخانه ۱۴۰ متری مدرسه گنجایش جمعیت خانوادهها برای جلسات ماهیانه را نداشت و مجبور شدیم جلسات را به مسجد محل منتقل کنیم. در حال حاضر هم به صورت مجازی این آموزشها در حال انجام هست.
خیری که به همه میرسد
سید موسوی بیان میکند: همه این امکانات برای استفاده عموم در نظر گرفته شده یعنی منحصر به دانشآموزان مدرسه ما نیست چون در خیابانهای اطراف مدرسه ما ۱۱ مدرسه و جمعا ۴هزار دانشآموز در حال تحصیل هست که در صورت نیاز میتوانند از سایت کامپیوتر و امکانات مورد نیاز خود در مدرسه ما استفاده کنند.
هدف ما ایجاد یک مدرسه اسلامی بود که در کنار آموزش توجه خاصی به امور معنوی دانشآموزان هم داشته باشد چون ممکن است دانشآموزی به لحاظ درسی مطلوب باشد ولی دچار انحرافاتی بشود. چون در آن منطقه مشکلات فرهنگی عدیدهای وجود دارد مشکلاتی که برخی اوقات والدین هم نمیدانند چگونه باید با آنها برخورد کنند به همین خاطر ما علاوهبر آموزش دانشآموزان باید والدین را هم پوشش بدهیم.
او میگوید: قصد داریم که یک مدرسه ابتدایی با همین رویکرد به عنوان مقطع پایه در کنار مدرسه امان ایجاد کنیم تا معضل بیسوادی دانشآموزان ابتدایی را هم حل کنیم. یک ساختمان هم هست ولی بازهم فرسوده است و نیاز به بازسازی دارد ولی وسعت خوبی دارد و در صورت تجهیز میتواند باعث شور و نشاط دانشآموزان در منطقه باشد، آمفی تئاتر بزرگی دارد که در صورت بازسازی محل مناسبی برای برگزاری جلسات آموزش خانواده است ، همچنین حیاط وسیعی دارد که قابلیت تبدیل شدن به زمین چمن مصنوعی برای ورزش و تفریح دانشآموزان و بالا بردن روحیه نشاط و شادابی در بچههای محله را دارد ولی واقعا دیگر توان مالی برای بازسازی آن نداریم در حال حاضر هم بسیاری از وقت ما صرف پیگیری مسائل مالی میگذرد. و اگر مسئولین پای کار نیایند واقعا کار دشواری است البته برای پیگیری چندین بار تا تهران هم رفته ام ولی نتیجهای حاصل نشده.
بدهیهایی که بر گردن مدیر ماند
او که این روزها به خاطر حجمی از بدهیهای مدرسه ذهنش به شدت مشغول است میافزاید: ماهانه ۵ میلیون و صد هزارتومان برای وامهایی که گرفته ام قسط میدهم یک سال است حقوقم به خاطر بدهی وامها بسته شده و حقوقی ندارم و از طریق برخی دوستان ماهانه هزینهای در حد گذران معیشت به صورت قرض در اختیار بنده قرار میدهند تا زمانی که مشکلات مدرسه مرتفع شود و به آنها برگردانم که واقعا جا دارد از این دوستان تشکر کنم.
در مدت ۶ سال ۱۶ وام گرفتیم مبلغ کل وامها ۲۵۰میلیون تومان بود که از سال ۹۴ تا کنون پرداخت کردیم و ۶۰ میلیون آن باقی مانده است.
۴۰ نفر هم بابت خدماتی که در مدرسه انجام دادهاند از ما طلبکارند و روزی نیست که چند نفر از آنها به من زنگ نزنند. حق هم دارند یکسالونیم گذشته و با مشکلات اقتصادی که پیش آمده هنوز نتوانستهام پولشان را بدهم. و انصافا علیرغم تورم و گرانی و چند برابر شدن قیمت اقلام و مصالح و خدمات هیچکدام بر مبالغ اضافه نکردند.
وی در پاسخ به این پرسش که آموزش و پرورش کمکی در این رابطه به شما نکرد میگوید: آموزش و پرورش معتقد است این حرکت خودسرانه و بر اساس یک تصمیم فردی صورت گرفته است و بودجهای در این حد ندارند ولی ما واقعا انتظاری نداشتیم و بر اساس حمایت خیرین کار را پیش بردیم آموزش و پرورش اگر میخواهد کمک کند به داد سایر مدارس خود در منطقه برسد که واقعا در وضعیت نامطلوبی قرار دارند.
از خیرین درخواست میکنم بیایند کاری که در مدرسه ما صورت گرفته را از نزدیک ببینند و با مدارس منطقه مقایسه کنند.ما میتوانیم ۴ هزار دانشآموز و در واقع ۱۲ هزار نفر در خانوادهها را تحت آموزش و پرورش قرار بدهیم و یک تحول فرهنگی در بافت این منطقه محروم و کم برخوردار ایجاد کنیم.
روحیه جهادی یعنی اعتقاد به اینکه «ما میتوانیم» و کار بیوقفه و خستگی ناپذیر و استفاده از همه ظرفیت وجودی و ذهنی و اعتماد به جوانها. (رهبر معظم انقلاب در دیدار با کشاورزان دی ماه ۱۳۸۴)
* فاطمه زورمند
منبع: کیهان