نگرانی از محیط غیرفرهنگی اطراف پارک شهر مدتی است که به سوژه برخی رسانهها تبدیل شده است. پارک دانشجو چند دهه است که در افواه و افکار عمومی محلی بدنام است و این تازگی ندارد، با این حال به نظر میرسد محوطه پارک شهر پس از استقرار در اصلی متروی تئاتر شهر و افزایش طبیعی رفت و آمد، وضعیتی به مراتب شلوغتر و غیرفرهنگیتر به خود گرفته که موجبات نگرانی اهالی تئاتر را فراهم آورده است. نکتهای که وجود دارد و باید محل تأمل باشد این است که انتظار طبیعی از یک محیط فرهنگی تأثیرگذاری بر فضا و اتمسفر اطراف آن است و نمیتوان خروجی محتوای یک محیط فرهنگی را بر روح حاکم بر فضای پیرامونی آن انکار کرد، برای مثال اماکن مذهبی مانند مساجد و امامزادهها در ایران که محل رجوع مردم متدین و متشرع هستند، همواره تا شعاع قابل ملاحظهای از محیط پیرامونی را نیز تحت تأثیر معنویت خود قرار دادهاند و به لحاظ روانی نیز این اثرگذاری روی ساکنان خانههای اطراف قابل مشاهده است. همین تأثیر معنوی باعث شده تا بزهکاری و آسیبهای اجتماعی به طور عادی از شعاع بعیدی از این اماکن گریز به بیرون داشته باشند، اما چه میشود که مکانی، چون پارک دانشجو که تئاتر شهر را در دل خود جای داده و به عنوان مرکزی فرهنگی مطرح است، دهههاست با مفاهیمی نه چندان فرهنگی، چون دگرباشی پیوند خورده است؟ اینکه وجود آسیبهای اخلاقی در پارک دانشجو چقدر به واقعیت نزدیک است برای نگارنده قابل احصا نیست و به طور قطع مراکز اجتماعی مربوط به این آسیبها درباره آن نظر داده یا نظر خواهند داد، اما امروز خود اهالی تئاتر درباره وجود این آسیبها در اطراف تئاتر شهر لب به شکایت باز کردهاند و به طور واضح از انواع و اقسام خلافکاریها در محیط پیرامونی آن سخن میگویند. نگارنده به عنوان کسی که مدتها به عنوان خبرنگار حوزه تئاتر مخاطب اجراهای مختلف در سالنهای پایتخت به ویژه سالنهای تئاتر شهر بوده، شاهد این بودهام که سهم قابل توجهی از نمایشهایی که روی صحنه میروند به لحاظ فرهنگی نه تنها آوردهای برای مخاطب ندارند بلکه مغایرتی جدی با آنچه از آن به عنوان فرهنگ یاد میشود، دارند. اگر بخواهیم یک نگاه آسیبشناسانه به موضوع داشته و صرفاً به معلولها نپرداخته باشیم، این مسئله را نباید نادیده بگیریم که اساساً در رویکرد و گرایش اهالی تئاتر از مراکز آموزش عالی تا عرصه فعالیت حرفهای نگاه هنری بر دغدغههای فرهنگی غلبه دارد، یعنی اهالی تئاتر بیش از آنکه به تئاتر به عنوان هنری برای تقویت فرهنگ نظر داشته باشند، صرفاً از آن کارکردی هنری طلب میکنند و محتوا و مفاهیم آثار یا اساساً در اولویت نیستند یا در گسترهای منفی و حتی ضداخلاقی محدود میشوند. به طور عادی وقتی سهم قابل توجهی از آثار با این انگاره غلط ذهنی که میشود اخلاق را به پای هنر ذبح کرد، روی صحنه میروند، اثرگذاری روی افراد و محیط و روح جمعی پیرامونی آن غیرقابل انکار میشود. در واقع تئاتر شهر با محیط بیرونیاش در این چند دهه دائماً در حال بدهو بستان معرفتی بوده است و این سخن بزرگان میتواند حسن ختام این نوشتار باشد که «از کوره همان برون تراود که در اوست.»