به گزارش نمابه نقل از فارس، خبرگزاری الشرق الجدید در گزارشی تحت عنوان «آمریکا با حمایت از القاعده مرتکب اشتباهی دوباره میشود»، مینویسد: بیتردید دولت آمریکا را باید عامل اصلی شکلگیری مجدد سازمان القاعده و این بار در سوریه دانست که هم اکنون در این کشور با نظام حاکم و ارتش ملی آن درحال مبارزه است، در حالیکه برکسی پوشیده نیست که مهمترین اصل و عقیده حاکم بر این ارتش مبارزه با صهیونیسم و خشونت طایفهای است.
پیش از هرچیز باید گفت که تمام استراتژیهای آمریکا در جهان عرب بر اصل خصومتورزی و دشمنی کامل با هر جریان آزادیبخش عربی است که منادی تثیبت پایههای استقلال ملی و مبارزه با حاکمیت صهیونیسم در منطقه و در تمام اشکال آن است.
از سوی دیگر نزاع اعراب – اسرائیل که منطقه برای سالها شاهد آن است، موجب شده تا در خاورمیانه ائتلافها و محورهای منطقهای شکل گیرد که یکی از آنها القاعده است و این سازمان و تشکل بیش از آنکه ابرازی برای آزادی و رهایی منطقه باشد، وسیلهای برای تکهتکه کردن منطقه است که غرب از آن حمایت میکند.
عملکرد القاعده در سالهای فعالیت این سازمان نشان داد که هدف اصلی آن از بین بردن بافت و ساختار هماهنگ و منسجم ملل جهان عربی است که راه مبارزه و مقابله با صهیونیسم و امپریالسیم جهانی را پیش گرفتهاند و تعمیم خشونت و دست زدن به عملیات تروریستی با تکیه بر فرهنگ فتنهانگیزی مذهبی و تبدیل سوء تفاهمهای موهوم به اختلافات عمیق مهمترین اصل مورد اتکا در این سازمان تروریستی است.
همچنین آشکار شد که مواضع اخیر گروههای معارض سوری مبنی بر اینکه القاعده یک تشکل ساده و پیش پا افتاده در سوریه نیست و بیانیههایی که در محکومیت قرار دادن «جبهه یاری اهل شام» در فهرست تروریسم آمریکا منتشر شدند، همه نشان دادند و ثابت کردند که در عمل ارتباط عمیقی بین سازمان القاعده با اکثر جریانهای و گروههای معارض فعال در عرصه سیاسی داخلی و خارجی سوریه وجود دارد.
این موضوع ما را به یاد سیاستی میاندازد که آمریکا در افغانستان آن را ترسیم کرد و آشکارا و به سادگی به حمایت از شبکه القاعده در این کشور پرداخت و امروز پیش از خروج از این کشور در صدد بستن قرارداد و رسیدن توافق با آن است. در حالیکه تجربه به ما ثابت کرد که این شبکه دارای دیدگاهها و مواضع خاصی است و به شکلی هوشمندانه میداند که چگونه از موازنههای بین المللی و منطقهای برای طرحهای تروریستی جهانیاش استفاده و بهرهبرداری کند.
نکته سوم این این تجارب مکرر برای ما آشکار کردند که غرب به خوبی میداند که چگونه از حربه تروریسم مذهبی برای ضربه زدن به مقاومت و جنبشهای آزادیبخش در جهان عربی و اسلامی استفاده کند و هم اکنون احساس میشود که غرب بار دیگر این حربه را به دست گرفته و جنبشهای آزادیبخش در خطر افتادن به دام اختلافات و دو دستگیهای مذهبی هستند و بعید نیست که مقاومت نیز با توجه به فضا و جو تبلیغاتی و فرهنگی ایجاد شده گرفتار چنین توطئهای شود. توطئهای که مستحق تامل و دقت در اهداف واقعی نهفته در بطن آن و یافتن راهکاری برای مقابله با آن است.
برای مقابله با این خطر و براساس تعامل با اوضاع جاری در سوریه مسئولیت بزرگی برعهده جمهوری اسلامی ایران ، حزب الله و مقاومت اسلامی در فلسطین نهاده شده است و اولین گام در این راه باید بین نیروهای آزادیبخش و نیروهایی که به ابراز استعمارگران تبدیل شدهاند، تمایز قائل شد و ما بین آنها خط فاصلی کشید و پس از آن تلاش کرد، جریان امور را به سمتی سوق داد که موازنه را به سود نیروهای آزادیبخش و مقاوم در برابر حاکمیت استعمار تغییر دهد و اگر بتوان از این مرحله از نزاع به سلامت بیرون آمد، در آن صورت میتوان جنبش رهایی و آزادی را به سراسر منطقه تعمیم داد.