چرا بیش از جمع‌آوری آثار به آموزش نیاز داریم؟

عکس خبري -چرا بيش از جمع‌آوري آثار به آموزش نياز داريم؟

برخی از همرزمان شهدا همكاری نمی‌كنند و تا می‌بینند شما ضبط‌صوت را روشن كردید و فیلم می‌گیرید، زبانشان بند می‌آید و نمی‌توانند حرف بزنند و همكاری نمی‌كنند.

به گزارش نما به نقل از مشرق - در ادبیات مقاومت، فرم کارها و محتوای آن جای کار بسیاری دارد. بایدها و نبایدها یک طرف قضیه است اما بود و نبودها هم مبهم است. در نگارش خاطرات شهدا گاهی فرم نامناسبی به مخاطب عرضه می‌کنیم تا آنجا که گاهی به سمت کوچه‌بازاری شدن رفته‌ایم. برخی از ناشرانی که حتی اسم و رسم دارند در نگارش خاطرات به نوعی عمل کرده‌اند که کار به محاوره نزدیک شده و زبان معیار را رعایت نکرده است و از اساس فرم غلط است. اگر مخاطب به سمت کتاب‌های برخی از ناشران اقبال دارد به دلیل محتوای اثر است نه فرم آن. مثلاً شخصیت ابراهیم هادی شخصیت برجسته‌ای بود و این کشش را در مخاطبان ایجاد کرد تا مطلب را بخوانند. کار در استان‌ها به دلیل نگاه استانی و غیرملی به‌مراتب وضع بدتری دارد.

شعارزدگی

درست است که باید شهید را با کلماتی پرمعنا و مناسب به تصویر بکشیم ولی نه اینکه کتاب را پر کنیم از کلمات شعاری و اغراق‌آمیز. نویسنده زبردست بدون شعارزدگی و بدون استفاده از کلمات و توصیفات اغراق‌آمیز می‌تواند مطلب خود را برساند. معمولاً نویسندگان تازه‌کار کارهای اول خود را با کتاب‌هایی ضعیف شروع می‌کنند. امروز روال قدیم که نویسنده ابتدا خود را از نظر دایره واژگان قوی می‌کرد و بعد وارد کار می‌شد کمتر دیده می‌شود و اینجاست که مشکل آغاز می‌شود. نویسنده‌ی‌ تازه‌کار وارد این عرصه شده و می‌خواهد با این قلم بی‌تجربه از شهید بنویسد و شهید را با این کار شهید می‌کند! البته نمی‌خواهم منع کنم، اما با این شیوه دچار تحریف می‌شویم. چون ضعیف بودن قلم و دایره لغات باعث می‌شود نویسنده نتواند شهید را به خوبی معرفی کند. توصیف پایه نویسندگی است و به‌طور مثال نویسنده‌ی تازه‌کار نمی‌تواند به‌خوبی احوال خانواده شهید تازه‌درگذشته را توصیف کند.

محتوا

برخی از همرزمان شهدا همکاری نمی‌کنند و تا می‌بینند شما ضبط‌صوت را روشن کردید و فیلم می‌گیرید، زبانشان بند می‌آید و نمی‌توانند حرف بزنند و همکاری نمی‌کنند. از این رو خواننده با این سؤال روبه‌رو می‌شود که چرا مطلب محدود و کم‌مایه است. اگر مطلبی نباشد به‌خاطر این است که همکاری‌های لازم با نویسنده نشده است.

از طرفی باید دید روایتی که خلق می‌کنیم، جزئی‌نگر است یا کلی‌نگر است و خط اصلی روایت چیست؟ اول شخص است یا دانای کل است؟ قصه چیست؟ آیا می‌خواهیم مینی‌مال بنویسیم یا داستانک؟ می‌خواهیم به رمان نزدیک کنیم یا مستندگونه بنویسیم. شناختن این قالب‌ها هم بسیار مهم است.

فن مصاحبه هم از چالش‌های کار است و توانستیم تعدادی سوال را طراحی کنیم تا نویسندگان جوان و تازه‌کار بدانند که باید از پدر و مادر و همرزمان شهید چه بپرسند و چه چیزهایی اصل و چه چیزهایی فرع است. از طرفی مرکز و متولی خاصی در حوزه آموزش این موضوع نداریم. با اینکه مراکز متعددی به‌طور موازی این کار را برای شهدا انجام می‌دهند ولی مهارت‌های نویسندگی در این حوزه را گسترش نمی‌دهند و این ضعف بزرگی است. متولی جمع‌آوری آثار داریم ولی متولی آموزش نداریم و باید به سمت آموزش این کار برویم.

انتخاب سوژه

عنوان «هر شهید، یک کتاب» به خوبی تبیین نشده و جا نیفتاده است. در هر شهر و شهرستانی برای نگارش کتاب فقط سراغ شهدای شاخص می‌روند. آیا یک شهید حق ندارد درباره‌اش کتاب بنویسیم و از رفتار و سرگذشت و خانه و محله و شهادتش حرف بزنیم؟! گویا چون تا خورشید به آسمان می‌آید، ستاره ها محو می‌شوند. با مطرح‌شدن کسی مثل حاج قاسم که نور چشم همه‌ی ماست ستاره‌ها ناپدید می‌شوند؛ ولو شهدایی که هم‌رزم خودشان یا هم‌درجه ایشان بودند. این کم‌لطفی در حق سایر شهداست. بیش از ۷۰ تا ۸۰ جلد کتاب برای حاج قاسم نوشته شده که بسیار خوب است. ولی دیگر شهدا هم حق دارند. درباره آن‌ها هم باید نوشت.

گاهی می‌بینیم که می‌خواهند بروند و کار نگارش کتاب خاطرات یک شهید را شروع کنند و می‌بینیم اولین انتخاب‌هایشان شهدای شاخص است و وقتی صحبت می‌کنیم و ضرورت پرداختن به کار سایر شهدا را از نگاهی دیگر برایشان تبیین می‌کنیم متوجه می‌شوند که درست است و شاید در بین اقوام و خویشان خودشان شهدایی هستند که فکر نمی‌کردند می‌شود به آن‌ّه پرداخت. اعتقاد داریم که می‌توان درباره‌ی هر شهید حداقل یک کتاب نوشت و اگر روی این شهدا تمرکز نکنیم، فردا دست ما خالی است و ده-بیست کتاب از سرداران دفاع مقدس داریم و کتابی از شهدایی که در سایر درجات و رتبه‌ها بودند در دست نیست. ای بسا که این شهدا افرادی مخلص‌تری هم بودند.

*علیرضا کلامی

۱۴۰۰/۴/۲۶

اخبار مرتبط