به گزارش نما، دوم تیر سال ۹۱ خبر آتشسوزی مهیبی در یک ویلا اطراف تهران به آتشنشانی اعلام شد و امدادگران راهی محل حادثه شدند. پس از خاموش کردن آتش مشخص شد که دو زن و یک مرد جوان به نام بابک که داخل ویلا بودند در این آتشسوزی جان خود را از دست دادهاند. بررسیهای اولیه آتشنشانان نشان از عمدی بودن حریق داشت.
بنابراین تیم تحقیق برای رازگشایی از این جنایت به سراغ مژگان صاحب ویلا رفتند که در این حادثه دچار سوختگی شده بود. وی به مأموران گفت: حدود یک سال قبل با پسر جوانی بهنام سهراب آشنا شدم و به عقد موقت او درآمدم. اما بعد از مدتی با سهراب به مشکل برخوردم و میخواستم از او جدا شوم. وقتی به سهراب گفتم او مدعی شد عاشقم شده و بدون من نمیتواند زندگی کند. بعد هم تهدیدهایش را شروع کرد. میگفت اگر با او زندگی نکنم روی من اسید میریزد.
زن جوان ادامه داد: روز حادثه به همراه اقوامم به ویلایم رفته بودیم که متوجه سر و صدا شدم. سهراب با ظرف بنزینی که در دستش بود به آنجا آمده بود و تهدید میکرد که اگر حرفهایش را گوش ندهم، خودش را آتش میزند بعد هم آنجا را به آتش کشید و میهمانهای مرا به کام مرگ کشاند.
سهراب، که متهم به قتل سه نفر بود، پس از بازداشت در تحقیقات مدعی شد که قصد جنایت نداشته و تنها میخواسته مژگان را بترساند. او گفت: روز حادثه با ظرف ۸ لیتری بنزین راهی ویلای مژگان شدم. میخواستم از او زهرچشم بگیرم . اما ناخواسته فندک را کشیدم و یک دفعه همه جا آتش گرفت.
۳ بار قصاص
با تکمیل تحقیقات، متهم در شعبه ۷۱ دادگاه کیفری پای میز محاکمه رفت و به دفاع از خود پرداخت. اما به درخواست اولیای دم، سهراب به سه بار قصاص محکوم شد.
حکم سه بار قصاص متهم در دیوانعالی کشور مورد تأیید قرار گرفت و پرونده برای اجرا به شعبه دوم اجرای احکام دادسرای امور جنایی پایتخت ارجاع شد.
در ادامه محمد شهریاری، سرپرست دادسرای امور جنایی تهران، محسن اختیاری، سرپرست شعبه اجرای احکام و حمیدرضا کیاستینیا، سرپرست شعبه دوم اجرای احکام دادسرای امور جنایی پایتخت با تشکیل چندین جلسه صلح و سازش بین متهم و اولیای دم قربانیان حادثه در نهایت موفق شدند رضایت خانواده پسر جوان و زن ۶۹ ساله را که در این حادثه جان باخته بودند جلب کرده و آنها از قصاص سهراب گذشت کردند، اما فرزندان دیگر قربانی زن این پرونده راضی به گذشت نشدند.
شرط عجیب
با گذشت ۹ سال از این جنایت و در حالی که همچنان تلاش برای جلب رضایت آنها ادامه داشت سرانجام دو پسر مقتول با گذاشتن یک شرط حاضر به گذشت شدند. شرطی که اگر محکوم آن را اجرا نکند، باید دوباره به زندان برگردد. آنها شرط کردند که سهراب باید به مدت ۲ سال ماهانه ۱۰ میلیون تومان به حساب مادر خودش واریز کند. پسران مقتول این مهلت را دادند که سهراب دو ماه پس از آزادی واریز پول را شروع کند و هر ماه فیش واریز را به رئیس شعبه دوم اجرای احکام دادسرای امور جنایی پایتخت تحویل دهد.
یکی از پسران مقتول در رابطه با شرطی که او و برادرش گذاشته بودند، گفت: وقتی مادرم در این حادثه جان باخت تصمیم داشتیم که قاتل را مجازات کنیم اما بعد از اینکه سهراب به زندان افتاد، مادر پیرش تقریباً هر ماه به سراغ ما میآمد و با التماس و گریه میخواست که بچهاش را ببخشیم. پیرزن دستان پینه بستهاش را که نشان از کارگری و سختی زیاد داشت نشانمان میداد و میگفت من در خانههای مردم کار میکنم تا برای پسرم که در زندان است پول بفرستم و از شما میخواهم که او را ببخشید.
من و برادرم وقتی غیرت این مادر را دیدیم، با خودمان گفتیم ما که مادرمان را از دست دادهایم، برای خوشحال کردن دل مادر دیگری، پسرش را ببخشیم. مرگ و زندگی دست خداست ما مخالف چشم در برابر چشم هستیم و وقتی خدای بزرگ گناهان بندگانش را میبخشد ما چرا نبخشیم، بدی را باید با خوبی جواب داد. مادر ما که از دستمان رفت، حداقل مادر دیگری داغدار نشود و درنهایت با خدا معامله کردیم و هیچ پولی هم نمیخواهیم. قدر و جایگاه مادر خیلی بالاست و قداست دارد، بیشک اگر مادر ما هم زنده بود؛ او را میبخشید. فقط امیدواریم محکوم در این مدت حبس متنبه شده باشد و دیگر سمت کارهای خلاف نرود.
منبع: روزنامه ایران