حجتالاسلام رسول منتجب نیا این روزها بهعنوان دبیرکل حزب جمهوریت ایران اسلامی در مجامع سیاسی شناختهشده است او که سابقه فعالیت حزبی در نظام اسلامی را دارد در گفتگویی تفضیلی به مقوله حزب در جمهوری اسلامی ایران میپردازد که آن را میخوانیم:
تحزب در قانون اساسی چه جایگاه دارد؟
در جمهوری اسلامی از نظر ساختار و محتوا و ماهیت حزب و تحزب دارای جایگاه محکم و مستحکمی است، قانون اساسی به بیان کلیات میپردازد اما در اصل 26 قانون اساسی خبرگان این قانون به مسئله احزاب و گروههای سیاسی پرداخته و آن را به رسمیت شناختند و دولت و مجلس را موظف به تصویب قوانین مربوطه نمودند در آن زمان ما در مجلس اول و دوم بودیم که قانون احزاب تصویب شد و تا حدی برای آن شرایط قانون خوبی بود و سپس در دولت نیز آییننامه احزاب به تصویب رسید و تمام زیربناهای حزب و تحزب در همان اوایل پیروزی انقلاب مصوب شد بنابراین ازنظر ساختار و قانون جایگاه احزاب روشن و مشخص است.این قانون در دوره نهم و دهم مجلس اصلاح شد و اگر ایرادی بر آن وارد است بحث دیگری است.
به نظر شما آیا تحزب با دو مقوله قانون اساسی و ولایتفقیه ممکن است در تضاد باشد؟
برخی ممکن است تصور کنند حزب و تحزب با نظام ولایی مغایرت دارد و چون جمهوری اسلامی بر اساس اسلامیت و دیدگاه ولایی حضرت امام پایهریزی شده است نیازی به احزاب وجود ندارد و یا حتی بعضی آن را مغایر با نظام ولایی میدانند درحالیکه این تصور نادرست است، در نظام ولایی و نظام جمهوری اسلامی باید ابزار و وسایلی برای تحقق جمهوریت وجود داشته باشد و شرایط جمهوریت به این واسطه فراهم شود؛ دولت و حکومت نمیتواند بهتماممعنا ضامن جمهوریت و اسلامیت باشد همانگونه که در اسلامیت نظام نیازمند شورای نگهیان، علما و مراجع هستیم تا اطمینان داشته باشیم در نظام خلل و انحرافی ایجاد نمیشود در جمهوریت نیز نیازمند نهادهای مدنی و ارگانهای غیر حکومتی هستیم تا مردم را برای حضور و نقشآفرینی درصحنه آماده کنند تا حکومت بتواند از وجود مردم و دیدگاهها و نظرات آنها بهره ببرد و همانطور که در بخش فرهنگی، اقتصادی مؤسسات غیرسیاسی فعال هستند درزمینه مسائل سیاسی تنها احزاب میتوانند مردم را آموزش دهند و سازماندهی و کادرسازی نمایند و حتی در درون حزب برای مدیریت بهینه کشور برنامهریزی کنند و آن را به اربابان قدرت و مسئولین ارائه کنند تا هم جمهوریت پا بگیرد و هم برنامههای نظام جمهوری اسلامی به بهترین وجه پیش برود؛ بنابراین به نظر من وجود نهادهای مدنی سیاسی مثل احزاب و تشکلهای سیاسی ضرورت و نیاز مبرم برای نظام است وکسی نباید تصور کند این امر با نظام ولایی مغایرت دارد و وقتی در قانون اساسی ولایتفقیه در رأس امور قرار دارد دستور ایشان برای همه لازمالاجرا و مطاع است اما ولیفقیه در همه شئون مداخله نمیکند و در مواردی که مرتبط با اختیارات است این وظیفه را انجام داده و میدهد اما بقیه کارها بر عهده نهادهاست و این نهادها یا نهادهای حکومتی و یا نهادهای مدنی هستند و احزاب در زمره نهادهای مدنی قرار میگیرند.
آیا شما به لحاظ ماهوی با پدیدهای به نام احزاب دولت ساخته موافق هستید؟ اگر پاسختان مثبت است این احزاب چه آسیبهایی میتواند به ساختار نظام حزبی کشور وارد کند؟
یکی از شرایط موفقیت احزاب و نقشآفرینی صحیح آنها درصحنه اجتماع و سیاست استقلال آنهاست؛ یعنی احزاب ضمن اینکه در نظام جمهوری اسلامی قرار گرفتند و مصالح جمهوری اسلامی و مردم را در نظر گرفتند احزاب باید کاملاً مستقل باشند اگر احزاب وابسته به حکومت و یا دولت باشند خاصیت خود را از دست میدهند و قادر نیستند نقش لازم را ایفا کنند؛ زیرا وقتی ساخته و وابسته حکومت هستند باید همیشه در خدمت باشند و به خود اجازه انتقاد و اعتراض نخواهند داد؛ زیرا یکی از رسالتهای احزاب نظارت بر اربابان قدرت و نظام است و نقد و پیشنهاد و گاهی نیز اعتراض است. اگر وابسته به آنها باشند این نقش از آنها سلب میشود و توفیق پیدا نمیکنند لذا ظاهراً وقتی در دولت اصلاحات دولت تصمیم گرفت یارانهای به احزاب بدهند برای برخی این شبهه پیشآمده بود که اگر رایانهای به احزاب اختصاص پیدا کند احزاب خاصیت خود را از دست خواهند داد و وابسته به دولت میشوند و در پاسخ گفته شد این اشکال وارد نیست و احزاب میتوانند از یارانهای که از بیتالمال در نظر گرفتهشده کمی برای امور خود استفاده کنند و تا حد ممکن به ایفای نقش خود برای اصلاح امور و نظام فعالیت کنند.
باید گفت دولتی که چهار تا هشت سال روی کار است و بعد کنار میرود و دولت دیگری روی کار میآید که نوعاً سالهای آغازین آن با سالهای پایانی متفاوت است و دولتهایی که درگذر هستند و ثبات و استقرار ندارند قادر به داشتن و حفظ حزب نیستند همچنین در کشور ما متأسفانه دولتها و مجلس در مسیر منافع ملی بهسختی حرکت میکنند و به فکر تثبیت خود و ارائه کارآمدی هستند اگر احزاب وابسته به این دولتها باشند خاصیت خود را از دست خواهند داد و بهویژه اینکه اگر دولتها آن احزاب را روی کار آورده باشند این استقلال بیشتر سلب میشود؛ زیرا ممکن است دولتی برای کسب بدنه اجتماعی و پشتوانه تشکیلاتی اقدام به تأسیس حزب کند این احزاب دستساخته دولتها خاصیتی جز حمایت از دولت ندارند و آنها ناچارند در مقابل عملکرد دولت تنها حمایتگر باشند بنابراین حزب به مفهوم ضد خود تبدیل میشود؛ یعنی حزب میخواهد با امربهمعروف و نهی از منکر مقابل انحرافات بایستد اما متأسفانه تبدیل به ابزاری برای تائید دولتها شود.
بهعنوان سؤال پایانی نظرتان در خصوص حزب مؤتلفه اسلامی چیست؟
هرکدام از احزاب ویژگی خاص خود را دارند، موتلفه اسلامی از جمله احزاب ریشهدار و باسابقه ممتد است و علاوه بر این شخصیتهایی که در این حزب فعالیت داشتند شخصیتهای انقلابی هستند که امام را قبول دارند و خدمات بسیاری کردند و پای اصول ایستادند اگر از من پرسیده شود بین اصولگرایان کدام حزب به معنای واقعی اصولگراست و پای مبانی و اصول خود ایستاده من قطعاً خواهم گفت یکی از احزاب، موتلفه اسلامی است که پای اعتقادات خود هستند و اصحاب باد نیستند و تلون ندارند؛ بنابراین این حزب جزو سرمایههای اجتماعی کشور ماست و ایکاش بقیه احزاب اعم از اصلاحطلب و اصولگرا نیز مبانی فکری و اصولی را پیدا میکردند و بر اساس این مبانی کار و تلاش میکردند. مداخلات و نظرات موتلفه تاکنون خوب بوده و دوستان ما در این حزب ریشهدار و اصیل هستند.