به گزارش نما به نقل از خبرآنلاین، روز جمعه، طالبان پاکستان از اعلام آمادگی خود برای مذاکره با اسلام آباد خبر دادند. با این حال حکیم الله محسود- فرماندۀ طالبان پاکستان، از چهره های افراطی که واشنگتن سالها برای شکار آن برنامه ریزی کرده است- اعلام کرده که سلاح را تا زمان مذاکرات زمین نمی گذارد. فرماندۀ طالبان پاکستان در بیانۀ خود آورده است: تا زمانی که اسلام آباد بردۀ آمریکا باشد، مذاکرات میان آنها و دولت به نتیجه ای نخواهد رسید. اینکه اعلام آمادگی طالبان پاکستان چه ابعاد داخلی و منطقه ای خواهد داشت، پرسشی است که پیرمحمد ملازهی، کارشناس شبه قاره بدان پاسخ داده است.
در ابتدا پیرامون طالبان پاکستان و تفاوت آنها با طالبان افغانستان برایمان بگوئید.
بعد از حادثۀ درۀ سوات(حملۀ ارتش پاکستان به منطقۀ سوات)، گروههای متفاوتی که قبلاً وجود داشتند و با سازمان القاعده در ارتباط با جهاد افغانستان همکاری می کردند دور هم جمع شدند و جریانی را تحت عنوان طالبان پاکستان تشکیل که متعاقباً اعلام موجودیت کرد. افرادی مثل مقصود، نیک محمد و مولانا فضل الله(که گفته می شود هم اکنون در افغانستان است) همۀ این گروهها تحت عنوان طالبان شناخته می شوند، اما واقعیت اینست که یک گروه یکپارچه به نام طالبان پاکستان نیستند، بلکه گروههای متفاوتی هستند که در برخی از اهداف با هم مشترک اند. از جمله اینکه قدرت در پاکستان باید اسلامی باشد، جهاد در افغانستان مورد حمایت قرار گیرد(آنها در این مسئله دولت پاکستان را مقصر می دانند) و در نهایت اینکه با نیروهای خارجی در افغانستان باید مقابله شود. در این مسائل طالبان پاکستان با طالبان افغانستان مشابهت هایی با هم دارند. از نظر ایدئولوژیک نیز همگی از یک منشأ سرچشمه می گیرند که همان جریان افراط است.
سرچشمه این تفکر را در کجا باید جستجو کرد؟
هر دو گروه اعم از طالبان افغانستان و پاکستان از مدارس مذهبی بیرون آمده اند و از طلاب مدارس دینی هستند که عمدتاً در اختیار احزاب مختلف هستند. از جمله حزب ملانسیم الحق تحت عنوان حزب اسلامی و یا مدارس دینی متعلق به جماعت اسلامی و یا مدارس حزب علمای پاکستان و هند. در مجموع می توان گفت که طالبان پاکستان و افغانستان محصول همین مدارس اسلامی هستند که البته این مدارس در زمان جهاد افغانستان و در زمانی که روسها در افغانستان حضور داشتند، شکل گرفت. ولی در هر حال با گذشت زمان نیروهایی در این مدارس تربیت شدند که به سمت افراط رفتند و اینکه آنها از طرق مسلحانه می خواهند به اهداف مورد نظر خود دست یابند. البته احزابی که به لحاظ سیاسی هم اکنون در پاکستان فعال اند، خط خود را از اینها جدا کرده اند. اما به لحاظ فکری نوعی همبستگی فکری میان گروههایی که تحت عنوان "گروههای جهادی" شناخته می شوند، وجود دارد. هم اکنون با توجه به اینکه دولت پاکستان فعالیت گروههای مثل سپاه صحابه، لشگر جنگوی و لشگر طیبه و حزب مجاهدین کشمیری را ممنوع کرده، این گروهها به سمت منطقه وزیرستان رفته اند و زیرمجموعه ای از گروههای شده اند که هم اکنون تحت عنوان طالبان شناخته می شوند. در واقع بیشتر تفکر طالبانی مطرح است تا اینکه نام گروه خاصی مطرح باشد.
ظاهرا همین گروههای افراطی از اعلام آمادگی خود برای مذاکره با دولت خبر داده اند. تحلیل شما از این آمادگی چیست؟
البته این خبر رد شده است. آخرین خبرها اینست که وزیر کشور پاکستان اعلام کرده است که چون ملامحسود، مسئول اصلی این جریان این آمادگی را عنوان نکرده، بلکه فرد دیگری این مسئله را عنوان کرده، بنابراین قابل قبول نیست. اما در هر حال نفس مذاکره برای حل و فصل مشکلات به نظر من موضوع قابل قبولی است. اگر زمینه فراهم شود تا مشکلاتی که افغانستان و پاکستان با آن روبرو هستند، از طریق سیاسی حل و فصل شود، به نفع کل منطقه خواهد بود و صلح و ثبات منطقه از طریق نوعی مصالحه ملی در افغانستان و پاکستان امکان پذیر خواهد بود.
اما حقیقت دیگری نیز وجود دارد و آن اینکه همۀ این گروهها در گذشته مورد حمایت ارتش پاکستان و آیاسآی(بخش امنیتی ارتش پاکستان) بوده است. فلسفه ای که ارتش پاکستان از سال ۱۹۴۷ تاکنون داشته، فلسفۀ جهادی علیه هندوستان، آزاد کردن کشمیر و پیوند دادن آن به پاکستان بوده است. در افغانستان نیز همین فلسفۀ جهادی برای این بوده که از گروههای اسلامگرا استفاده و نیروهای جهادی تقویت شوند و نفوذ و قدرت انحصاری برای پاکستان در افغانستان به وجود بیاید. اینکه ارتش پاکستان واقعاً فلسفۀ جهاد را کنار گذاشته و با گروههایی که خودش به وجود آورده می خواهد کاملاً مبارزه کند، حقیقت است که در این مسئله مقداری جای بحث وجود دارد؛ یعنی اگر پاکستانی ها به شکل جدی از فلسفۀ جهادی کناره گیری کنند بدین معناست که گروههای جهادی نیز نمی توانند در آن منطقه باقی بمانند و یا روند رشد در پیش بگیرند. به همین دلیل من فکر می کنم که باید مجموعه ای از ملاحظات و یا احتیاط هایی را در این مسئله به کار برد چرا که هنوز تکلیف نهایی پاکستانی ها روشن نیست. درست است که پاکستان اعلام می کند حاضر است در صلح و ثبات افغانستان مشارکت داشته باشد اما حقیقت این است گروههایی که هم اکنون علیه افغانستان می جنگند شامل طالبان افغانستان، شبکه حقانی، حزب اسلامی حکمتیار هستند که هنوز سرنخ های همکاری آنها با ارتش پاکستان وجود دارد و اگر واقع بینانه به قضیه بنگریم اینگونه نیست که آنها در پاکستان حضور نداشته باشند.
پس این اعلام آمادگی به چه معناست؟
ادعاهای فعلی پاکستان مبنی بر اینکه با کل جریان افراط مقابله می کنند، در واقع بدین معناست که آنها نوعی تقسیم بندی درونی برای خودشان ایجاد کرده اند. بدین معنا که یک طالبان خوب می شناسند و یک طالبان بد. طالبان خوب آنهایی هستند که علیه دیگران(علیه هند و افغانستان) فعالیت می کنند و با سیاست های ارتش پاکستان هماهنگ هستند. بنابراین هنوز خیلی زود است که بتوان قضاوت کرد مذاکره به جایی برسد. به اضافه اینکه باید در نظر گرفت که جریان طالبانیسم جریان قوی است که در قومیت پشتون نفوذ دارد، به خصوص اینکه جمعیت قومیت پشتون در حدود ۴۵ میلیون نفر است. بنابراین مسئله ساده ای نیست که به همین سادگی و با ابراز تمایل و بدون پشتوانه بشود پای میز مذاکره نشست و راه حلی یافت.
بنابراین تغییر جهت اسلام آباد غیرمحتمل است؟
اگر پاکستان هم در ارتباط با افغانستان و هم هند تغییر جهت کلی بدهد، در آن صورت می توان فکر کرد پاکستان در مسیر جدیدی قرار می گیرد، اما واقعیت اینست که هنوز این وضعیت پیش نیامده است و پاکستانی ها نیز خودشان در حال قربانی شدن در این روند هستند. بدین معنا که جریان افراط اگر قبلاً علیه هند و افغانستان به کار می رفت امروز نوک پیکان خود را علیه حاکمیت پاکستان قرار داده است. جریان طالبان پاکستان که هم اکنون علیه دولت پاکستان و ارتش وارد جنگ شده در واقع پاکستان را مجبور می کند که یک تغییر جدی در سیاست خود بدهد. شاید امیدی که آقای کرزی به کمک پاکستان برای صلح و ثبات افغانستان دارد، ناشی از همین واقعیت باشد که هم اکنون پاکستان خود عمق خطر را حس کرده است.
خطری که هرچند تاکنون متوجه هند، کشمیر و افغانستان بوده ولی هم اکنون تغییر جهت نیز می تواند بدهد. بدین معنا که اگر ارتش هم اکنون وارد وزیرستان شود، همین گروهها علیه دولت پاکستان می جنگند. لشگر جنگوی، سپاه صحابه، لشگر طیبه، طالبان افغانستان، سازمان القاعده و حتی ازبکهای وابسته به نهضت ازبکستان نیز وارد جنگ با دولت و ارتش خواهند شد، چنانکه اخیرا در حمله به فرودگاه ۱۰ نفری که کشته شدند، همگی ازبک بودند. بنابراین شرایط به نظرم حساس تر از آنست که بتوان گفت از طریق مذاکره مسئله حل می شود. به خصوص اینکه فشار آمریکا بر پاکستان را نیز باید در نظر گرفت که پاکستانی ها از هر طرف برای تعدیل سیاست هایشان تحت فشار هستند.