خبرآنلاین:رشد طلاق میزگردی را با حضور ناصر قاسم زاده دبیر انجمن حمایت از سلامت و بهداشت روان جامعه و اصغر مهاجری جامعه شناس و استاد دانشگاه و البته موسوی چلک رییس انجمن مدد کاران اجتماعی هم روز بعد با حضور در کافه خبر در مباحث این میز گرد شرکت کرد .مشروح این میزگرد را می خوانید:
چند سالی است که نرتب این هشدار را می شنویم ،آماری که از ثبت احوال ارائه می شود نشان می دهد که ازدواج به شدت کاهش و طلاق در مقابل افزایش یافته است.اصلا چرا چنین شده است؟
قاسم زاده: وقتی جوانان در جامعه حاشیه امن اقتصادی نداشته باشند، شاهد معضلاتی مانند پایین آمدن آمار ازدواج و بالا رفتن آمار طلاق خواهیم بود.جوانان باید مطمئن باشند که می توانند هزینه های ابتدایی زندگی را تأمین کنند که با وجود مشکلات اقتصادی، چنین شرایطی ممکن نیست.عدم تفاهم، مشکلات اقتصادی و اعتیاد سه عامل اصلی است که باعث طلاق در کلان شهرها است.متاسفانه وجود خانواده های نا به سامان، والدین معتاد، نا امنی های اقتصادی و اجتماعی شرایط را ایجاد می کند که فرد به اعتیاد رو بیاورد. به طور قطع ارتباطات بین فردی و حتی زندگی زناشویی این افراد تحت تاثیر اعتیاد است. فرد بیمار در ابتدای ازدواج به دلیل آنکه توانایی جسمی بالاتری دارد، اعتیادش را پنهان می کند. اما پس از گذشت یکی 2 سال از زندگی مشترک، رفتار های نامتعادل، وضعیت ظاهر و عدم حضور فرد، زن را متوجه اعتیاد مرد می کند.
مهاجری: به نظر من بیشترین علت طلاقها در کشور به ناتوانی در برقراری ارتباط درست جنسی برمیگردد و در صورتی که طلاق انجام نشود و با تکیه بر باورهای سنتی زندگی ادامه پیدا کند، تبعات منفی روانی و جسمی آن بسیار زیاد است.
. حق زنان در این نابرابریهای جنسی بیشتر از مردان تضییع میشود. نبود آموزش درخصوص مسائل جنسی بزرگترین آسیب در ازدواجها است و برنامهریزان و سیاستگذاران جامعه باید نگاهی مقدس و باز به مقوله روابط زناشویی داشته و با آموزش و ترویج فرهنگ درست این روابط که در آموزههای دینی ما نیز به آن اشاره شده است، نگاه تابو و پنهانکارانه به این موضوع را پاک کنند.
امکان آموزش همگانی و مبتنی بر رسانه در این آموزشها وجود ندارد؛ بلکه باید بر آموزش چهره به چهره، کارگاهی و کاربردی در قالب آموزشهایی در محلات، بین خانوادهها و حتی ادارت و محل کار تکیه کرد.
موسوی چلک:همانطور که می دانید هر پدیده اجتماعی معلولی از مجموعه عوامل است و موضوعی مانند طلاق تک علتی نیست و علل طلاق در کشورهای مختلف متفاوت است و همچنین در یک کشور علت طلاق در مناطق و اقشار مختلف،علت های متفاوتی دارد.
برخی از علل و عوامل طلاق آشکار هستند و زوجین به هنگام طلاق این علل را در دادخواست خود بیان می کنند مانند مصرف مواد مخدر، خشونت، دخالت والدین و گاهی فقر اما برخی از علل طلاق در دادخواست بیان نمی شود مانند نارضایتی از روابط زناشویی که به دلیل مسائل فرهنگی حاکم بر جامعه در غالب عدم تفاهم در دادخواست ذکر می شود و یکی از عوامل موثر در طلاق است و کمتر در دادخواست های طلاق به آن توجه می شود همچنین می توان به سوء ظن و یا انحراف اخلاقی که معمولا بیان نمی شود، اشاره کرد. فرهنگ گفت و گو در میان خانواده های ایرانی پایین آمده است و مطابق تحقیقاتی که انجام گرفته است مشخص شده است که مدت زمان گفت و گو بیشتر از 15 دقیقه نمی شود در صورتی که بالای 70 درصد از اختلافات میان زوجین بنای سوء تفاهم دارد و این مشکل تنها با صحبت کردن زوجین با یکدیگر برطرف می شود و در بیشتر موارد نیز صحبت و گفت و گو میان زوجین در خصوص مسائل و مشکلات دیگران است که در این موارد نیز به نتیجه ای نمی رسند.
امانکته کلیدی و تاثیرگذاری که باید به آن اشاره کرد این است که تمام عواملی که منجر به طلاق می شود از درون خانه منشاء نمی گیرد بلکه عوامل بیرون از خانه نیز در طلاق موثر هستند که می توان به سلامت اجتماعی اشاره کرد و براساس آمار وزارت بهداشت حدود 34 درصد از مردم به یکی از انواع اختلالات روانی مبتلا هستند که بالاترین آمار به تهران بر می گردد در صورتی که در گذشته این آمار حدود 20 تا 24 درصد بوده است.
شادی و نشاط در خانواده های ایرانی کم رنگ شده است و زمانی که فردی شادابی نداشته باشد در برخورد با دیگران با بی حوصلگی رفتار می کند که می تواند به اشتباه از سوی طرف مقابل برداشت منفی از این رفتار شود.
بخش دیگری از عوامل موثر در طلاق مشکلات اقتصادی، ناباروری، عدم شناخت و یا معیارهای نادرست و ازدواج های اینترنتی و آشنایی در پارک واتوبوس و ...است و همانطور که اشاره شد در مناطق مختلف طلاق علل متفاوتی دارد.
علاوه بر آمار رسمی که از طلاق مطرح می شودبرخی جامعه شناسان نسبت به رواج پدیده طلاق عاطی هم هشدار می دهندوحتی معتقدند رواج این طلاق ها به مراتب بیشتر و خطرناکتر است.
مهاجری : زنانی که دچار طلاق پنهانی هستند به دلیل بیپناهی، نبود امنیت مالی و همچنین به خاطر فرزندان از طلاق رسمی صرفنظر کرده و راه «بسوز و بساز» را در پیش میگیرند. مطابق مطالعات جامعهشناختی خانواده، طلاق دارای 13 مرحله بوده و «طلاق حقوقی» مرحله هفتم آن است که با ثبت در دفترخانهها انجام میشود، اما پیش از آن و در مرحله ششم، «طلاق اجتماعی» قرار دارد که از آن به عنوان «طلاق پنهانی» یاد میشود. متاسفانه 80 درصد از زندگیهای مشترک در کشور ما در مرحله طلاق اجتماعی قرار دارند.
طلاق اجتماعی، طلاق واقعی است و در آن ارتباطات میان رکنهای خانواده یعنی همسران قطع شده و روابط سازندهای در خانواده وجود ندارد. در برخی فرهنگها و جوامع بنا بر مسائل فرهنگی، اجتماعی، طلاق از مرحله اجتماعی به مرحله حقوقی گذر نمیکند؛ این در حالی است که کارکردهای منفی طلاق اجتماعی بیش از طلاق حقوقی است. در جامعه ایرانی، به دلیل این که طلاق امری مذموم است و این که اگر زنان طلاق بگیرند، مورد اتهام و برچسبزنی قرار میگیرند و با طلاق حقوقی پایگاه اقتصادی و اجتماعی خود را از دست میدهند، لذا با ایثاری که معمولا زنان از خود نشان میدهند، طلاقها از مرحله اجتماعی به حقوقی گذر نمیکند و زنان به خاطر فرزندان و آموزههای فرهنگی خود نتایج و آسیبهای ناشی از طلاق اجتماعی را تحمل میکنند. سهم زنان در نظام تربیتی جامعه بسیار ضعیف است و باید با ایجاد تغییر در نگرشها و قوانین شرایط را برای بهبود و ارتقای وضعیت زنان در اجتماع فراهم کنیم.
آقای مهاجری شما بیشترین علت طلاق را درکشور عدم رضایت جنسی و مسائل جنسی عنوان کردید چرامعتقدید این بحث عامل اصلی طلاق در کشور است؟
مهاجری: من بر اساس تحقیقات مدون می گویم که تحریکات جنسی در جامعه نسبت به 30 سال گذشته بیش از صد برابر شده و میانگین ها نشان می دهد که سن ازدواج در کشور نیز به بیش از 10 سال به تاخیر افتاده. میزان بلوغ جنسی نیز به بیش از 5 سال کاهش پیدا کرده است و بستر های فرهنگی نیز برای ازدواج آسان و به موقع جوانان تضعیف شده است .در اینجا با مشکلی دیگری بنام تأخیر در ازدواج برخورد میکنیم؛ وقتی میانگین بلوغ جنسی روی عدد 11 سال و 7 ماه حدود 12 سال است و میانگین سن ازدواج در کلانشهرها مانند تهران روی عدد 26،5 است، سن ازدواج برای پسرها 28-29 و برای دختران 24-25 صورت میگیرد که نشاندهنده یک فاصله حدود 15 – 16 سال بین بلوغ جنسی و بلوغ رسیدن به ازدوج است.
هزینههای بالا، تجملات، عدم کارکردهای دولت در حوزه تأمین مسکن و شغل مانع از ازدواج در سن مناسب می شود به طور کلی در 30- 40 سال قبل میانگین بلوغ جنسی روی عدد 15،5 بوده است و میانگین سن ازدواج روی عدد 15 است یعنی این دو مقوله متناسب با یکدیگر رشد داشتهاند اما هماکنون بلوغ جنسی حدود 16 سال با تشکیل خانواده فاصله دارد.
بنابراین این فاصله ایجادشده موجب میشود که افراد برای رفع نیازهای خودشان بیشتر به دنبال الگوهایی بگردند از طرف دیگر الگوهای پویای در داخل کشور طراحی نمیشود بنابراین الگوهای آن طرف آب میتواند برای پاسخ به این نیازها الگوی قابل دسترسی باشد.
یکی از پاسخها به این دسته از نیازها در جامعه روی آوردن به خانههای مجردی است از طرف دیگر تغییراتی هم در سن جوان رخ داده است به عنوان مثال پیش از این به کسی نوجوان اطلاق میشد که سن او از حدود 13 سالگی آغاز شده و تا تا 18 سالگی ادامه داشت اما هماکنون سن نوجوان از 18 سالگی آغاز شده و تا 24 سالگی ادامه مییابد بنابراین با توجه به اینکه از خصوصیات این دوران عدم مسئولیت پذیری است میتوان خانههای مجردی را بهترین مکان برای خروج از تعهدات زندگی انتخاب کرد..هم اکنون فاصله میان بلوغ جنسی تا سن تشکیل خانواده در مقایسه با 40 سال گذشته 16 سال افزایش داشته است؛ این مسئله موجب شده است تا برخی از جوانان برای رفع نیازهای خود به خانههای مجردی رو بیاورند.
در مسئله فرهنگ جنسی نیز همچنان ورود به این حوزه یک تابو به حساب می آیددر حالی که در آموزه های دینی ما احادیث غنی و قوی و توصیه ها خیلی شفاف است اما جامعه این صراحت را بر نمی تابد و آموزش های جنسی در کشور خیلی پایین است. برخی از محققان می گویند که زنان و مردان ایرانی رضایت کاملی از ارتبا ط جنسی خود در خانه ندارند و مدت این ارتباط کمتر از10 دقیقه است. بنده معتقدم که ما در فرهنگ جنسی کشور تنها مسئله نداریم بلکه بحران داریم .البته باز تاکید می کنم که راه حل ها در این حوزه ها با توجه به آموزه های دینی بسیاراست. ما مسائل جنسی را باید حرمت دار کنیم. این نوع روابط نباید به عنوان مسائل شهوترانی و حیوانی مطرح شوند بلکه به عنوان بعدی از حرکت معنوی انسان ها به سوی کمال به حساب آیند. در بسیاری از خانواده های ایرانی طلاق های پنهان وجود دارد و رابطه میان زن و شوهرها پویا و با نشاط نیست
آقای موسوی از آنجا که شما سالهاست بر روی موضوع طلاق مطالعه می کنید آیا قبول دارید که سن طلاق در کشور پایین آمده است؟
موسوی چلک:بله.فاصله بین زندگی مشترک در میان زوجین در حال کاهش است لذا سن افرادی که طلاق می گیرند پایین تر آمده است. مطابق آمار رسمی کشور در سال های 88 و 89، آمار ازدواج در سال 89 کمتر از 02/2 نسبت به سال 88 و طلاق در سال 89 حدود 9 درصد نسبت به سال 88 رشد داشته است اما همین آمار در سال 88 نسبت به سال 87 حدود 02/4 در ازدواج و حدود 12 درصد در طلاق رشد داشته است.
سیاستهایی که از سوی دولت برای کاهش طلاق مطرح می شود را چطور ارزیابی می کنید؟اصلا دولت در قبال این وضعیت چه وظیفه ای دارد؟
مهاجری: برخی مواقع دولت در نهاد خانواده بدون داشتن برنامهای منظم و مطالعات خاص دخالت میکند مانند یکی از طرحهای سازمان ملی جوانان که خانوادههای نیمه مستقل را مطرح کرد که این مسئله خود موجب به هم ریختگی خاصی در نهاد خانواده شد.از طرف دیگر مسائلی در برخی از خانوادهها وجود دارد که معمولاً خانواده از آن پنهانکاری میکند یا اینکه خانواده دوست ندارد مشکلات درونی خود را بازگو کند به همین دلیل دردهای پنهان در خانواده درمان نشده و نتیجه کارکرد منفی خانوادهها فرار دختر و پسرهایی می شود که شاهد هستیم.زمانی که ساختارهای اقتصادی و فرهنگی جامعه تغییر پیدا میکند، مواجه با باورها، ارزشها و هنجارهای جدیدی میشویم .طبق یک دستور حکومتی و فقاهتی، خانواده باید به عنوان مبنا در تمام برنامههای کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت دولت مد نظر قرار گیرد اما متأسفانه دولت که وامدار این دستور فقهی و حکومتی است از اهمیت نهاد خانواده غافل مانده است. غربیها که روزی خانواده گریز بودند هماکنون برای حل مشکلات اجتماعی خود به خانواده روی آوردهاند چرا که خانواده به دلیل ساختار و کارکردهای خاصی که دارد، مانند تولید نسل، شکلدهی اولیه شخصیت، ارتباطات عاطفی عمیق و ارتباطات چهره به چهره و بسیاری از ویژهگیهای دیگر، قادر است نه تنها مشکلات خود را حل کند بلکه میتواند بسیاری از مسائل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را حل و فصل کند.
در دنیای پیشرفته بنگاههای اقتصادی سعی میکنند مسائل و موضوعات خود را بر اساس نهاد خانواده حل و فصل کنند اما متأسفانه در کشور ما علیرغم اینکه دارای پیشینه قوی ملی و ایدولوژی ملی در خانواده هستیم، به دلیل تأخر فرهنگی که در سالیان اخیر پیشآمده خانواده دچار چالش شده است که نه تنها نمیتواند مسائل اجتماعی بیرون را حل کند بلکه به آن دامن هم میزند.
آموزش یکی از مهمترین شاخصههایی است که در نهاد خانواده باید گنجانده شود چرا که بعضاً پدر و مادرها قادر به حل و فصل مشکلات روانی، اجتماعی و اقتصادی بین خود نیستند از سوی دیگر با تغییراتی که در سطح جامعه وجود دارد، والدین نیازمند فاکتورهای تربیتی برای فرزندان خود نیز هستند که با آموزشهای نهادینهشده میتوان به فاکتورهای تربیتی مناسب دست پیدا کنند.
موسوی چلک:متاسفانه طلاق آسیب جدی است که از سوی مسئولان نادیده گرفته می شود و با وجود تکرار این موضوع و بیان آمار و تحلیل هایی که در مورد طلاق ارائه می شود، اما هنوز این موضوع به دغدغه جدی مسئولان تبدیل نشده است و با وجودی که زنگ هشدار آن از سال ها قبل به صدا درآمد مسئولان خود را به نشنیدن و خواب غفلت زده اند.مهمترین علل طلاق مطابق آنچه زوجین در مراکز مداخله در خانواده برای کاهش طلاق بهزیستی اعلام کردهاند به ترتیب دخالت اطرافیان، اعتیاد، عدم برخورداری از محبت زوج، عدم توانایی حل مشکلات، عدم رضایت از روابط زناشویی و بالاخره سوظن است.
نکته دیگر در حوزه زندگی مشترک اینکه مدتزمان زندگی مشترک تا طلاق توافقی طی سه سال گذشته از پنج به سه سال رسیده است. جالب اینکه 62 درصد افرادی که قصد طلاق دارند در همان ماه اول آغاز اختلاف به مراکز بهزیستی مراجعه کردهاند که خود نشان از تصمیم جدی برای جاری شدن صیغه طلاق است. تحقیق در میان افرادی که امسال طلاق گرفتهاند مشخص کرده که 70 درصد مردها و 74درصد زنها در خانوادهشان سابقه طلاق نداشتهاند. یکی از راهکارهایی که برای طلاق توصیه می شود مشاوره های قبل ازدواج است اما نکته مهم این است که آموزش مهارت های زندگی باید از دوران کودکی آغاز شود و دانش آموزان در کنار سایر درس هایشان با مهارت زندگی آشنا شوند. باید طلاق را به عنوان آسیب اجتماعی که درصدر سایر آسیب ها قرار دارد و حتی علت بسیاری از آسیب های اجتماعی است جدی بگیریم در غیر این صورت در سال های آینده خانواده تنها در حد یک نام و شعار خواهد بود.
درحال حاضر برنامه های متعددی در حوزه کاهش طلاق طراحی شده است اما مشکل این است که اولا متولی دقیقی برای اجرای این برنامه ها نداریم و دوم این که منابع مالی مناسبی برای اجرای برنامه های کاهش طلاق در کشور در نظر گرفته نشده است به همین دلیل تمام برنامه ها در حد شعار و حرف باقی مانده است و با وجود روند صعودی آمار طلاق در حوزه اجرای برنامه ها در نقطه صفر مانده ایم.
قاسم زاده:بهوجود آوردن شرایط ازدواج سالم از وظایف مسوولان و مدیران در جامعه است. اگر مدیری دلسوز آینده مملکت باشد، باید ایجاد اشتغال کند و جوانان بیکار را از سرگردانی نجات دهد. در حال حاضر اکثر جوانان دارای شغل های تخصصی نیستند و همین باعث درآمد پایین آنهاست. پس اگر بتوانیم اشتغال زایی کنیم، شرایط مالی و مشکلات اقتصادی در جامعه را تحت کنترل قرار دهیم، نیمی از این مشکلات حل خواهد شد.
آقای قاسم زاده موضوعی که امروز بسیار در نزد خانواده ها مطرح می شد گرفتن حق طلاق است.شما چقدر این موضوع را درست می دانید؟
قاسم زاده:الفبای ازدواج باید اصلاح شود، یعنی در ابتدا دختر و پسر باید در قالب عرف و شرع مدتی را نامزد باشند، در مدت نامزدی مشاوره ازدواج بگیرند و بعد عقد کنند، اگر در این مدت انتخاب درست صورت گرفته باشد دیگر احتیاجی به گرفتن حق طلاق نیست. این مساله بیشتر در کلان شهرها مشاهده می شود و در شهرهای کوچک کمتر مورد توجه قرار می گیرد. از آنجایی که درکلان شهرها با کارکرد فرهنگی دچار مشکل بوده ایم و یک قشری از جوانان که به ازدواج رو می آورند با مشکل وارد مقوله ازدواج می شوند، عامل این مشکلات می تواند عدم شناخت کافی و از طرفی نادرست عمل کردن در امر تحقیقات قبل از ازدواج باشد و همین امر باعث می شود پایه های بنیان خانواده سست شود.
از آنجایی که در قانون راه های بیشتری برای آقایان برای فرار از مشکلات زندگی باز است و معمولا خانم ها هستند که در این پیوندها متضرر می شوند، به همین دلیل دختران ترجیح می دهند با گرفتن حق طلاق، پشتوانه و تضمینی به دست آورند که اگر در آینده نتوانستند به زندگی ادامه دهند، یک آزادی در زمینه طلاق داشته باشند.
اگر دختران قبل از ازدواج مشاوره صحیح داشته و شناخت کافی از همسر به دست آورده باشند، دلیلی برای جدایی ندارند و پسران هم اگر مشکل اخلاقی نداشته باشند، ترسی از واگذاری حق طلاق نخواند داشت. اما از آنجایی که این شناخت حاصل نمی شود، پایه های زندگی سست و لرزان است و دختر می ترسد به پسر اعتماد کند.
برای همین من پیشنهاد می دهم در صورتی که ازدواج به صورت سنتی و عدم شناخت کافی صورت می گیرد، بهتر است چنین تضمینی به دختر داده شود تا اگر در ادامه زندگی طرف مقابل دچار مشکل اخلاقی بوده و یا مشکلات دیگر که ادامه زندگی را برایش غیرممکن کرد، بوجود آمد، بتواند با حق و حقوقی که دارد از آن زندگی رها شود.
البته همانطور که عنوان کردم این مبحث بیشتر در کلان شهرها مطرح است، جاهایی که مردم شناخت کمتری از یکدیگر دارند، اختلاف های فرهنگی و قومیت بسیار بالا است، تفاوت های فرهنگی، جایگاه ها و باورهای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی خانواده ها با یکدیگر متفاوت است و معمولا این اختلاف باعث می شود که ازدواج های نادرست صورت گیرد.در تعالیم دینی توصیه شده است که کسی را به همسری انتخاب کنید که هم کفو شما باشد، اما این هم کفو بودن در کلان شهرها خیلی کمرنگ شده و بعضا می توان گفت مطرح نیست.
دختری که از یک خانواده متوسط بوده و تحصیلات فوق لیسانس دارد، به دلیلی که شرایط ازدواج را ندارد، مجبور است تن به ازدواج با پسری دهد که زیر دیپلم است و همین امر باعث بروز مشکلات عدیده ای می شود. حتی اگر با مشکل اعتیاد و مشکلات اخلاقی هم مواجه نشوند، در صحبت کردن با یکدیگر و طرز نگاه به زندگی آینده شان نمی توانند به تفاهم برسند.
اگر ازدواج ها کماکان به صورت سنتی و شناخت غلط صورت گرفت باید تفاوت های فردی شناخته شود و این مبحثی نیست که زمان عقد مطرح شود. دختر و پسر باید در همان رفت و آمدهای دوران نامزدی در این خصوص به تفاهم برسند و والدین نیز باید به آن صحه بگذارند.