سعید مستغاثی- گروچو که پرحرفترین این برادران است، طبق معمول یکسری حرفهای بیربط میزند، چیکو که اصلا حرف زدن بلد نیست، برخی جملات گروچو را تکرار میکند و هارپو که اساسا لال است، فقط آب میخورد که گویا میخواهد صدای خود را صاف کند و آنقدر آب میخورد که گریمش به هم خورده و مراسم را به افتضاح میکشاند. این قضیه بیشباهت به ماجرای سازندگان و دستاندرکاران فیلم «برادران لیلا» در جشنواره کن امسال نبود که گویا تلاش داشتند مثل برادران مارکس، خود را به جای دیگرانی که واقعا به لحاظ فرهنگی و سبک زندگی با آنها متفاوت هستند، جا بزنند که البته به هیچ ضرب و زوری هم باورپذیر نبودند.
چه زمانی که با لباسهای اجق وجق (که حتی صدای طرفدارانشان را هم درآورد) بر روی فرش قرمز دلقکبازی درآورده و سعی داشتند ادای سلبریتیهای اروپایی و آمریکایی را درآورند و وقتی کسی آنها را چندان جدی نگرفت در کنفرانس مطبوعاتی فیلم تلاش کردند همه کمبودها و نقایص و آماتوربازیهای فیلمشان را با بیان حرفهای فرامتنی و مورد علاقه دستاندرکاران جشنواره و اربابان آنها، به نحوی جبران کنند.
کارگردان فیلم که با بیاعتنایی منتقدان فرانسوی نسبت به فیلمش و دریافت کمترین ستاره از آنها و همچنین گرفتن درجه متوسط از منتقدان مجله اسکرین مواجه شده بود، از «شرایط سخت و طاقت فرسای» فیلمسازی در ایران گفت، ولی حاضران در جلسه، در شگفت از ۳۲ ساله بودن روستایی و بهدست آوردن موقعیت ساخت سه فیلم پرهزینه، از کسالتبار و بیخاصیت بودن ۴۰ دقیقه اول فیلم برادران لیلا گفتند که فیلم را بیجهت طولانی کرده و آن را به ۳ ساعت نزدیک ساخته بود.
همان ۴۰ دقیقه اضافی که در فیلم قبلی روستایی یعنی «متری شیش و نیم» و فیلم قبلترش، «ابد و یک روز» هم وجود داشت و نشان از خامدستی و آماتوری این فیلمساز در کارگردانی آثارش دارد.
اما چگونه میشود در شرایط سخت و طاقتفرسای مورد نظر سعید روستایی، او بهراحتی موفق شود در عرض چند سال این فیلمها را ساخته و جشنواره فیلم فجر نیز با پایمال کردن حق بسیاری از آثار دیگر بخش مسابقه، سخاوتمندانه در یک رکورد بیسابقه ۱۱ جایزه به فیلم اولش بدهد (بهرغم اشکالات بسیار آن که برخی آن را نوعی رانت دولتی برایش دانستند) و برای فیلم بعدیاش هم که نیروی انتظامی در تولیدش شریک بود، نامزد دریافت ۱۱ جایزه دیگر از همین جشنواره دولتی شود.
بازیگر زن فیلم یعنی ترانه علیدوستی در همان کنفرانس مطبوعاتی گفت همه چیز در ایران ممنوع است و از صبح که بیدار میشود تا شب که به خانه برمیگردد، کارش در این مملکت جنگیدن است.
این درحالی است که این بازیگر بهرغم انتقاداتی که به نوع بازی تخت و کلیشهای ایشان شده، اما در طی همین سالهای اندک و در همین به قول خودش شرایط جنگی ایران، بیش از ۲۰ فیلم و سریال و تئاتر بازی کرده (یعنی به طور متوسط هر سال یک فیلم) و دهها جایزه جشنوارههای دولتی را دریافت کرده یا نامزد آنها بوده و جای بسیاری از بازیگرانی که میتوانستند بهتر و قویتر از وی ایفای نقش کنند را گرفته، بازیگران شایستهای که سالها از عرصه سینما دور مانده و حق و حقوقشان توسط چنین افراد پرمدعا و پرسروصدایی پایمال شدهاست.
از همین روی او حتی به همکاران خود نیز رحم نکرد و در یک اقدام مشکوک و با تقلیدی ارتجاعی و عقبافتاده از جنبش Me too اروپا و آمریکا (که البته سالهاست پایان یافته و حالا بادش پس از این سالها به این حضرات رسیده!) برخی بازیگران و دستاندرکاران سینما ازجمله پارتنر خودش در همین فیلم برادران لیلا را با بیاخلاقی و بدون سند و مدرک، متهم کرد. این درحالی است که خود علیدوستی با حضور در پروژه «شهرزاد» و برخی فیلمهای دیگر، از پولهای کثیف امثال محمد امامی و بابک زنجانی ارتزاق کرده و در فساد مالی آنها به نوعی شریک بود.
حالا سؤال از ترانه علیدوستی این است که واقعا چه چیزی برای ایشان ممنوع بوده که علاوه بر انحصار بسیاری پروژههای سینمایی، حتی در پروژههای فسادآلود هنری نیز همکاری داشته و پولهای کثیف دریافت کردهاند؟ وی به اصطلاح کمپینهای خود را نیز به راه انداخته و هر سازی که خواسته در این مملکت زده. آیا او برای اثبات صداقت خود حاضر است فقط یک فقره از آن پولهای کثیف را که از کیسه فرهنگیان مظلوم این سرزمین و سرمایههای کوچک آنها دریافت کرده را به صندوق فرهنگیان بازگرداند؟!
پیمان معادی از دیگر برادران مارکس (با عرض پوزش از آن کمدینهای برجسته تاریخ سینما) صحنه نمایش کنفرانس مطبوعاتی فیلم برادران لیلا، فضای آن جلسه را با افاضات دیگری آلود و وضع امروز ایران را از جنگ بدتر دانست.
معادی که با نوشتن فیلمنامههای سوپر فیلمفارسی کما، آواز قو، عطش، شام عروسی و... با وساطت فیلمفارسیسازان قهار، وارد این سینما شد، فراموش کرده که در همین شرایط بدتر از جنگ، بهرغم قدرت نوشتاری ضعیف در فیلمنامهنویسی و بازیهای ضعیفتر، اما در طی ۲۰ سال، ۲۵ فیلم از همین دست را نوشته یا بازی کرده و دو سه تا را هم کارگردانی کرده است.
فیلمهایی که اغلب توسط نهادها و ارگانهای دولتی تولید یا حمایت شدند و از همین رو بارها نامزد دریافت جوایز دولتی ازجمله در جشنواره فیلم فجر شد و در سیوهشتمین دوره آن، با وجود ادعای تحریم جشنواره و بهرغم بازی بسیار سطحی و بیرمق در فیلم «درخت گردو»، اما سیمرغ بلورین آن را دریافت کرد.
مخلصکلام اینکه به نظر میآید تنها مقصر ماجرا، این حضرات شبهسلبریتی نباشند که به قول معروف هم از توبره میخورند و هم از آخور! هم فضای فرهنگی و هنری کشور را اشغال کرده و آلوده میسازند، هم پولهای مردم را از صندوقهایشان بیرون میکشند و هم آبروی ملت را نزد بیگانگان به حراج گذاشته و از کوچکترین خوشرقصی هم شرم ندارند. آری فقط اینها مقصر نیستند بلکه مقصر اصلی، برخی مسؤولان نهادها، سازمانها و ارگانهای دولتی و حاکمیتی هستند که بدون توجه به ارزشهای انقلاب و مردم و حتی معیارهای هنری و فرهنگی، تمامقد از چنین شبهسلبریتیهایی حمایت کرده یا برایشان دل میسوزانند و ترحم به حالشان روا میدارند. متاسفانه این ولنگاری فرهنگی از همین دسته مسؤولان منشأ میگیرد نه فقط روی فرش قرمز کن و پشت تریبونهای آن.
روزنامه جام جم