مهدی اسلامی - به گزارش نما ، چهارم اسفندماه ۱۳۷۷، اندکی پس از اعلام موجودیت دومین حزبِ دولتساختۀ بعد از انقلاب اسلامی، جلسۀ پرسش و پاسخِ مدیران مسئول و سردبیران نشریات دانشجویی برقرار میشود. از میان جمع، یک نفر که بهدنبال «آزادیِ» فعالیت احزاب است، تقاضا میکند پیشنهادی برای خروجِ بحثِ «تحزب در ایران» از بنبست ارائه شود.
امام خامنهای در پاسخ به وی نکات جامعی را بیان میکنند؛ اما در میان آنها جملاتی به جهت توصیف دیدگاه شخصی ایشان متمایز است: «بدانید من خودم قبل از پیروزی انقلاب، سالهای متمادی دنبال همین تحزب بودم؛ بنابراین، من به حزب به معنای صحیحش معتقدم؛ لیکن آن چیزی که امروز در جامعه ما میگذرد -این تشکیلات حزبیای که الان به وجود میآید- شکلِ غلطِ حزبی است؛ و این هیچ حسرت و تأسفی ندارد که شما بگویید این کار بهجایی نرسیده است. نرسد! اینطور تحزب و اینگونه حزببازی، اصلاً لطفی ندارد.» (بیانات در جلسه پرسش و پاسخ مدیران مسؤول و سردبیران نشریات دانشجویی، ۴/۱۲/۷۷)
آنچه در آن جلسه به عنوان وجه تمایز تحزب مطلوب با تحزب مخرب مطرح شد این بود که «اگرچه کسب قدرت برای یک حزب موفق، یک امر قَهری است اما هدف حزب نباید به دست آوردن قدرت باشد. هدف بایستی هدایت فکری مردم به سمت آن فکرِ درستی باشد که خود شما به آن اعتقاددارید. این عقیدۀ من درباره تحزب است. شما هم آزادید قبول بفرمایید یا نفرمایید.»
البته این تنها اشاره امام خامنهای به موضوع تحزب در دوره رهبری نبوده است. ایشان چند نوبت دیگر هم به این موضوع پرداختند. مثلا در سفر استانی به کرمانشاه در میان چند موضوع مهم و راهبردی، به مسئله تحزب و تفاوت حزب آگاهیبخش و حزب قدرتطلب نیز پرداختند و در آن میان به تجربه خود اشاره کردند: « قبل از پیروزی انقلاب، پایههای یک حزب بزرگ و فعال را خود ما ریختیم؛ اول انقلاب هم این حزب را تشکیل دادیم، امام هم تأیید کردند، چند سال هم با جدیّت مشغول بودیم؛ البته بعد به جهاتی تعطیل شد ... آن حزبی که موردنظر ماست، عبارت است از یک تشکیلاتی که نقش راهنمایی و هدایت آحاد مردم را به سمت یک آرمانهایی ایفا میکند...» (بیانات در دیدار دانشجویان کرمانشاه، ۲۴/۷/۱۳۹۰)
این موضوع در دوره حزب نیز بارها بیان شده بود. به عنوان مثال، معظم له در دیدار با مسؤولان واحدهای حزب جمهوری اسلامی سراسر کشور تحزب صحیح را به دور از قدرت طلبی و بر این مبنا تعریف کردند: «تحزب یعنی اندیشه های درست، افکار اسلامی متین و قوی، برخوردهای برداشتها و تحلیل های سیاسی دقیق و بموقع را بشکل صحیح به تمام اقشار جامعه رساندن، تحزب یعنی بسیج نیروهای هماهنگ و بهنگام و مردم را از کندی و توقف و انحراف و کجروی بازداشتن.» (۱۱/ ۶/ ۱۳۶۱) (چهارسال با مردم، ص ۹۴)
ایشان درباره ضرورت تشکیل حزب به جنبه کادرسازی و برنامه ریزی هم اشاره داشتند: «اگر ما پیش از پیروزی انقلاب یک تشکیلات اسلامی داشتیم و یک تشکل و انسجام به معنای واقعی کلمه بین ما وجود داشت و برنامهریزی میبود و عناصر صالح برای تصدی مسئولیتهای مهم اجتماعی از پیش تعیین میشدند؛ مطمئناً دوران فترتی که در آغاز انقلاب پیش آمد و در حقیقت بهترین فصلهای بعد از پیروزی انقلاب را از دست انقلاب گرفت، این فترت را دیگر نمیدیدیم.» (جزوه سوالهای اعضا و جوابهای مسئولین حزب جمهوری اسلامی، گفتار شماره یک، ۱۳۶۳)
همچنین ایشان در دیدارهای مکرر بر نظم در محیط حزبی تأکید داشتند که امری مشترک بین انواع تحزب است اما با یک قید، تحزب اسلامی را متفاوت از دیگر اقسام کردند. «انضباط بمعنای اطاعت چشم بسته و کورکورانه نیست؛ همه افراد و مسؤولان باید خود را دارای حق اندیشیدن و اظهار نظر بدانند و آنرا بخواهند». (۲۹ بهمن ۱۳۶۰، پیام به مناسبت چهارمین سال تاسیس حزب جمهوری اسلامی)
اگر سخنان متعدد سومین دبیرکل حزب جمهوری اسلامی را بررسی کنیم؛ ترجیع بند اصلی آن بر سه رکن استوار است. برنامه ریزی برای اداره کشور، کادرسازی و از همه پر تکرار تر هدایت. این هدایت خود به دو نوع مورد توجه بوده است. شبکه سازی از طریق برادریابی و عضوگیری در دفاتر شهرستانها و دیگر تبلیغ با تکیه بر ابزارهای رسای هنری و البته پیش زمینه آن تقویت مبانی و آموزش «حزب برای ما یک کلاس بزرگ آموزش عقیده و سیاست است.» (نشریه عروة الوثقی، شماره ۱۲۹، ۲۵ بهمن ۱۳۶۳، ص۱۳)
ایشان در سالهای تثبیت حزب جمهوری اسلامی نیز بر همان منهاج باقی ماندند، به عنوان نمونه وقتی به عنوان دبیرکل حزب جمهوری اسلامی در اجلاس دبیران دفاتر سراسر کشور این حزب در سال ۱۳۶۳ به ایراد سخن پرداخت، تأکید کردند: «ما از اول که این حزب را تأسیس کردیم برای هدایت شروع کردیم و برای کار روی اذهان مردم آغاز نمودیم و ... باز هم همان کار را خواهیم کرد.»
اما همه اینها بر یک اصل مسلم بنیان نهاده شده بود. اصلی که همه این موارد برای آن بود: «توصیه من به برادران و خواهران حزبی این است که سعی کنند حزب را یک حزب خدایی به تمام معنا کنند. معیارهای اسلامی یعنی تقوا، ایمان و جهاد را بر هر چیز دیگر مقدم دارند.» (نشریه عروة الوثقی، شماره ۱۲۹، ۲۵ بهمن ۱۳۶۳، ص۱۳)