محمدمهدی اسلامی - به گزارش نما ، در روزهایی که بلوک غرب بویژه امریکا بشدت دلواپس نفوذ مارکسیسم به ایران و توسعه جای پای شوروی در خاورمیانه بود؛ پرویز ثابتی اقدامات متعددی جهت مقابله با تفکرات چپگرایانه داشت.
به عنوان نمونه وی در کتاب «در دامگه حادثه» شرح داده که کتاب اولدوز و کلاغهای صمد بهرنگی را پیش فرح پهلوی برده و تأکید کرده نویسندگانی مثل صمد بهرنگی از راه داستان، افکار کمونیستی را ترویج میدهند و باید جلوی آنها گرفته شود. همچنین نزد مقامات بالاتر و شاه اصرار داشته با فعالان سیاسی و نویسندگان جدیتر و شدیدتر برخورد شود.
اما یکی از اقدامات موفق وی، اعمال نفوذ با ایجاد تغییرات در یک گروه چریکی مشهور و کنترل سازمان منافقین از طریق تغییر در رهبری بود. آنگونه که در کتاب خاطرات پرویز ثابتی آمده، وی که در مقطعی کوتاه در دهه 30 با کاظم رجوی آشنایی داشت، در سال ۱۳۴۷ در سوئیس به دیدار وی رفته و او را به استخدام ساواک در میآورد.
در مرحله بعد مسعود رجوی که محکوم به اعدام بوده است از طریق مکاتبات به برادرش کاظم وصل میشود و پس از حصول اطمینان از اثرپذیری وی از برادرش، با گزارش ساواک درباره همکاری وی، تنها عضو گروهش میشود که از اعدام نجات مییابد. به وسیله کاظم رجوی که مرتبط با ثابتی بود، ارتباط سازمان با سیا برقرار میشود؛ امری که بعدها سفیر شوروی در آلمان نیز اطلاعاتی دربارهاش به ایران داد.
اما موضوع وقتی جالب میشود که پرونده دیگری را از نظر بگذرانیم. هنگامی که شاه برای کاهش از منفوریت در افکار عمومی تنها چاره خود را در اقرار به فساد برخی اطرافیان و اعلام برائت از آنها دید، پرونده برخی سران به دادگاه رفت. سرگرد پرویز انصاری که تحصیلات حقوق جزا داشت، به پیشنهاد ارتشبد ازهاری و موافقت شاه، بهعنوان بازپرس قانونی در آبان ماه سال 1357 پرونده این فسادها را دست گرفت و از جمله حکم بازداشت پرویز ثابتی را به اتهام جنایت، خیانت و سرقت بودجه سری عملیاتی، صادر کرد، اما ثابتی برخلاف هویدا و نصیری رئیس سابق ساواک که بازداشت شدند، توانست با استفاده از مدارک جعلی قبل از دستگیری از ایران بگریزد.
دکتر حسین آبادیان در مقالهای از بخشی از این پرونده رونمایی کرده است. طبق همان تحقیقات نیمهکاره انصاری، پرویز ثابتی در برنامهریزی برای قتل سرهنگ هاوکینز و دیگر مستشاران نظامی امریکا و همچنین سرتیپ رضا زندیپور رئیس کمیته مشترک ضد خرابکاری، دخالت داشته است.
او مدعی است قتل زندیپور برای آن انجام گرفت که میخواست روابط پیدا و پنهان مقام امنیتی را تحت کنترل در آورد. زندیپور با زندانیان کمیته طبق الگوی ثابتی رفتار نمیکرد، کسانی را که جرم سنگینی نداشتند، آزاد مینمود، شکنجهگران به هنگام بازدید وی از زندان، آلات و ادوات شکنجه را جمعآوری میکردند و خلاصه عرصه را بر ثابتی تنگ کرده بود.
اما مهمترین نقش وی در قتل مستشاران امریکایی توسط سازمان منافقین است. لوئیس لیهاوکینز سرهنگ امریکایی و از معاونان اداره مستشاری ارتش ایران بود که در تاریخ 12 خرداد 1352 توسط عوامل سازمان مجاهدین خلق ایران به قتل رسید. «کیفدستی پر از مدارک و اطلاعات» سرهنگ هاوکینز به دست سازمان افتاد و آن را بر بام ساختمان خبرگزاری فرانسه انداختند!
اینکه مأموریت هاوکینز در ایران چه بود، چرا باید یک امریکایی کشته میشد، اسناد همراه وی چه بود و... همیشه در پرونده آن ترور محل ابهام بود. این ابهام پس از آشکار شدن روابط سازمان با امریکا بیشتر شد و به نظر میرسد به دلیل شتاب حوادث از زمان صدور کیفرخواست تا پیروزی انقلاب اسلامی، اطلاعات بیشتری نیز از نقش پرویز ثابتی منتشر نشده است؛ امری که حتماً در این سالهای همکاری ثابتی با سیا بر امریکا مکتوم نبوده است اما اگر جزئیات بیشتری از آن آشکار شود، مطبوعات امریکا از آن نخواهند گذشت و لسآنجلس برای وی ناامن خواهد شد.