در روز هجدهم ذیالحجّهی سال دهم هجری، روز اعلام غدیر و جانشینی امیرالمؤمنین، روزی است که کفّار مأیوس شدند از اینکه بتوانند دین مبین اسلام را قلع و قمع کنند؛ تا آن روز هنوز همچنان امیدوار بودند که بتوانند این کار را بکنند؛ امّا آن روز دیگر مأیوس شدند.(مقام معظم رهبری ۱۴۰۳/۰۴/۰۵)
روح اسلام در حاکمیت اسلامی تحقق واقعی پیدا میکند یک وقت، عقیدهی اسلامی هست، عمل اسلامی هست امّا سیاستِ اسلامی نیست، حاکمیّتِ اسلامی نیست؛ وقتی حاکمیّت اسلام به وجود آمد، روح اسلام تحقّق واقعی پیدا خواهد کرد .(مقام معظم رهبری ۱۴۰۳/۰۴/۰۵) عقیده داشتن مردم به اسلام و حتی عمل به اسلام بدون اینکه حاکمیت جامعه دردست اسلام باشد روح اسلام تحقق پیدا نمی کند .لذا تا سیاست امور جامعه دست حاکم اسلامی نباشد ارزشهای دینی درجامعه نهادینه نخواهد شد .روح اسلام چیست ؟روح اسلام «امامت» است. امامت، یکی از مراتب مهمّ شئون انبیای الهی است؛ یعنی هر کدام از پیغمبران یک امامند، دارای مقام امامتند. مقام امامت برای پیغمبران، از مقام رسالت بالاتر است. معنای رسالت پیغمبر این است که پیام الهی را به مردم میرساند، امّا معنای امامت پیغمبر این است که این رسالت را در دل مردم، در اندیشهی مردم و در عمل و کارکرد مردم اجرا میکند؛ این معنای امامت است. (مقام معظم رهبری ۱۴۰۳/۰۴/۰۵)غدیر استمرار امامت پیامبراست درغدیر خم امامت را پیغمبر اکرم به دستور الهی استمرار میدهد، منتها استمرار این امامت باید با حاکمیّت سیاسی همراه باشد؛ لذا اعلام خلافت میکند، اعلام ولایت میکند؛ «مَن کُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلیٌّ مَولاه پیامبر اسلام در دوران رسالت خود در مدینه تشکیل حکومت دادند و سیاست امور جامعه اسلامی را بدست گرفته وطی ده سال احکام و ارزشهای دینی و زیست اسلامی را درجامعه مدنی آن زمان پیاده کردند وقتی امامت استمرار پیدا کرد، الگوی زیست اسلامی هم استمرار پیدا میکند. وقتی امامت در جامعه حاکمیّت داشته باشد، زیست جامعه شکل اسلامی پیدا میکند، الگوی اسلامی در جامعه تحقّق پیدا میکند. اردست رفتن حاکمیت اسلامی بزرگ ترین خسارت است اگر حاکمیّت سیاسی اسلام از دست برود، خسارت بزرگ این است که زیست اسلامی، زیست اجتماعی اسلامی از بین خواهد رفت؛ بزرگترین خسارت این است (مقام معظم رهبری ۱۴۰۳/۰۴/۰۵) زیرا اگر حاکمیت اسلامی از دست برود و سیاست جامعه بدست افراد غیر اسلامی بیافتد روح اسلام که امامت مشروع الهی است نیز از اداره سیاسی جامعه کنار رفته و بدست طاغوت می افتد و تمام تلاشها و زحمات پیامبر و امامت جامعه در جامعه سازی واحیای زیست اسلامی در جامعه از بین خواهد رفت .آنچه امروز در کشورهای اسلامی مشاهده میشود همین است : عقیده به اسلام هست .عمل به بعضی از احکام اسلامی وتکالیف دینی مشاهده میشود ولی روح اسلام درآن جوامع حاکم نیست و ارتباطی بین حاکمیت سیاسی آن جوامع با امامت زمان عج یا نایب عام او وجود ندارد .و این خسارت بزرگی است .
غدیر آغاز انتقال حاکمیت اسلامی از پیامبردارای وحی به امامت بدون وحی پیامبر اکرم ص از جانب خداوند ماموریت یافت که در حج الوداع و هنگام بازگشت رسالت خود را با معرفی جانشین خودش به امامت و رهبری جامعه اسلامی به اتمام رسانده و دین اسلام را با تعیین امامت جامعه اسلامی کامل نماید تا مورد رضایت الهی واقع گردد که در غیر اینصورت ابلاغ رسالت ناقص و ابتر خواهد بود .این حاکمیت در جامعه اسلامی به چه کسی واگذار میشود ؟به اولین پیرو و ایمان آورنده ازبین مردان جامعه به رهبری انقلاب اسلامی به نزدیکترین انسان مومن به اندیشه و راه پیامبراسلام به عالم ترین انسان به حلال و حرام الهی و احکام الهی بعد از پیامبربه عادلترین انسان بعد از پیامبر به کسی که پیامبر اورا نفس خود ومولاو ولی مسلمین بعد از خود میداندرهبر معظم انقلاب در توصیف امیر مومنان وصی بعد از پیامبر چنین فرمودند :ما دربارهی علیّبنابیطالب (علیه السّلام) چه بگوییم؟ مگر ذهن بشر معمولی و چشم خرد انسان عادّی و معمولی میتواند آن خورشید را ببیند، به او نگاه کند، به او خیره بشود؟ مگر امکان دارد؟ نه. جمال معنوی امیرالمؤمنین را نمیشود [فهمید]؛ ماها نمیفهمیم؛ رتبهی عرشی امیرالمؤمنین را ما نمیشناسیم؛ یعنی کلماتی گفته میشود، یک تصویری ممکن است در ذهنمان به وجود بیایید امّا مغز و معنای آن حقیقت روشنی را که امیرالمؤمنین مظهر آن است، واقعاً نمیتوانیم درست درک کنیم؛ بشر معمولی نمیتواند درک کند؛ آن را ائمّه درک میکنند، آن را خود پیغمبر درک میکند:ما به این نهجالبلاغه که نگاه میکنیم و همچنین به آیات قرآن که نگاه میکنیم، میتوانیم ابعاد شخصیّت امیرالمؤمنین رابرای درس گرفتن به دست بیاوریم:• امیرالمومنین در اوج یقین است . آنچه انسان را، پویندهی راه را، پیگیرندهی یک هدف را در راه نگه میدارد چیست؟ «یقین»؛ [اینکه] یقین داشته باشد، ناامید نشود، مأیوس نشود، دچار شک نشود؛ امیرالمؤمنین در یقین در اوج است• دراحساس مسئولیت نسبت به انسانهای جامعه دراوج است . دربارهی احساس نسبت به انسانها؛ نهفقط نسبت به مسلمانها، نهفقط نسبت به پیروان خودش، نسبت به [همهی] انسانها، باز احساس او در اوج است. . به حضرت خبر دادند که اشرار و الوات شامی به شکل مسلّح میآیند در انبارو حمله میکنند به خانههای مردم و طلاها را از دست و پای زنها بیرون میکشند، اینها را اذیّت میکنند، آزار میکنند؛ [وقتی] این خبر را به حضرت دادند،فرمود: اگر مرد مسلمان از این حادثه، از این خبر، از غصّه بمیرد، مورد ملامت نیست.• درعدالت گرائی و پیاده کردن آن درجامعه دراوج است . میفرماید: اگر سختترین شکنجهها را به من بدهند، با بدن برهنه من را روی خارها بکشانند و مانند اینها، «اَحَبُّ اِلَیَّ مِن اَن اَلقَی اللهَ عَزَّ وَ جَلّ یَومَ القیامَةِ ظالِماً لِبَعضِ العِباد»،) همهی اینها برای من بهتر از این است که من روز قیامت خدا را ملاقات کنم در حالی که به یک نفر ظلم کرده باشم!• درمقابل دشمن در اوج هوشیاریست . میفرماید که: «وَاللهِ لا اَکونُ کَاضَّبُعِ تَنامُ عَلی طولِ اللَدم»؛خلاصهی معنایش این است: «من آدمی نیستم که با لالایی دشمن خوابم ببرد.» خیلیها با لبخند دشمن خاطرشان جمع میشود که دیگر خطری نیست؛ اگر دشمن لالایی بدهد، خوابشان میبرد! امیرالمؤمنین میفرماید که «وَ مَن نامَ لَم یُنَم عَنه» اگر تو خوابت برد، معلوم نیست دشمن هم خوابش برده باشد، او بیدار است. نوازش دشمن و لالایی دشمن موجب نمیشود من به خواب بروم؛ یعنی این هوشیاری در مقابل دشمن در اوج است.• پایبند به حقوق متقابل امت و امام است . در مورد مردمی بودن حکومت، حقّ متقابل میان مردم و میان حاکم؛ «وَ لَکُم عَلَیَّ مِنَ الحَقِّ مِثلُ الَّذی لی عَلَیکُم»؛ میفرماید همان مقداری که من به گردن شما حق دارم ــ حالا شما ببینید امیرالمؤمنین چه حقّ بزرگی به گردن مردم دارد؛ مظهر قدرت خدا، مظهر رحمت خدا، مظهر علم خدا، حقّی که بر انسانها دارد چقدر است؟ همان مقداری که من به گردن شما حق دارم ــ شما [هم] به گردن من حق دارید؛ مردمی بودن نظام اسلامی این است• گوشش برای شنیدن حرف حق آماده است . این انسان با این عظمت علمی میگوید: فَلا تَکُفّوا عَن مَقالَةٍ بِحَقّ؛ اگر حرف حقّی به نظرتان رسید که باید به من بگویید، بگویید؛ ساکت نمانید؛ اَو مَشوِرَةٍ بِعَدل؛ یک وقتی میخواهید یک مشورتی به من بدهید، یک چیزی به نظرتان میرسد، مشورت بدهید.• کوچکترین افراد جامعه رادرسرنوشت جامعه موثر میدانست .در تأثیر مردم در سرنوشت کشور [میفرماید که «وَ لَا امرُؤٌ وَ اِن صَغَّرَتهُ النُّفوسُ وَ اقتَحَمَتهُ العُیونُ بِدونِ اَن یُعینَ عَلَى ذلک»؛هر کسی هر چند به نظر شما کوچک بیاید و بخواهید یا بتوانید او را نادیده بگیرید، اینجور نیست که در سرنوشت کشور بیتأثیر باشد؛ یعنی کوچکترین افراد جامعه، فقیرترین افراد جامعه، بیدستوپاترین افراد جامعه هم میتوانند در سرنوشت کشور مؤثّر باشند. (مقام معظم رهبری ۱۴۰۳/۰۴/۰۵)تلاش ائمه علیهم السلام و امام خمینی ره برای حاکمیت سیاسی این تلاشی که ائمّهی ما (علیهم السّلام) در طول زندگی دویستوپنجاهساله برای حاکمیّت اسلام میکردند، مبارزهای که میکردند، آن کاری که بعدها بعضی از بزرگان شیعه انجام میدادند، آن کاری که امام راحل و ملّت ایران در این برههی از زمان برای ایجاد انقلاب اسلامی انجام دادند، همه برای همین است که امامت متّکی بشود به حاکمیّت سیاسی، و این منتهی بشود به اینکه «زیست اسلامی» در جامعه گسترش پیدا کند.هدف از حاکمیت سیاسی ایجاد زیست اسلامی در جامعه است
«زیست اسلامی» یعنی چه؟ معنای چگونگی زندگی اجتماعی اسلامی چیست؟ این را در قرآن و در نهجالبلاغه و در روایات میشود پیدا کرد. در این الگو، «لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط» وجود دارد، یعنی «عدالت»؛ در این الگو «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار»( وجود دارد، یعنی «مرزبندی با دشمن»؛ در این الگو «رُحَماءُ بَینَهُم» وجود دارد، یعنی «مهربانی مؤمنین و مردم با یکدیگر»؛ اینها خطوط اصلی است؛ ما از هر کدام از اینها که غفلت کرده باشیم و غفلت بکنیم و زمین بماند، نقصی در الگوی زیست اسلامی به وجود میآید.
در این الگو «عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم»هست؛ یعنی حاکم جامعه رنج مردم را با وجود خود، با همهی دل خود درک میکند، احساس میکند. قرآن میگوید «عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم»؛ شما سختی میکشید، پیغمبر رنج میبرد. این از طرف حاکم نسبت به مردم.دراین الگو از طرف مردم هم «اَطیعُوا اللهَ وَ اَطیعُوا الرَّسولَ وَ اُولِی الاَمرِمِنکُم»؛مردم هم همراهی میکنند، اطاعت میکنند، کمک میکنند، دنبالهروی میکنند. از این قبیل خطوط روشن برای تبیین زیست اسلامی هزار مورد یا شاید هزاران مورد در قرآن و در نهجالبلاغه و در صحیفهی سجّادیّه و در روایات فراوان وجود دارد و میشود پیدا کرد.غدیر در واقع برای ادامهی تاریخ اسلام سوغاتِ زیست اسلامی را ارائه میدهد. معنای غدیر استمرار حاکمیّت الهی و اسلامی است برای اینکه این حاکمیّت بتواند آن الگوی برجسته و پیشرفتهی زیست اسلامی را به وسیلهی امامت استمرار ببخشد؛ این معنای غدیر است؛ این برای شیعه و سنّی دیگر فرقی ندارد؛ همهی فِرَق اسلامی از این بهره میبرند. اگرما غدیر را با این چشم نگاه کنیم مایهی «وحدت» است؛ غدیر را بهانهای برای دعوای شیعه و سنّی قرار ندهیم.